[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations73783017
h-index3317
i10-index21867
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
17 نتیجه برای افشار

شهره کلاگری، فاطمه افشار مقدم، دکتر ماهیار آذر،
دوره 3، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1380 )
چکیده

خواب یکی از عناصر مهم در چرخه های شبانه روزی است که با بازسازی قوای فیزیکی و هیجانی همراه است. از آن جا که انسان ها یک سوم زندگی خود را در خواب می گذرانند و بیش از 30 درصد مردم دنیا از اختلالات خواب رنج می برند، می توان گفت، اختلالات خواب از بزرگترین اختلالات روانی می باشد. پژوهش توصیفی حاضر به منظور تعیین بعضی از انواع اختلالات خواب نظیر بی خوابی ها، خواب آلودگی مفرط و اختلالات عملکردی خواب پرستاران شاغل در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی صورت گرفت. در این مطالعه 751 پرستار 45-20 ساله شرکت داشتند. بعد از جمع آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه و انجام آزمون های آماری ایفته ها نشان داد بیشترین اختلالات خواب از نوع بی خوابی ها(اختلال در تداوم خواب با72.4 درصد، اختلال در شروع خواب با55.8 درصد)، بیدار شدن زودرس (52.7 درصد)، خواب آلودگی مفرط(65.5 درصد) و ناهنجاری خواب (36.9 درصد) بود. همچنین بین بعضی از عوامل جمعیتی شناختی نظیر سن، جنس، سابقه کار، سمت، وضعیت ازدواج و وضعیت نوبت کاری با اختلالات خواب همبستگی معنی داری وجود داشت نتیجه این وجود اختلالات خواب در بین پرستاران نشانگر درگیر بودن شغل پرستاری با اختلال دوره زیستی خواب می باشد.
دکتر محمد افشار، دکتر نسرین دلاور دوین، صدیقه کیانفر،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: شاخص های رشدی نوزاد ممکن است تحت تاثیر نوع حاملگی قرار گیرد. هدف از این تحقیق مقایسه بین شاخص های رشدی نوزادان (قد، وزن و دور سر) حاصل از حاملگی های ناخواسته با خواسته بود. مواد و روش ها: مطالعه از نوع موردی- شاهدی، روی 400 زن باردار و نوزادان آنها در زایشگاه های امام رضا(ع) و مهرشهر بیرجند در سال های 79 تا 81 صورت گرفت. تعداد موردها (مادران با حاملگی ناخواسته) 150 نفر و شاهدها (مادران با حاملگی خواسته) 250 نفر بود. اطلاعات توسط پرسشنامه معتبر و روا بعد از مصاحبه حضوری با مادران و اندازه گیری شاخص های رشدی نوزادان آنها تکمیل گردید. یافته ها به وسیله آزمون های آماری کای اسکوئر و تی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS آنالیز شد. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین وزنی نوزادان گروه مورد (410.4± 3151 گرم) به طور معنی داری از میانگین وزنی نوزادان گروه شاهد (484.8±3243 گرم) کمتر می باشد (p<0.05) به علاوه میانگین وزن گیری مادران گروه مورد (3.2±9 کیلوگرم) نیز از میانگین وزن گیری مادران گروه شاهد (3.4±9.7 کیلو گرم) به طور معنی داری کمتر بود (p<0.05) نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه اهمیت حاملگی برنامه ریزی شده را در افزایش وزن و ارتقاء سلامت مادر و نوزادش را نشان می دهد. لذا آموزش دقیق و مداوم شیوه های مطمئن جلوگیری از بارداری به زنانی که در سنین باروری (45-15) سال) قرار دارند، بایستی به طور جدی تری از طریق صورت گیرد.
دکتر محمد افشار، صدیقه کیانفر،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: گزارش شده است آلکالوییدهای بتاکربولینی دانه های گیاه اسپند، اثر تحریکی بر آزادسازی سروتونین و کاتکول آمین ها در نقاط مختلف مغزی دارند. علاوه بر این، یکی از مهم ترین اثرات فارماکولوژیک مشخص شده بتاکربولین ها، اثر مهاری برگشت پذیر بر MAO-A می باشد. این نتایج پیشنهاد می کند، بتاکربولین ها بتوانند حداقل بعضی از نشانه های افسردگی را تخفیف دهند. این مطالعه به منظور تعیین فعالیت ضدافسردگی بتاکربولین های هارمان، نورهارمان و هارمین انجام گردید.مواد و روش ها: همه آزمایش ها روی موش سفید آزمایشگاهی Swiss-Webster از جنس نر با محدوده وزنی 25 الی 30 گرم انجام گرفت. اثر ضدافسردگی بتاکربولین ها با استفاده از آزمون شنای اجباری ارزیابی شد. این آزمون به طور گسترده ای برای فعالیت ضدافسردگی داروها در مرحله پیش بالینی به کار گرفته می شود. در این آزمون، موش ها به داخل یک استوانه شیشه ای (ارتفاع 25 سانتی متر و قطر 12 سانتی متر) که تا ارتفاع 15 سانتی متری آن از آب 25±1 درجه سانتی گراد پر شده بود انداخته می شد. 30 دقیقه پس از تزریق بتاکربولین ها، موش ها به مدت 8 دقیقه در آزمون شنای اجباری مورد آزمایش قرار می گرفتند و زمان بی حرکتی آنها ثبت می گردید. یافته ها: تزریق داخل صفاقی هارمان (5 الی 15 میلی گرم/ کیلوگرم)، نورهارمان (2.5 الی 10 میلی گرم/ کیلوگرم) و هارمین (5 الی 15 میلی گرم/ کیلوگرم) به طور معنی داری زمان بی حرکتی موش را در آزمون شنای اجباری کاهش داد. اثر مهاری هارمان، نورهارمان و هارمین توسط فلومازنیل (5 میلی گرم/ کیلوگرم) آنتاگونیزه شد ولی توسط رزرپین (5 میلی گرم/ کیلوگرم، داخل صفاقی، 18 ساعت قبل از آزمون) تحت تاثیر قرار نگرفت.نتیجه گیری: نتایج پیشنهاد می کند اثر ضدافسردگی هارمان، نورهارمان و هارمین ممکن است از طریق مکانیسم inverse agonist واسطه گری شود.
محمد افشار، جواد حامی، میثم بقراطی،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده

زمینه و هدف : استامینوفن دارویی است که به طور شایع توسط مادران باردار در طی تمام مراحل بارداری به عنوان ضد درد و تب‌بر مورد استفاده قرار می‌گیرد. این مطالعه به منظور روشن شدن اثرات تراتوژنیک مصرف طولانی استامینوفن در قبل و حین بارداری و تاثیرات اسید فولیک در پیشگیری از این اختلالات در جنین‌های موش طراحی گردید.

 

روش بررسی : 210 سر موش باردار از سوش Balb/c در شرایط استاندارد آزمایشگاه حیوانات، در قالب 3 گروه تجربی I ، II و III (هر گروه 30 سر موش) دسته‌بندی شدند. حیوانات گروه تجربی I ) شامل 3 زیر گروه 10I ، 20I و 30I به تعداد 10 سر موش در هر زیر گروه) به میزان mg/kg/day40 شربت استامینوفن به صورت گاواژ به ترتیب در زمان‌های 10 و 20 و 30 روز قبل از حاملگی و 10 روز اول حاملگی دریافت نمودند. گروه‌های کنترل معمول و کنترل منفی به همان تعداد (10 سر موش) به ترتیب نرمال‌سالین و ماده بی‌اثر دارو را مصرف نمودند. حیوانات گروه تجربی II (10II، 20II و 30II) نیز به میزان mg/kg/day 80 در دو دوز صبح و عصر و در زمان‌های فوق‌الذکر از دارو استفاده نمودند. همچنین در گروه تجربی  III(10III، 20III و 30III) موش‌هاmg/kg/day80 استامینوفن به همراه اسید فولیک با دوز mg/kg/day 14/0 دریافت کردند. یک‌سری گروه‌های کنترل معمول و کنترل منفی نیز برای این دو گروه استفاده شد. موش‌ها در روز 18 حاملگی با استفاده از بیهوشی سزارین شده و جنین‌ها توسط استریومیکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات در جداول توزیع فراوانی درج گردید و توسط آزمون‌هایANOVA  و  TUKEY و با استفاده از نرم‌افزار SPSS ارزیابی شد.

 

یافته‎ها : مصرف طولانی مدت استامینوفن برای هر دو دوز mg/kg/day 80 و 40 و در زمان‌های 20 و 30 روز قبل از حاملگی و 10 روز اول حاملگی می‌تواند باعث ناهنجاری‌های در اندام از جمله بدشکلی، کوتاهی و عدم تشکیل دست و غیرقرینگی در اندام‌ها شود. خونریزی‌های زیرجلدی و جذب جنینی نیز از دیگر موارد مشاهده شده بود. در گروه 30I  تعداد نوزادان ناهنجار 1/16 و ناهنجاری‌های اندام 3/11درصد مشاهده شد. در گروه 20II میزان ناهنجاری‌های جنینی 5/6 درصد و ناهنجاری‌های اندام 9/4 درصد مشاهده شد. در گروه 30II میزان ناهنجاری‌های جنین 14 و ناهنجاری‌های اندام 4/12 درصد مشاهده شد. در گروه 20III  که دارو و اسیدفولیک همزمان مصرف کردند،میزان ناهنجاری ها به 6/1 درصد کاهش پیدا نمود و در گروه 30III  نیزمیزان ناهنجاری‌ها به 6/1 درصد تقلیل یافت (05/0P<).

 

نتیجه‎گیری : این مطالعه نشان داد که مصرف زیاد و طولانی مدت قبل و در حین حاملگی استامینوفن در موش‌ها باعث ناهنجاری‌های جنینی به ویژه در اندام‌ها می‌گرددو مصرف همزمان اسیدفولیک با استامینوفن در کاهش ناهنجاری نقش مؤثری دارد.


دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، دکتر عبدالحسین شیروی، دکتر سیدمجید جلالیان حسینی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : نقایص لوله عصبی و هایپوپلازی ناخن‌ها از ناهنجاری‌های شناخته شده کاربامازپین می‌باشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر داروی کاربامازپین بر القاء ناهنجاری‌های چشمی موش انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش باردار از نژاد Balb/c به دو گروه تجربی و دو گروه کنترل تقسیم شدند و به ترتیب دوزهای 15 و 30 میلی‌گرم بر کیلوگرم روزانه از داروی کاربامازپین (در گروه تجربی Iو(II و نرمال سالین و تویین20 در نرمال سالین (در گروه‌های کنترل) از روز ششم دوره‌ بارداری لغایت روز پانزدهم و به صورت داخل صفاقی دریافت نمودند. در روز هجدهم بارداری جنین‌ها از رحم خارج شدند و پس از توزین و اندازه‌گیری طول بدن، جنین‌های دارای ناهنجاری مورد رنگ‌آمیزی اسکلتی و بافتی قرارگرفتند. یافته‌ها : میانگین وزن بدن و طول سری دمی در گروه‌های تجربی به صورت معنی‌داری در مقایسه با کنترل کاهش یافته بود (05/0P<). در گروه آزمایشی با دوز 15 و 30 میلی‌گرم بر کیلوگرم به ترتیب بدشکلی جمجمه در 7 و 8/10 درصد، کوتاهی انگشتان در 3/13 و 6/16 درصد، کوچکی ماندیبول در 8/7 و 7/11 درصد و کوتاهی دم در 2/10 و 2/9 درصد از جنین‌ها مشاهد شد. نقایص چشمی به ترتیب در 6/8 درصد و 5/7 درصد از جنین‌های گروه آزمایشی یک و دو مشاهده شد. نقایص چشمی به صورت باز بودن یک یا دو چشم، اگزوفتالمی، تغییراتی در شکل اپی‌تلیوم عدسی، چین‌خوردگی شبکیه و قرنیه مشاهده گردید. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که مصرف داروی کاربامازپین در طی مراحل اروگانوژنز موش می‌تواند، ناهنجاری چشمی را در جنین القاء نماید.
دکتر سیاوش وزیری، دکتر سعید سلیمان میگونی، دکتر علیرضا جانبخش، دکتر فیض الله منصوری، دکتر بابک صیاد، دکتر ماندانا افشاریان،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده

تب مالت بیماری مشترک بین انسان و دام می‌باشد و سندرم‌های بالینی متنوعی از جمله اسپوندیلیت ایجاد می‌نماید. اسپوندیلیت و ساکروالیت از جمله شایع‌ترین عوارض ناشی از درگیری سیستم اسکلتی در تب مالت می‌باشند و عفونت‌های عضلانی و تشکیل آبسه نیز از جمله عوارض نادر و اغلب ثانویه به اسپوندیلیت هستند. در این مقاله دو مورد اسپوندیلیت بروسلائی و پیدایش آبسه در یکی از آنان به عنوان یک عارضه نسبتاً ناشایع معرفی می‌گردد. این بیماران که با علائم کمردرد و تب مراجعه کرده بودند، پس از انجام MRI و تست‌های آزمایشگاهی مثبت رایت با تشخیص اسپوندیلیت درمان دارویی شامل داکسی‌سیکلین و ریفامپین به مدت 4 ماه قرار گرفتند و کمردرد و سایر علائم بالینی بهبود چشمگیری پیدا نمود.
دکتر اصغر اکبری، دکتر محمد افشار، حسام مودی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده

سردرد سرویکوژنیک (Cervicogenic Headache) سندرم درد مزمن نیمه سر است که منشاء آن ستون فقرات گردن یا بافت نرم اطراف آن می‌باشد. این نوع سردرد اختلال نسبتاً شایعی است که از آن چشم‌پوشی می‌شود. دلیل کافی برای این اختلال وجود داشته و علائم تشخیصی موجود کافی هستند. هدف از گزارش این مورد تشریح نگرش مداخله‌ای شامل روش‌های ریلیز (Release) و انرژی ماهیچه‌ای برای بیماری با سردرد سرویکوژنیک بود. معاینه‌های بالینی وجود نقاط ماشه‌ای میوفاشیال (Myofascial trigger point) را در عضلات تراپزیوس، استرنوکلایدوماستوئید و ارکتورهای (Erectors) فوقانی ستون فقرات گردن نشان داد. کاهش دامنه حرکات روتیشن (Rotation) و فلکشن (Flexion) مشهود بود. بعد از سه جلسه درمان درد بیمار کاملاً از بین رفت. نتایج حاکی از تشخیص و درمان صحیح سردرد سرویکوژنیک بود.


دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، دکتر جواد بهارآرا، تکتم تکجو،
دوره 12، شماره 3 - ( پاييز 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : کاربامازپین یکی از داروهای ضدصرع است که مصرف آن در طی بارداری باعث ایجاد ناهنجاری‌هایی نظیر نقایص لوله عصبی و قلبی ، ناهنجاری‌های اسکلتی و نقایص جمجمه‌ای - صورتی می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر حفاظتی اسیدفولیک بر ناهنجاری‌های ناشی از کاربامازپین در جنین موش انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 60 سر موش ماده نژاد Balb/c به چهار گروه تجربی و دو گروه کنترل تقسیم شدند. گروه‌های تجربی 1 و 2 داروی کاربامازپین را به ترتیب به میزان 30 و 60 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز و به صورت تزریق درون صفاقی، گروه‌های تجربی 3 و 4 همین دوز از دارو را به صورت داخل صفاقی به همراه 3 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن اسیدفولیک در روز به صورت گاواژ و گروه‌های کنترل 1 و 2 نرمال سالین و تویین 20 در نرمال سالین را به صورت تزریق درون صفاقی دریافت کردند. همه تزریق‌ها از روز ششم لغایت روز پانزدهم دوره بارداری و گاواژ ویتامین از ده روز قبل از جفت‌گیری آغاز و پس از آن از روز صفر لغایت روز پانزدهم بارداری صورت گرفت. در روز هجدهم بارداری جنین‌ها از رحم خارج شدند و پس از توزین و اندازه‌گیری مورد مشاهده ماکروسکوپی قرار گرفت. داده‌های جمع‌آوری شده توسط نرم‌افزار آماری SPSS-11.5 و آزمون‌های کای‌اسکوئر و ANOVA مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : در گروه‌های تجربی 1و 2 مصرف کننده کاربامازپین علاوه بر کاهش وزن و قد ناهنجاری چشمی، اختلال در اندام‌ها، کوچکی فک ﭘایین و باز بودن دهان، اختلال درستون مهره‌ها عمدتاً به صورت اسکولیوزیس و نقایص لوله عصبی به شکل اگزنسفالی مشاهده شد. مصرف اسیدفولیک باعث کاهش ناهنجاری‌های چشمی، صورتی، اندام و ستون مهره‌ها در گروه تجربی 3 و کاهش ناهنجاری‌های ستون مهره‌ها و اندام در گروه تجربی 4 گردید. این کاهش از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). مصرف اسیدفولیک در گروه‌های تجربی 3 و 4 تأثیری بر میانگین وزن بدن و طول سری دمی جنین‌ها نداشت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که مصرف اسید فولیک به میزان 3 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن، باعث کاهش ناهنجاری‌های جنینی ناشی از کاربامازپین در جنین‌های موش نژاد Balb/c می‌گردد.
دکتر جینا خیاط زاده، دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، مرضیه شاهسون، دکتر قدرت اله ناصح،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : بنزوات سدیم و بنزوات پتاسیم به عنوان نگهدارنده‌های غذایی در بسیاری از محصولات غذایی و داروئی برای به‌تاخیر انداختن رشد میکروارگانیسم‌ها استفاده می‌شوند. این مطالعه به منظور تعیین اثر بنزوات پتاسیم روی تغییرات هیستوپاتولوژیک جفت موش نژاد BALB/c انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی 45 سر موش ماده نژاد BALB/c با وزن 30±25 گرم به دو گروه آزمایشی 1 و2 (دریافت کننده بنزوات پتاسیم با دوز 280 و 560 میلی‌گرم برکیلوگرم وزن بدن) و گروه شاهد (نرمال سالین)تقسیم شدند. تزریق به صورت درون صفاقی طی مدت 10 روز قبل از بارداری و نیز از روز 5 تا 16 بارداری صورت گرفت. تعداد موش‌های باردار در هر گروه 10 سر بود و از هر سر موش باردار 5 جفت به صورت تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت. روز 18 بارداری جفت‌ها از رحم خارج شدند. مطالعه ماکروسکوپی برای تعیین ناهنجاری‌های مورفولوژیکی انجام شد. پس از اندازه‌گیری قطر و وزن جفت‌ها، مراحل پاساژ بافتی و تهیه مقاطع بافتی صورت گرفت. سپس نمونه‌ها با هماتوکسیلین ائوزین رنگ‌آمیزی شدند و تغییرات هیستوپاتولوژیک تعیین گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-11.5 و آزمون‌های کای اسکوئر ، ANOVA و توکی تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها : وزن و قطر جفت گروه‌های آزمایشی 1و2 نسبت به گروه شاهد کاهش معنی‌داری نشان داد (P<0.05). میزان آتروفی در جفت‌های گروه‌های آزمایشی نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (P<0.05). عدم تشکیل جفت در گروه آزمایشی 1و2 به‌طور معنی‌داری نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (P<0.05). تغییرات بافتی از جمله هموراژی وسیع و اختلالات و آسیب‌های بافتی دو ناحیه مادری و جنینی در گروه‌های آزمایشی 1و2 نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید.

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که مصرف بنزوات پتاسیم قبل و در طول دوران بارداری موش سبب تغییرات مورفولوژیکی و هیستوپاتولوژیکی جفت از جمله کاهش قطر، وزن، آتروفی، عدم تشکیل، هموراژی و آسیب‌های بافتی می‌شود و این تغییرات وابسته به میزان بنزوات پتاسیم دریافتی بود.


دکتر سیما صدیقی، دکتر سمیه سدنی، دکتر زهرا رضایی یزدی، دکتر محمدرضا هاتف، دکتر جلیل توکلی افشار، دکتر محمودرضا آذرپژوه، دکتر مهرداد آقایی، دکتر حبیب الله اسماعیلی،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : لوپوس اریتماتوز سیستمیک یک بیماری التهابی چند سیستمی با علت ناشناخته می‌باشد. در بیماران مبتلا به لوپوس بیماری قلبی و عروقی علت اصلی افزایش مرگ و میر و ناتوانی محسوب می‌شود. HsCRP یک عامل التهابی تحت بالینی بوده و نقش یک عامل پیش‌آگهی کننده غیروابسته برای آترواسکلروزیس را در این بیماران ایفا می‌کند و افزایش هموسیستئین نیز می‌تواند باعث بیماری عروق کاروتید و انفارکتوس قلب و ترومبوز وریدهای عمقی شود. این مطالعه به منظور تعیین میزان هموسیستئین و HsCRP در بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک و ارتباط آن با عوامل خطر قلبی و عروقی و فعالیت بیماری انجام گردید.

روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 60 بیمار (55 زن و 5 مرد) مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و 30 فرد سالم (26 زن و 4 مرد) طی سال‌های 87-1386 انجام شد. میزان هموسیستئین و HsCRP اندازه‌گیری شد. میزان LDL ، تری‌گلیسیرید، پرفشاری خون و نمایه توده بدنی برای افراد مورد مطالعه تعیین گردید. فعالیت بیماری لوپوس اریتماتوز سیستمیک توسط فرم‌های SLEDAI ارزیابی شد و بیمارانی که اسکور بیشتر یا مساوی 10 داشتند؛ به عنوان بیماری فعال درنظر گرفته شدند.

یافته‌ها : متوسط سن در گروه مورد و شاهد به ترتیب 10.3±28.8 سال و 9.13±33.8 سال بود. میانگین HsCRP در گروه شاهد 2.1±1.58 میلی‌گرم در دسی‌لیتر در مقایسه با گروه مورد با میزان 2.42±3 میلی‌گرم در دسی‌لیتر تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نبود. میانگین هموسیستئین در گروه شاهد 1.93±12.3 میکرومول در دسی‌لیتر در مقایسه با گروه مورد با میزان 8.13±24 میکرمول در دسی‌لیتر تعیین گردید (P<0.001). بیماری غیرفعال در 44بیمار (73.3%) و بیماری فعال در 16 بیمار (26.8%) دیده شد. فعالیت بیماری SLE بر مبنای متوسط Score SLEDAI معادل 15.37 بود و رابطه خطی معنی‌داری بین میزان هموسیستئین و HsCRP با فعالیت بیماری SLE یافت نشد. میزان LDL ، تری‌گلیسیرید و پرفشاری خون از گروه مورد از عوامل خطر قلبی و عروقی با هموسیستئین ارتباط آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). HsCRP با BMI و افزایش تری‌گلیسیرید ارتباط آماری معنی‌داری داشت (P<0.05).

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ارتباط خطی معنی‌داری بین میزان هموسیستئین و HsCRP با فعالیت بیماری SLE وجود نداشت؛ اما بین عوامل خطر قلبی و عروقی با هموسیستئین و HsCRP ارتباط آماری معنی‌داری وجود داشت.


حسین نوروزی، علی کاظمی، سامیا افشار، پروانه عدیمی،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : عفونت‌های بیمارستانی یکی از دلایل عمده مرگ و میر در بیماران بستری در بیمارستان‌ها می‌باشند. این مطالعه به منظور تعیین کارایی ضدعفونی کننده‌‌های تجاری فرمالدهید، گلوتارآلدهید، میکروتن، الکل 70 و ساولن الکل بر عوامل قارچی ساپروفیت جدا شده از محیط‌های بیمارستانی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 33 نمونه قارچ جدا شده به روش پلیت‌گذاری از محیط بیمارستان‌های آموزشی و درمانی شهر تهران در سال‌های 89-1388 انجام شد. نمونه‌ها به صورت تصادفی انتخاب و تعیین هویت شدند. سوسپانسیون‌های قارچی استاندارد از هر قارچ با میزان سلول نیم الی پنج ضرب در ده به توان چهار micro g/cfu در یک میلی‌لیتر با اسپکتروفوتومتر در طول موج 530 نانومتر تهیه گردید. به منظور ارزیابی فعالیت ضدقارچی ضدعفونی کننده‌‌های تجاری فرمالدهید، گلوتارآلدهید، میکروتن، الکل 70 و ساولن الکل، 0.25cc از سوسپانسیون قارچی استاندارد با 3.75cc از محلول ضدعفونی کننده با رقت مشخص مخلوط و در دمای 25 درجه سانتی‌گراد به مدت 15 ، 30 و 60 دقیقه نگهداری شدند. سپس محیط‌ها از لحاظ رشد قارچ تا 8 هفته بررسی شدند. یافته‌ها : عوامل قارچی جدا شده شامل آسپرژیلوس (39.4%) ، پنی‌سیلیوم (36.4%) ، فوزاریوم (12.1%) ، رایزوپوس (6.1%) ، آلترناریا (3 درصد) و سیرسینلا (3 درصد) بودند. فرمالدهید 8 درصد و گلوتارآلدهید 8 درصد به ترتیب با فعالیت علیه 63.6% و 39.3% قارچ‌های مورد مطالعه موثرترین ضدعفونی کننده‌ها در زمان 15 دقیقه بودند. فرمالدهید 8 درصد با فعالیت علیه 74.8% قارچ‌ها موثرترین ضدعفونی کننده در زمان 30 دقیقه بود. گلوتارآلدهید 8 درصد و فرمالدهید 8 درصد با 100درصد ممانعت از رشد قارچ در زمان 60 دقیقه موثرترین ضدعفونی کنند‌ه‌ها بودند. نتیجه‌گیری : فرمالدهید 8 درصد و گلوتارآلدهید 8 درصد بیشترین اثرات ضدقارچی را نشان دادند. عامل زمان در کنار عامل غلظت ضدعفونی کننده، اثرات هم‌افزایی در فعالیت قارچ‌کشی ضدعفونی کننده‌های تجاری دارند.
دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، دکتر جینا خیاط زاده، نرجس طاهریان، سید محمود حسینی،
دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : مصرف کاربامازپین در طی بارداری می‌تواند باعث القاء تعدادی از ناهنجاری‌هایی جنینی گردد. از طرفی مطالعات اخیر حاکی از افزایش سطح هموسیستئین خون در اثر مصرف کاربامازپین است. این مطالعه به منظور ارزیابی سطح سرمی هموسیستئین موش‌های کوچک باردار در معرض داروی کاربامازپین و ارتباط احتمالی آن در ایجاد ناهنجاری‌های جنینی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 40 سر موش ماده نژاد BALB/c با وزن 25-30 gr و سن تقریبی دو ماه انجام شد. موش‌های باردار به دو گروه کنترل و دو گروه تجربی (10 سر موش در هر گروه) تقسیم شدند. گروه‌های کنترل معمول و حامل (منفی)، نرمال سالین و محلول 1% تویین 20 در نرمال سالین و گروه‌های تجربی І و ІІ داروی کاربامازپین را به میزان 30 و 60 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن را به صورت تزریق داخل صفاقی از روز ششم تا روز پانزدهم بارداری روزانه دریافت کردند. موش‌ها در روز 18 بارداری ابتدا با کلروفرم بیهوش و پس از خونگیری از قلب مادرها، جنین‌ها برای تعیین ناهنجاری خارج و بررسی شدند. هموسیستئین نمونه‌های سرم خون مادران توسط کیت به روش الایزا بررسی شدند. داده‌های با استفاده از نرم‌افزار SPSS-18 و آزمون‌های Chi-Square ، ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : سطح سرمی هموسیستئین موش‌های باردار گروه‌های تجربی یک (1.31±10.56 µmol/L) و تجربی دو (1.64±11.11 µmol/L) در مقایسه با گروه کنترل معمولی (1.33±5.99 µmol/L) و کنترل منفی (1.25±5.89 µmol/L) افزایش معنی‌داری داشت (P<0.006). میانگین وزن بدن و طول سری دمی جنین‌ها در گروه‌های تجربی نسبت به کنترل دارای کاهش معنی‌دار بودند (P<0.05) و ناهنجاری‌های خاصی از قبیل اختلال در اندام‌ها، ناهنجاری‌های صورت، اختلال در ستون مهره‌ها و ناهنجاری‌های شدید دیگری مشاهده شد. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که افزایش هموسیستئین را می‌توان به عنوان یک عامل خطر احتمالی در ایجاد ناهنجاری‌های جنینی مرتبط با کاربامازپین مطرح کرد.
سکینه شاهی، سهیلا ابراهیمی وسطی کلایی، جواد حامی، مهران حسینی، نسیم لطفی، محمد افشار،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : بیماری پارکینسون دومین اختلال نوروپاتولوژیک شایع است که در نتیجه دژنراسیون نورون‌های دوپامینرژیک بخش متراکم ماده سیاه مغز به‌وجود می‌آید. 1-methyl-1,2,3,6-tetrahydropiridine یک ماده نوروتوکسین است که از آن برای ایجاد مدل حیوانی پارکینسون به‌طور گسترده استفاده می‌شود. این مطالعه به منظور مقایسه اثر تزریق داخل صفاقی و داخل بینی سم عصبی MPTP بر تراکم نورون‌های تیره بخش متراکم ناحیه ماده سیاه مغز در موش‌های آزمایشگاهی به منظور ایجاد مدل حیوانی پارکینسون انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 90 سر موش نر بالغ نژاد BALB/c به‌صورت تصادفی و مساوی در چهار گروه تجربی، چهار گروه کنترل - شم و یک گروه کنترل قرار گرفتند. گروه‌های تجربی سم عصبی MPTP را دریافت نمودند و شامل گروه 1 (تزریقIP با دوز 20 میلی گرم بر کیلوگرم هر2 ساعت در 4 نوبت)، گروه 2 (تزریقIP با دوز 30 میلی گرم بر کیلوگرم در 5 روز)، گروه 3 (تزریق داخل بینی با یک دوز به میزان یک میلی گرم) و گروه 4 (تزریق داخل بینی با یک دوز به میزان 2 میلی گرم) بودند. پس از طی زمان 20روز، مغز حیوانات خارج و پس از رنگ‌آمیزی با تولوئیدین بلو تراکم عددی نورون‌های تیره در ماده سیاه محاسبه گردید. یافته‌ها : تراکم عددی نورون‌های تیره بخش متراکم ماده سیاه مغز گروه‌های دریافت کننده نوروتوکسین به روش داخل بینی، به‌صورت غیروابسته به دوز در مقایسه با گروه‌های داخل صفاقی افزایش آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). نتیجه‌گیری : تزریق داخل بینی روش بهتری برای ایجاد آسیب نورونی در بخش متراکم ماده سیاه مغز موش‌های آزمایشگاهی در مدل حیوانی پارکینسون است.
پروانه صانعی، مریم حاجی شفیعی، احمد اسماعیل‌زاده، عمار حسن ‌زاده کشتلی، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، آوات فیضی، پیمان ادیبی،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : اگرچه مطالعات زیادی به بررسی ارتباط بین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش با عوامل خطر مربوط به شیوه زندگی پرداخته‌اند؛ اما مطالعه اپیدمیولوژیکی در رابطه با مجموع عوامل شیوه زندگی و این اختلالات موجود نیست. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین شیوه زندگی با اختلالات فوقانی دستگاه گوارش بزرگسالان استان اصفهان انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 3363 بزرگسال ایرانی (19 تا 70 سال) شاغل در 50 مرکز بهداشتی درمانی در سطح استان اصفهان به روش نمونه‌گیری غیراحتمالی آسان طی سال 1392 انجام شد. امتیاز شیوه زندگی سالم با استفاده از مجموع امتیازات پنج جزء شیوه زندگی شامل عادات غذایی، دریافت‌های غذایی، دیسترس روانی، سیگار کشیدن و فعالیت فیزیکی محاسبه گردید. برای ارزیابی اجزای امتیاز شیوه زندگی سالم از پرسشنامه معتبر بسامد غذایی 106- قلمی (Food Frequency Questionnaire: FFQ)، پرسشنامه GPPAQ (General Practice Physical Activity Questionnaire) و پرسشنامه GHQ (General Health Questionnaire) استفاده شد. نسخه اصلاح شده فارسی پرسشنامه III ROME برای ارزیابی اختلالات عملکردی دستگاه گوارش فوقانی مورد استفاده قرار گرفت.

یافته‌ها : شیوع سوء‌هاضمه عملکردی 14.5% و رفلاکس معدی – مروی 23.6% تعیین شد. پس از تعدیل مخدوشگرهای بالقوه، افراد با بیشترین امتیاز شیوه زندگی در مقایسه با افراد با کمترین امتیاز به ترتیب 79درصد و 74درصد خطر کمتری برای سوء‌هاضمه عملکردی (95% CI= 0.05-0.92, OR=0.21, P=0.03) و رفلاکس معدی - مروی (95% CI= 0.09-0.69, OR=0.26, P=0.01) داشتند. همچنین این افراد شانس کمتری برای سیری زودرس (95% CI= 0.11-0.73, OR=0.28, P=0.001)، احساس پری پس از غذا (95% CI= 0.09-0.50, OR=0.22, P=0.03) و درد اپی‌گاستر (95% CI= 0.21-0.92, OR=0.44, P=0.001) داشتند. علاوه بر امتیاز شیوه زندگی سالم، سطح پایین دیسترس روانی، رژیم غذایی سالم، عادات غذایی سالم و عدم استعمال دخانیات نیز به‌طور مستقل با اختلالات عملکردی دستگاه گوارش مرتبط بودند (P<0.05).

نتیجه‌گیری : پیروی از شیوه زندگی سالم با شیوع کمتر سوء‌هاضمه عملکردی و علایم آن و رفلاکس معدی - مروی در بزرگسالان ایرانی مرتبط است. همچنین اجزای شیوه زندگی سالم به صورت جداگانه با این اختلالات ارتباط دارند.


محمد افشار، سعید وفائی نژاد، مهری شادی، رضا قادری،
دوره 19، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده

یکی از علل عمده مرگ و میر و ناتوانی در دنیا، سوختگی و ضایعات حاصل از آن است. سوختگی به صورت آسیب بافتی به وجود آمده در اثر عواملی همچون حرارت، مواد شیمیایی، الکتریسته، نور خورشید یا تشعشع هسته‌ای تعریف می‌شود. بیشتر سوختگی‌ها ناشی از آتش‌سوزی‌های ساختمان، تماس با آب جوش، بخار آب، مایعات و گازهای قابل اشتعال است. تسریع روند بهبود سوختگی همواره مورد توجه پزشکان بوده است. زیرا این زخم‌ها به‌طور معمول دیر بهبود می‌یابند. لذا درمان صحیح و مراقبت از این نوع زخم‌ها برای افزایش سرعت بهبودی، همچنین جلوگیری از مزمن شدن و عفونت آنها همواره مدنظر بوده است. در طب سنتی ایران با توجه به گوناگونی و وسعت بسیار زیاد پوشش گیاهی کشور استفاده از گیاهان دارویی برای بهبود و درمان ضایعات شدید سوختگی با علل مختلف متداول بوده است. در مطالعات مختلف خواص برخی از گیاهان دارویی در بهبود زخم‌های سوختگی ثابت شده است. در این مقاله با مراجعه به سایت‌های معتبر به بررسی 10 گونه گیاهی موجود در فلور گیاهی ایران شامل ابوخلسا (Arnebia euchroma)، چای سبز (Green Tea)، چای کوهی یا علف چای (Hypericum perforatum)، گیاه آب‌بشقابی (Centella asiatica)، تشنه‌داری (Scrophularia striata)، آلوئه‌ورا (Aloe vera)، به‌دانه (Cydonia Oblonga Seed)، پنیرک صحرایی (Malva sylvestris)، گل همیشه بهار (Calendula officinalis)، گیاه مورد (Myrtus) و مقایسه خواص ترمیمی این گیاهان بر تسریع روند بهبود زخم‌های ناشی از سوختگی به منظور ارایه دارویی موثر با منشا گیاهی پرداخته شده است.


آریا افشاری، مهدیه رئیس زاده، لقمان اکرادی،
دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : سوختگی یکی از علل عمده مرگ و میر در دنیا است. این مطالعه به منظور تعیین اثر اسانس اسطوخودوس در روغن کنجد و سیلورسولفادیازین بر ترمیم زخم سوختگی موش سوری انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی 30 سر موش سوری به‌طور تصادفی در 5 گروه 6 تایی گروه‌ها شامل کنترل منفی (سرم فیزیولوژی)، کنترل مثبت (پماد سیلورسولفادیازین)، تجربی اول (اسانس اسطوخودوس)، تجربی دوم (ترکیب اسانس اسطوخودوس در روغن کنجد) و تجربی سوم (روغن کنجد) قرار داده شدند. بعد از اعمال سوختگی با صفحه داغ به قطر 2 سانتی‌متر، تیمار زخم‌ها انجام شد. در روزهای 1 ، 3 ، 6 ، 9 ، 18 و 21 قطر زخم و درصد بهبودی محاسبه گردید. در روز 21 نمونه‌برداری بافتی از محل زخم در هر گروه انجام شد.

یافته‌ها : درصد بهبودی به ترتیب در گروه‌های کنترل مثبت، تجربی دوم، تجربی اول و تجربی سوم نسبت به گروه کنترل منفی افزایش آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). درصد بهبودی گروه کنترل مثبت و گروه تجربی دوم در بسیاری از روزهای ترمیم یکسان و دارای اختلاف آماری معنی‌دار با گروه کنترل منفی بود (P<0.05). میزان ترمیم بافتی براساس انباشتگی کلاژن، فیبروبلاست‌ها و یکپارچگی اپیدرم به‌ترتیب در گروه کنترل مثبت، گروه تجربی دوم، گروه تجربی اول و گروه تجربی سوم بیشتر بود.

نتیجه‌گیری : ترکیب اسانس اسطوخودوس در روغن کنجد همانند پماد سیلورسولفادیازین به‌عنوان ترکیب گیاهی دارای اثرات ترمیمی بر زخم سوختگی در موش سوری بود.


زهره افشارمند، حسن دانشمندی، مهدیه آکوچکیان، یحیی سخنگویی،
دوره 21، شماره 4 - ( زمستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: اکثر تحقیقات بر اثر مثبت تمرینات ورزشی روی متغیرهای راه‌رفتن سالمندان تأکید کرده‌اند. در مورد اثربخش بودن نوع خاصی از تمرین در جهت بهبود راه‌رفتن سالمندان تحقیقات اندکی انجام شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین روی سطوح پایدار و ناپایدار بر متغیرهای کینماتیکی راه‌رفتن و زمان برخاستن و رفتن (Timed-up-and go: TUG) در زنان سالمند انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه شبه‌تجربی 75 زن سالمند به‌صورت غیرتصادفی در 5 گروه 15 نفری شامل کنترل (عدم دریافت مداخله)، گروه دوم (سطح ناپایدار): گروه تمرینی روی فوم 6 سانتی‌متری، گروه سوم (سطح ناپایدار): گروه تمرینی روی فوم 9 سانتی‌متری، گروه چهارم (سطح ناپایدار): گروه تمرینی روی ماسه و گروه پنجم (سطح پایدار): گروه تمرینی روی سطح سفت قرار گرفتند. برای ثبت داده‌ها از دوربین مخصوص ثبت تصویر استفاده شد. متغیرهای کینماتیکی راه‌رفتن (شامل کادنس، طول گام، سرعت گام و طول قدم) با نرم‌افزار آنالیز حرکتی (Motion Analysis Kinovea) استخراج شد. میانگین سه تکرار متغیرها به‌عنوان نمره نهایی فرد ثبت گردید.

یافته‌ها: تمرین اثر آماری معنی‌داری بر متغیر کادنس طول قدم، طول گام، عرض گام، سرعت راه‌رفتن و زمان برخاستن و رفتن داشت (P<0.05). اگرچه بعد از برنامه تمرینی اختلاف آماری معنی‌داری در عامل تمرین مشاهده شد؛ اما تمرین بر فوم 9 سانتی‌متری بیشترین اختلاف میانگین را در متغیرهای TUG، کادنس، طول گام ایجاد نمود و تمرین روی ماسه بیشترین اختلاف میانگین را در متغیرهای طول قدم و سرعت راه رفتن ایجاد کرد.

نتیجه‌گیری: تمرینات روی سطوح پایدار و ناپایدار باعث بهبود متغیرهای کادنس، طول قدم، طول گام، عرض گام، سرعت راه‌رفتن و زمان برخاستن و رفتن سالمندان گردید.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.17 seconds with 41 queries by YEKTAWEB 4710
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)