|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای مادران
دکتر وحید خوری، دکتر سیدمحسن نایب پور، دکتر یونس اشرافیان، دکتر محسن ناصری، دوره 1، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
بی نظمی ضربان (آریتمی) های فوق بطنی باتوجه به شدت و دوره وقوع حملات، درمان های دارویی و غیر دارویی را می طلبد. درمان های دارویی در اکثر موارد به دلیل خصوصیت منجر به فرد این آریتمی ها، یعنی مزمن بودن دوره حملات، پایین بودن سن وقوع آنها، همچنین وجود عوارض جانبی و احتمال تشدید آریتمی ها به عنوان درمان های ایده آل مطرح نبوده اند. گیاهان دارویی به دلیل سهولت دسترسی، کاهش عوارض جانبی و قیمت مناسب، بعنوان جایگزین شایسته داروهای ساختگی همواره مورد توجه بوده اند. در این تحقیق برای ارزیابی خواص ضد آریتمی گیاه بومادران زرد با استفاده از مدل تجربی قلب جدا شده موش صحرایی نر، غلظت های مختلف (7-^10×2، 9-^10×2، 10-^10×2 وزن/حجمی) عصاره متانولی گیاه بر خواص الکتروفیزیولوژیک گره دهلیزی-بطنی مورد مطالعه قرار گرفت. یافته تحقیق نشان می دهد که غلظت های 10-^10×2 وزن/حجمی منجر به افزایش معنی دار در شاخص ونکه باخ می گردید، در صورتی که غلظت های 7-^10×2، 9-^10×2 وزن/حجمی به افزایش معنی دار در هرسه شاخص زمان هدایت گره دهلیزی-بطنی، شاخص ونکه باخ و زمان تحریک ناپذیری موثر منتهی گردید. هیچکدام از غلظتهای فوق نتوانستند ثابت زمانی شروع پدیده ریکاوری (trec) را تغییر دهند. براساس این نتایج عصاره متانولی گیاه بومادران زرد بدون وابستگی به غلظت، قادر به افت فعالیت نسبی گره دهلیزی-بطنی مخصوصا در قسمت ابتدایی آن بوده و با کنترل تکانه (ایمپالس) های ورودی به بطن ها احتمالا قادر به کنترل و یا جلوگیری از شروع آریتمی فوق بطنی با سازوکار ناشناخته می باشد. تحقیقات گسترده تر در زمینه چگونگی ایجاد اثرات فوق و بررسی تاثیر این گیاه در مطالعات کارآزمایی بالینی در انسان، می تواند افق های استفاده از این گیاه را در درمان بیماران مبتلا به آریتمی فوق بطنی روشن تر سازد.
یوسف یحیی پور، دکتر محمد کریمی، نوشین خیر، علی هاشم زاده عمران، دکتر سیدمحمد جزایری، زهرا سعادتمند، دکتر محمود محمودی، دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : انتقال عمودی مادر به فرزند یکی از مهمترین راههای انتشار ویروس هپاتیت(HBV) B است. بیش از 50درصد حاملین ایرانی عفونت را از طریق مادر به فرزند دریافت کردند که این مسیر یکی از محتملترین راه انتقال HBV در کشور ما میباشد. در این مطالعه میزان عفونت HBV در بچههایی که از مادران HBsAG مثبت استان مازندران متولد شده بودند، از نظر وجود مارکرهای سرولوژیک ویروس هپاتیت B شامل Anti-HBC, Anti-HBs, HBsAg مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی برای تعیین حضور مارکرهای سرولوژیک HBV آزمایش الایزا روی نمونه سرم 123 کودکی که از مادران HBsAG مثبت در شهرستان آمل استان مازندران طی سالهای 85-1381 متولد شده بودند، انجام گرفت. تمامی کودکان مورد مطالعه، علاوه بر ایمونوگلوبولین هپاتیت (HBIG) B واکسن هپاتیت B را در بدو تولد دریافت نموده و بهدنبال آن دوز دوم و سوم را در ماههای یک و شش تزریق کردند. نتایج با روشهای آماری کایاسکوئر و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از بین 31241 زن بارداری که در طی 5 سال زایمان نمودند، 140 مورد (45%) آنها از نظر وجود HBsAG، مثبت بودند که از بین آنها 123 کودک وارد مطالعه شدند. تنها یک مورد (0.8%) از این کودکان حامل HBsAg بود و91.9 درصد کودکان دارای یکی از مارکرهای سرولوژیک عفونت HBV بودند. 82.1 درصد کودکان دارای ایمنی ( Anti-HBs) مثبت و در8.9% آنها نیز Anti-HBc شناسایی گردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بعد از توجه به انتقال عمودی در چندین سال و اجرای استراتژیهایی نظیر واکسیناسیون و تجویز HBIG برای نوزادانی که از مادران HBsAg مثبت متولد شدند، اکنون بهنظر میرسد که باید بیشتر به راههای افقی انتقال HBV در این منطقه پرداخت.
مهلا منصوری، افسانه خواجوند خوشلی، محمد سبحانی شهمیرزادی، دوره 24، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات دفعی از جمله شب ادراری، بی اختیاری ادرار در روز و بی اختیاری مدفوع مشکلات رایج دوران کودکی هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد آدلری – درایکورس بر اضطراب کودکان مبتلا به اختلالات دفعی انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی میدانی روی مادران 20 کودک مبتلا به اختلالات دفعی مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی گوارش کودکان شهر گرگان با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در سال 1399 انجام شد. بیاختیاری ادرار و بیاختیاری مدفوع کودکان بر اساس تشخیص پزشک از نوع اختلالات آناتومیک نبود و صرفاً با علایم روانشناختی و اختلالات دفعی کارکردی شناسایی شده بودند. مادران در دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش، برنامه آموزشی به روش آدلری – درایکورس را در 12 جلسه 90 دقیقهای دریافت کردند. برای گروه کنترل مداخلهای صورت نگرفت. ابزار پژوهش مقیاس اضطراب کودکان اسپنس فرم والد سال 2001 (SCAS-P) بود که توسط مادران در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری طی دوماه اجرا گردید و خرده مؤلفههای اضطراب شامل اضطراب فراگیر، هراس اجتماعی، وسواس-بی اختیاری، فوبی خاص و اضطراب جدایی مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره اضطراب کلی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گروه آزمایش به ترتیب 4.04±69.1، 6.1±45.8 و 5.94±47.8 و در گروه کنترل به ترتیب 6.58±69 ، 4.89±67.8 و 5.59±67.6 به دست آمدند. نمرات پسآزمون تمامی زیرمقیاسهای اضطراب کودکان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری داشتند (P<0.05) و این تفاوت در طول دوره پیگیری به جز زیرمقیاس وسواس –بیاختیاری پایدار بودند (P<0.05).
نتیجهگیری: آموزش مادران به روش آدلری –درایکورس باعث کاهش اضطراب کودکان مبتلا به اختلالات دفعی میگردد.
سونایاز هیوه چی، گلبهار آخوندزاده، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم تحت تاثیر مشکلات این اختلال قرار میگیرد. مداخلههای متعددی از جمله مداخلههای حمایتی، درمان شناختی-رفتاری، آموزش مدیریت خلق منفی، تعامل والد-کودک و مداخلات خانواده محور برای مادران این کودکان توصیه شده است و یکی از این درمانها، کیفیت زندگی درمانی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش درمان مبتنی بر کیفیت زندگی روی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 60 مادر دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم 13-6 ساله مراجعه کننده به کلینیک افق شهرستان گنبد کاووس استان گلستان طی سالهای 1402-1401 انجام شد. مادران به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از جدول اعداد تصادفی در دو گروه 30 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. پروتکل آموزش درمان مبتنی بر کیفیت زندگی Frisch 2006 برای مادران گروه مداخله به صورت گروهی طی 8 جلسه 90 دقیقهای طی مدت 2 ماه اجرا شد. از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF) برای سنجش کیفیت زندگی مادران استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کل کیفیت زندگی مادران گروه مداخله (76.15±8.85) در مقایسه با گروه کنترل (64.82±10.15) در پسآزمون افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی مادران گروه مداخله در ابعاد سلامت جسمی (65.12±6.24)، سلامت روانشناختی (69.55±7.52)، سلامت محیطی (60.66±16.8) و سلامت عمومی (78.33±10.9) در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون افزایش آماری معنیداری نشان دادند (P<0.05).
نتیجهگیری: کیفیت زندگی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم با دریافت آموزش درمان مبتنی بر کیفیت زندگی، بهبود یافت.
آی ناز آق، گلبهار آخوندزاده، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع یک یکی از متداولترین بیماریهای مزمن دوران کودکی بهشمار میرود. تشخیص و وجود بیماری مزمن در کودک برای والدین به خصوص مادر که مسؤولیت نگهداری از کودک را برعهده دارد؛ تنیدگی، نگرانی و مشکلاتی را بهوجود میآورد. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی آموزش تابآوری بر عزتنفس مادران دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 60 مادر دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک مراجعه کننده به کلینیکهای دیابت شهرستانهای گنبدکاووس و گرگان در استان گلستان طی سالهای 1402-1401 انجام شد. مادران به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از جدول اعداد تصادفی در دو گروه 30 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. پروتکل آموزش تابآوری برای گروه مداخله به صورت گروههای 5 نفری به مدت 9 جلسه 90 دقیقهای طی 2 ماه اجرا شد. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه جمعیتشناختی و پرسشنامه عزتنفس Coopersmith (Coopersmith Self-Esteem Inventory: SEI) بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون تکمیل شد. امتیازدهی عزت نفس ضعیف، متوسط و قوی به ترتیب با کسب نمرات 26 و کمتر، نمرات 43-27 و نمرات بیش از 44 لحاظ شدند.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار ابعاد عزتنفس عمومی (22.73±3.26)، اجتماعی (7.32±0.79)، شغلی / اجتماعی (7±1.46) و عزتنفس کلی (44.73±5.03) مادران گروه مداخله در مقایسه با مادران گروه کنترل در پسآزمون افزایش آماری معنیداری یافتند (P<0.05). میانگین و انحراف معیار نمرات عزتنفس مادران گروه مداخله در ابتدای مطالعه متوسط و در پس آزمون قوی ارزیابی شد (P<0.05).
نتیجهگیری: آموزش تاب آوری سبب افزایش عزتنفس مادران دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک گردید.
|
|
|
|
|
|