[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
رضایت‌آگاهانه‌شرکت‌درمطالعه::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations66863001
h-index3117
i10-index20673
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
116 نتیجه برای ژن

علیرضا خوش بین خوش نظر، دکتر حسین مزدارانی،
دوره 1، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده

در این تحقیق حساسیت آزمون میکرونوکلئوس برای مانیتورینگ آثار کلاستوژنیک نوترون های سریع در دزهای پایین مورد بررسی قرار گرفت. موش های سوری نر با سن 12 هفته تحت تابش نوترون های سریع صادره از منبع آمرسیوم-برلیوم قرار گرفتند. دزهای دریافتی، 1.5، 2.25، 3.375، 5.06 سانتی گری بود. در زمان های 24، 48 و 72 ساعت پس از تابش دهی، موش ها به روش Cervical dislocation کشته شده و استخوان ران آنها خارج گردید. با استفاده از سرم جنینی گوساله، مغز استخوانشان خارج و سوسپانسیون سلولی تهیه شده، به روش مای گرانوالد گیمسا رنگ آمیزی شد و مورد تحلیل میکروسکوپی قرار گرفت. برای هر نمونه، 2000 سلول پلی کروماتیک اریتروسیت (PCE) و به همین میزان، سلول نوروکروماتیک اریتروسیت (NCE) شمارش شدند و فراوانی میکرونوکلئی در سلول های PCE محاسبه شد. در این بررسی مشاهده شد با افزایش دز تابشی، میزان سلول های PCE واجد میکرونوکلئوس افزایش یافته است. در زمان 24 ساعت با افزایش دز تابشی اختلاف معنی داری بین گروه ها از لحاظ بسامد در MNPCE بوجود آمد (P=0.0003) بطوری که بسامد MNPCE دز 5.06 سانتی گری با گروه شاهد و گروه 1.5 سانتی گری دارای اختلاف معنی داری بود (P=0.05). نتیجه اصلی از این تحقیق گرفته شد آن بود که آزمون میکرونوکلئوس روشی کم هزینه و حساس برای مانیتورینگ آثار کلاستوژنیک پرتوهای LET بالا در دزهای پایین می باشد.
دکتر آزادرضا منصوریان، دکتر اختر سیفی،
دوره 2، شماره 2 - ( 7-1379 )
چکیده

منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول با درصد زیادی از اسیدهای چرب غیراشباع همراه می باشد. این گلیکولیپید وقتی در آب پخش می شود، ساختمان غیر دو لایه شش وجهی به خود می گیرد. این لیپید عمدتاً در غشاء تیلاکوئیدی کلروپلاست به مقدار زیاد حضور دارد. اسیدهای چرب این لیپید را به کمک کاتالیزور و با فن هیدروژناسیون، کاملاً اشباع نموده که با این واکنش شیمیایی یعنی تغییر وضعیت اشباع شدن زنجیره های اسیدهای چرب، تغییراتی در ساختمان این گلیکولیپید ایجاد می شود، به طوری که بعد از هیدروژنه شدن و قرار دادن لیپید در محیط آبی، ساختمان صفحه مانند جایگزین شکل شش وجهی می شود. ما برای بررسی بیشتر این موضوع، منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول طبیعی و اشباع شده را با هم مخلوط، و در آب پخش کردیم. وضعیت جدید و نتایج حاصله از این تحقیق نشان می دهد که اثر هیدروژناسیون لیپید، دو قسمت جدا از هم را مشاهده خواهیم کرد که یکی در ارتباط با ساختمان شش وجهی مربوط به لیپید طبیعی است و دیگری وضعیت صفحه مانند است که به گلیکولیپید اشباع شده مربوط می باشد. از میکروسکوپ الکترونی جهت تشخیص وضعیت منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول استفاده نمودیم. منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول یکی از لیپیدهایی است که به وفور در غشاء تیلاکوئیدی کلروپلاست دیده می شود. این غشاء های زیستی برای بسیاری از اعمال حیاتی خود چنین تغییراتی را در ساختمان خود شاهد خواهند بود. یکی از راه هایی که غشاء می تواند چنین کنش هایی را از خود نشان دهد، تغییر وضعیت اشباع شدگی اسیدهای چرب بعضی از لیپیدهای موجود در غشاء می باشد. این مطالعه حاکی از آن است که با هیدروژنه کردن اسیدهای چرب منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول چنین تغییر و تحولی را در این لیپید و در نتیجه در ساختمان غشاء زیست شناختی شاهد خواهیم بود.
دکتر زهرا ذنوبی، دکتر مریم السادات موسوی،
دوره 2، شماره 2 - ( 7-1379 )
چکیده

با توجه به اهمیت یائسگی و اثرات آن بر زندگی زن یائسه و نیز فواید درمان جایگزینی هورمونی در این دوران، بر آن شدیم که به بررسی یکی از اثرات درمان استروژنی یعنی مشکلات و اختلالات خواب در زنان یائسه بپردازیم. به این منظور 60 زن یائسه وارد یک مطالعه سه ماهه آینده نگر، دو سرکور و مورد - شاهدی شدند. افراد فوق پس از اخذ سابقه و معاینه فیزیکی کامل و آزمایش های لازم و کنار گذاشتن کلیه عوامل مداخله گر، انتخاب شدند. این افراد در دو گروه 30 نفری قرار گرفتند. گروه مورد با قرص استروژن کونژوگ و با دُز 0.625mg در روز، به مدت سه ماه و گروه شاهد با قرص پلاسبو یک عدد در روز به مدت سه ماه تحت درمان قرار گرفتند. هر دو گروه پس از سه ماه مجدداً بررسی شدند. قبل و پس از درمان، پرسشنامه هایی حاوی 7 سئوال مطرح و پر شدند. نتایج نشان داد درمان با استروژن در گروه آزمایشی به طور معنی دار، موجب تسهیل در خواب رفتن شده، دفعات از خواب پریدن را کاهش می دهد، به خواب رفتن را تسهیل می نماید، خستگی صبحگاهی و خواب آلودگی در طی روز را نیز کاهش می دهد (P<0.05). در مطالعه ما رابطه ای بین وزن، سن، طول مدت یائسگی با اختلالات خواب بدست نیامد. بر اساس این مطالعه نتیجه می گیریم که درمان جایگزین استروژن به وضوح مشکلات خواب را در زنان یائسه کاهش می دهد و این خود تائیدی بر فواید HRT می باشد.
دکتر دردی قوجق،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

آنزیم 3- بتا- هیدروکسی استروئید دهیدروژناز یکی از آنزیم های شرکت کننده در مسیر بیوسنتز هورمون های استروئیدی است. این آنزیم در تبدیل پرگننولون به پروژسترون در مسیر بیوسنتز هورمون های جنسی شرکت می کند. هدف این پژوهش بررسی خصوصیات کنتیکی آنزیم 3- بتا- هیدروکسی استروئید دهیدروژناز بیضه موش صحرایی است. برای انجام تحقیق مقادیر معین سوبسترا و غلظت های متفاوت هموژنه بافت بیضه موش صحرایی در گرم خانه گذاشته (انکوبه) شد. مخلوط واکنش، شامل پرگننولون، کوآنزیم نیکوتین آمید دی نوکلئوتید و ایزونیتر و ترازولیم در 0.150 مولار بافر تریس و با 7.7=PH همچنین آنزیم استخراج شده از بیضه موش صحرایی بود که در زمان های مختلف و دماهای مختلف انکوبه شد. جذب نوری به وسیله اسپکتروفتومتر اندازه گیری شد. یافته ها نشان دادند مقدار PH بهینه و زمان انکوباسیون به ترتیب برابر با 7.9 و 1.5 ساعت بود. مقدار Kmax برابر با 6-10×5.3 مولار و Vmax برابر با 6-10×3.11 نانومول در میلی گرم در دقیقه بود. روش به کار گرفته شده در این مطالعه حساسیت کافی برای اندازه گیری فعالیت آنزیم استروئید دهیدروژناز بیضه موش را داشت. نتیجه این که خصوصیات کنتیکی آنزیم 3- بتا- هیدروکسی استروئید دهیدروژناز حاصل از این پژوهش قابل مقایسه با نتایج سایر محققان است و برای بررسی فعالیت این آنزیم در بافت ها کاربرد دارد.
دکتر بابک سلطانی، دکتر رامین آذرهوش، دکتر وحیده کاظمی‎نژاد،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

چکیده: سندرم اهلر- دانلوس یک اختلال ارثی در متابولسم کلاژن است که با علایم بالینی شکنندگی پوست و عروق و افزایش خاصیت ارتجاعی پوست وافزایش تحریکات مفصلی تظاهر می یابد. اختلال بیوشیمیایی در رشته های تیپ I یا III کلاژن را مسوول این بیماری دانسته اند. بیماری که معرفی می شود مرد 27 ساله ای از قوم ترکمن است که به دلیل از کارافتادگی و پیدایش خونمردگی های پوستی و اسکارهای Papyraceus به درمانگاه پوست مرکز آموزشی - درمانی پنجم آذر گرگان مراجعه کرده است. پس از بررسی بالینی انجام بیوپسی پوست از ضایعات جلدی تشخیص بیماری مسجل گردید.
حمیدرضا جوشقانی، اسماعیل کوچکی شلمانی، رضا امینی، پوپک درخشنده، عبدالوهاب احسانی زنوز، محمد شعبانی، مریم کدیور،
دوره 5، شماره 2 - ( 7-1382 )
چکیده

مقدمه و هدف: آدنوکارسینوهای معده دومین سرطان شایع پس از سرطان ریه در جهان است. سالانه حدود 755500 مورد جدید شناسایی می شود. تقریباً 12 درصد کل مرگ و میر ناشی از سرطان در اثر سرطان معده است. یکی از مهم ترین ژنهایی که در ممانعت از بروز سرطان اهمیت دارد ژن p53 است که در تنظیم چرخه سلولی نقش دارد. در برخی از سرطان ها تا 50 درصد موارد در ژن p53 جهش دیده می شود که حدود 87 درصد موارد جهش ها در اگزون های 5 تا 8 هستند. این مطالعه به منظور تعیین جهش های ژن p53 در سرطان معده به روش PCR- SSCP انجام گردید. مواد و روش ها: طی سال 1381، 44 نمونه بیوپسی از بیماران سرطان معده از سه مرکز بیمارستانی در تهران تهیه و مشخصات دموگرافیک بیماران مشخص و نمونه های بیماران به روش PCR- SSCP جهت تعیین جهش های ژن p53 مورد مطالعه قرار گرفت. یافته ها: در این مطالعه از 44 بیمار مبتلا به سرطان معده، 31 نفر مرد و 13 نفر زن با میانگین سنی 60.8 سال (از 34 سال تا 84 سال) بودند. بر اساس نوع سرطان 36 مورد از نوع روده ای (81.8 درصد) و 5 مورد (11.4 درصد) از نوع منتشر بودند. سه مورد با اطلاعات موجود در هیچ یک از دو گروه فوق قرار نگرفت. پس از انجام PCR- SSCP در 9 مورد حرکت الکتروفورتیک باندهای نمونه بیماران با نمونه های طبیعی تفاوت داشت. یک جهش در اگزون 5 (11.1 درصد)، 2 جهش در اگزون 6 (22.2 درصد)، 3 جهش در اگزون 7 (33.3 درصد) و 3 جهش در اگزون 8 (33.3 درصد) مشاهده شد. از این 9 جهش 7 مورد مربوط به سرطان از نوع روده ای و 2 مورد از نوع منتشر بود. ارتباط معنی داری بین سن و نوع سرطان مشاهده نگردید. هم چنین ارتباط معنی داری بین نوع سرطان و جنس، بین جنس و جایگاه جهش و هم چنین نوع سرطان و جایگاه جهش دیده نشد. در نوع منتشر 2 جهش در اگزون های 6 و 8 مشاهده گردید و هیچ جهشی در اگزو های 5 و 7 مشاهده نشد. در نوع روده ای در هر چهار اگزون مورد مطالعه جهش دیده شد. نتیجه گیری: در این مطالعه میزان بروز جهش در ژن p53 در سرطان معده 20.5 درصد به دست آمد که بیانگر فراوانی متوسط جهش ژن p53 در جامعه مورد مطالعه است.
دکتر ژیلا ترابی ‌زاده، دکتر عباس‎علی کریم‎پور ملکشاه، دکتر مهرانگیز صدوقی، سید سعید صادقی دارابی،
دوره 6، شماره 2 - ( 7-1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: آلومینیوم که سومین عنصر فراوان پوسته زمین است، ماده ای سمی برای بدن محسوب می شود. اثرات سمی آن بر بدن حیوانات آزمایشگاهی بالغ مورد مطالعه فراوان قرار گرفته است. اما مطالعات در خصوص اثرات این عنصر در تکوین جنین و سمیت آن برای جنین کافی نبوده و گزارشات موجود متناقض می باشند. در این تحقیق بروز ناهنجاری های مادرزادی خارجی در جنین های موش به دنبال قرار گرفتن در معرض کلرید آلومینیوم در یک دوره زمانی کوتاه، مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش ها: موش های سفید NMRI با وزن 24 الی 33 گرم مورد استفاده قرار گرفتند. روز مشاهده پلاک واژنی به عنوان روز صفر حاملگی در نظر گرفته شد و موش ها به طور تصادفی در 6 گروه 12 تایی جای داده شدند. در سه گروه اول به ترتیب روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم حاملگی یک دوز کلرید آلومینیوم به میزان mg/kg 150 به صورت داخل صفاقی تزریق شد. در سه گروه دیگر به عنوان گروه های شاهد در روزهای یاد شده مقدار 0.3 میلی لیتر سرم فیزیولوژیک تزریق شد. موش ها در روز پانزدهم کشته شده و جنین ها از رحم بیرون آورده شدند و پس از وزن کردن و اندازه گیری طول سری- دمی (CR) با استفاده از استریومیکروسکوپ وقوع ناهنجاری های ساختمانی خارجی مورد مطالعه قرار گرفتند.یافته ها: میانگین وزن جنین ها در گروه های تجربی روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم به طور معنی داری کمتر از گروه های شاهد بوده است (P<0.05). اما طول CR تفاوتی را نشان نداده است. فراوانی ناهنجاری های خارجی در گروه های تجربی یاد شده به ترتیب 47.0، 37.0 و 33.1 درصد و در گروه های شاهد به ترتیب 9.8، 10.2 و 8.7 درصد بوده است که اختلاف بین گروه های تجربی و شاهد معنی دار بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که کلریدآلومینیوم دارای اثر سمی و تراتوژنیک بر جنین های موش بوده و حتی در معرض قرار گرفتن جنین ها برای یک دوره کوتاه می تواند باعث بروز ناهنجاری های ساختمانی در آنها شود.
دکتر علیرضا رفیعی، دکتر یوکیدو کویاد،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول های T کمکی نوع یک (Thl) و لنفوسیت های CD8+T نقش به سزایی در برقراری حفاظت مقابل عفونت با مایکوباکتریوم توبرکلوزیس دارند. MPB51 یکی از پروتیین های ترشحی مایکوباکتریوم می باشد که باعث تحریک پاسخ ‌های ایمنی هومورال و سلولی در طی عفونت با باسیل های سل می گردد. هدف از این مطالعه شناسایی اپی توپ های غالب لنفوسیت های T از مولکول MPB51 در موش ‌های BALB/c می باشد.روش بررسی: این مطالعه تجربی از تیر ماه 1381 لغایت اسفند ماه 1381 انجام گردید. DNA کد کننده مولکول MPB51 ابتدا در پلاسمیدهای pCI کلون گردید. پس از ایجاد گلوله های ژنی حاوی ذرات طلای پوشیده شده از ژن MPB51، با استفاده از تفنگ ژنی (Gene gun) موش های سفید نژا د BALB/c مورد واکسیناسیون قرار گرفتند. دو هفته بعد از آخرین ایمن سازی سلول های طحالی استخراج شد و در حضور یا عدم حضور مجموعه ای از پپتیدهای هم پوشان سنتتیک توالی کامل مولکول MPB51 در محیط کشت RPMI1640 حاوی 10در صد FCS کشت داده شد. تولید IFN-γ داخل سلول و سوپ کشت سلولی به ترتیب با روش فلوسیتومتری و ELISA بررسی گردید.یافته ها: نتایج نشان داد که واکسیناسیون DNA باعث ایجاد پاسخ ایمنی قوی تنها در برابر پپتید حاوی اسید آمینه 40-21P می شد. آنالیز های بیشتر با استفاده از الگوریتم های کامپیوتری امکان شناسایی اپی توپ نه اسید آمینه ای 32-P24 را به عنوان اپی توپ غالب سلول CD8+T فراهم نمود.نتیجه گیری: این تحقیق مشخص ساخت کمپلکس MHC کلاس یک - پپتید (P24-32/H2-Dd) توسط سلول های T سیتوتوکسیک (CTL) تولید کننده IFN-γ شناسایی می گردد. با استفاده از روش حذف دستجات لنفوسیت های T مشاهده شد لنفوسیت های CD8+T تنها سلول های پاسخگو در برابر پپتید ایمونوژن 32-24P در موش های BALB/c می باشند. نتایج به دست آمده از این تحقیق علاوه بر آنکه به شناخت مکانیسم های پاسخ های ایمنی سلولی در برابر توبرکلوزیس کمک می نماید، در طراحی واکسن موثرتری در مقابل عفونت M.tuberculosis نیز مفید خواهد بود.
شیده وطنی، دکتر کیومرث قاضی سعیدی، مریم محمدی، علیرضا ناجی، دکتر فرحدخت فاطمی‌نسب، دکتر حجت زراعتی، دکتر مینو محرز،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: مایکوپلاسماهای ژنیتال عامل عفونت دستگاه ادراری- تناسلی می باشند. این ارگانیسم ها در ارتباط با واژینوز باکتریایی، بیماری التهابی لگن، اندومتریت، سرویسیت، اورتریت غیر گنوکوکی، سقط جنین خود به خودی، تولد نوزاد نارس، پنومونی و مننژیت نوزادی می باشند. این مطالعه برای تعیین میزان توانایی PCR در شناسایی و تشخیص مایکوپلاسماهای ژنیتال در نمونه های کشت منفی زنان مبتلا به واژینوز باکتریایی صورت گرفت.روش بررسی: مطالعه روی 174 بیمار مبتلا به واژینوز باکتریایی مراجعه کننده به یکی از آزمایشگاه های تشخیص طبی تهران از بهمن 83 تا آذر 84 صورت گرفت. از دو نمونه سوآب ترشحات ژنیتال، یکی روی محیط های کشت اختصاصی مایکوپلاسما منتقل شده و سوآب دیگر پس از حل شدن در بافر PBS جهت استخراج DNA فریز گردید. برای انجام PCR از پرایمرهای اختصاصی جنس مایکوپلاسما و اوره آپلاسما (MGSO, UGSO, My-ins) برای تکثیر ناحیه 520 bp ژن 16S rRNA استفاده شد.یافته ها: از 174 نمونه، 71 نمونه 40.8) درصد( از نظر وجود مایکوپلاسما و یا اوره آپلاسما با استفاده از کشت، مثبت شده و 103 نمونه 59.2) درصد( منفی شدند. روی این 103 نمونه، PCR انجام شد. با استفاده از تکنیک PCR، 89 نمونه 86.4) درصد( منفی و 14 نمونه 13.6) درصد( مثبت شدند.نتیجه گیری: با روش PCR می توان مواردی از عفونت میکوپلاسمائی را شناسایی کرد که در روش کشت تشخیص داده نمی شود.
محمد افشار، جواد حامی، میثم بقراطی،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده

زمینه و هدف : استامینوفن دارویی است که به طور شایع توسط مادران باردار در طی تمام مراحل بارداری به عنوان ضد درد و تب‌بر مورد استفاده قرار می‌گیرد. این مطالعه به منظور روشن شدن اثرات تراتوژنیک مصرف طولانی استامینوفن در قبل و حین بارداری و تاثیرات اسید فولیک در پیشگیری از این اختلالات در جنین‌های موش طراحی گردید.

 

روش بررسی : 210 سر موش باردار از سوش Balb/c در شرایط استاندارد آزمایشگاه حیوانات، در قالب 3 گروه تجربی I ، II و III (هر گروه 30 سر موش) دسته‌بندی شدند. حیوانات گروه تجربی I ) شامل 3 زیر گروه 10I ، 20I و 30I به تعداد 10 سر موش در هر زیر گروه) به میزان mg/kg/day40 شربت استامینوفن به صورت گاواژ به ترتیب در زمان‌های 10 و 20 و 30 روز قبل از حاملگی و 10 روز اول حاملگی دریافت نمودند. گروه‌های کنترل معمول و کنترل منفی به همان تعداد (10 سر موش) به ترتیب نرمال‌سالین و ماده بی‌اثر دارو را مصرف نمودند. حیوانات گروه تجربی II (10II، 20II و 30II) نیز به میزان mg/kg/day 80 در دو دوز صبح و عصر و در زمان‌های فوق‌الذکر از دارو استفاده نمودند. همچنین در گروه تجربی  III(10III، 20III و 30III) موش‌هاmg/kg/day80 استامینوفن به همراه اسید فولیک با دوز mg/kg/day 14/0 دریافت کردند. یک‌سری گروه‌های کنترل معمول و کنترل منفی نیز برای این دو گروه استفاده شد. موش‌ها در روز 18 حاملگی با استفاده از بیهوشی سزارین شده و جنین‌ها توسط استریومیکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات در جداول توزیع فراوانی درج گردید و توسط آزمون‌هایANOVA  و  TUKEY و با استفاده از نرم‌افزار SPSS ارزیابی شد.

 

یافته‎ها : مصرف طولانی مدت استامینوفن برای هر دو دوز mg/kg/day 80 و 40 و در زمان‌های 20 و 30 روز قبل از حاملگی و 10 روز اول حاملگی می‌تواند باعث ناهنجاری‌های در اندام از جمله بدشکلی، کوتاهی و عدم تشکیل دست و غیرقرینگی در اندام‌ها شود. خونریزی‌های زیرجلدی و جذب جنینی نیز از دیگر موارد مشاهده شده بود. در گروه 30I  تعداد نوزادان ناهنجار 1/16 و ناهنجاری‌های اندام 3/11درصد مشاهده شد. در گروه 20II میزان ناهنجاری‌های جنینی 5/6 درصد و ناهنجاری‌های اندام 9/4 درصد مشاهده شد. در گروه 30II میزان ناهنجاری‌های جنین 14 و ناهنجاری‌های اندام 4/12 درصد مشاهده شد. در گروه 20III  که دارو و اسیدفولیک همزمان مصرف کردند،میزان ناهنجاری ها به 6/1 درصد کاهش پیدا نمود و در گروه 30III  نیزمیزان ناهنجاری‌ها به 6/1 درصد تقلیل یافت (05/0P<).

 

نتیجه‎گیری : این مطالعه نشان داد که مصرف زیاد و طولانی مدت قبل و در حین حاملگی استامینوفن در موش‌ها باعث ناهنجاری‌های جنینی به ویژه در اندام‌ها می‌گرددو مصرف همزمان اسیدفولیک با استامینوفن در کاهش ناهنجاری نقش مؤثری دارد.


فرشاد نقش وار، ژیلا ترابی زاده، امید عمادیان، امین زارع، مهران قهرمانی،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان پستان شایع ترین سرطان در زنان می باشد. رشد و تمایز بافت طبیعی و بدخیم پستان به وسیله هورمون های استروئیدی و عوامل رشد از قبیل HER-2/neu تنظیم می گردد. هدف از این مطالعه تعیین فراوانی بیان گیرنده استروژن، گیرنده پروژسترون و HER-2/neu در یک جمعیت ایرانی مبتلا به سرطان پستان مهاجم بود.روش بررسی: این مطالعه به روش مقطعی- توصیفی روی 50 نمونه بیماران مبتلا به سرطان پستان مهاجم در بیمارستان امام خمینی طی سال های 85-1384 انجام گرفت. ابتدا برش هایی از بلوک پارافینی نمونه هر یک از بیماران تهیه و سپس یکی از برش ها با روش هماتوکسیلین- ائوزین و مابقی با روش ایمونوهیستوشیمی و با استفاده از کیت های استروژن، پروژسترون و HER-2/neu شرکت Dako رنگ آمیزی و نمونه های مثبت و منفی مشخص گردید. بخش توصیفی داده ها به وسیله نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: طیف سنی افراد مورد مطالعه 88-28 سال و میانگین سنی مبتلایان 52.6 سال بود. گیرنده استروژن در 80 درصد، گیرنده پروژسترون در 72 درصد و HER-2/neu در 57.1 درصد موارد مثبت بودند. بیان توام گیرنده استروژن و پروژسترون در 70 درصد موارد بود که 62.9 درصد آنها از نظر HER-2/neu مثبت بودند. در 8 درصد بیماران گیرنده استروژن مثبت و گیرنده پروژسترون منفی بود. در 20 درصد بیماران هر دو گیرنده استروژن و پروژسترون منفی بودند که 83.4 درصد آنها از نظر HER-2/neu منفی بودند.نتیجه گیری: آمار به دست آمده در این مطالعه شامل بروز نسبی بالای HER-2/neu و بروز بالای گیرنده هورمونی در این منطقه نسبت به تحقیقات صورت گرفته در مناطق دیگر احتمال دخالت مساله نژاد و شرایط آب و هوایی را مطرح می نماید.
دکتر اسماعیل فتاحی، دکتر سیدغلامعلی جورسرایی، دکتر کاظم پریور، دکتر علی اکبر مقدم نیا،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده

زمینه و هدف : هینوزان یکی از سموم ارگانوفسفره است که مکانیسم اصلی آن مهار فعالیت آنزیم استیل‌کولین‌استراز بوده و روی اندام‌های جنسی اثر تخریبی دارد. با توجه به مصرف فراوان این سم در مزارع برنج و باغ مرکبات و ضرر احتمالی آن روی بافت‌های بدن، تأثیر آن بر روند اسپرماتوژنزیس در موش سفید کوچک مورد مطالعه قرار گرفت.

 

روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 45 سر موش نر از نژادBalb/C  در سه گروه آزمایشی، کنترل و شم در دانشکده پزشکی بابل انجام پذیرفت. گروه آزمایشی به مدت یک ماه (پنج روز متوالی و دو روز استراحت) به میزانmg/kg 20، سم هینوزان را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. گروه شم تنها نرمال سالین دریافت کرده و گروه کنترل تزریقی نداشتند. با تهیه برش‌های بافتی از بیضه، رده‌های مختلف سلول‌های اسپرماتوژنیک، سلول‌های لایدیگ و عروق خونی در واحد سطح با استفاده از eye piece شمارش شدند. سپس داده‌ها با آزمون‌هایANOVA Tukey's HSD  One way - تجزیه و تحلیل شدند.

 

یافته‌ها : در این مطالعه قطر بیضه و لوله‌های اسپرم‌ساز و تعداد عروق خونی کاهش چشمگیری نشان داد. همچنین با شمارش سلول‌های اسپرماتوژنیک مشخص گردید که تعداد سلول‌های اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت‌ها و اسپرماتیدها در گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل تغییر معنی‌داری پیدا کرده است (05/0P<). تعداد سلول‌های لایدیگ نیز به طور معنی‌داری کاسته شد (05/0P<).

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که تزریق داخل صفاقی سم هینوزان در موش آزمایشگاهی بر روند اسپرماتوژنزیس، ساختار لوله‌های اسپرم‌ساز و کاهش سلول‌ها موثر است.


دکتر محمدرضا جلالی ندوشن، دکتر مهدیه مرادی، دکتر حسن محمد حسینی اکبری، نادر فلاح،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده

زمینه و هدف : آپاندیسیت شایع‌ترین جراحی شکم حاد است که در حال حاضر پاتوژنز آن به درستی مشخص نیست. شواهد فزاینده‌ای مبنی بر درگیری سیستم عصبی در تنظیم ایمنی و پاسخ‌های التهابی وجود دارد. در این مطالعه وضعیت سیستم عصبی و ماست سل‌های روده‌ای در آپاندیس‌های طبیعی و ملتهب ارزیابی گردید.

 

روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 45 نمونه آپاندیس بیمارانی که طی سال‌های 79 لغایت پایان اسفند ماه 80 در مرکز پزشکی آموزشی درمانی شهید مصطفی خمینی تهران تحت عمل آپاندکتومی قرار گرفته بودند، انجام شد. بیماران به سه گروه 15 نفره آپاندیسیت حاد با علائم بالینی و پاتولوژی، آپاندیسیت حاد از نظر بالینی بدون یافته‌های هیستولوژی و آپاندیس طبیعی به عنوان گروه کنترل تقسیم شدند. نمونه‌ها با روش ایمونوهیستوشیمی برای مارکرهای سیناپتوفیزین به منظور مشاهده فیبرهای عصبی، S100 برای بررسی سلول‌های شوان و نیز به روش هیستوشیمی رنگ‌آمیزی تولوئیدن بلو برای مشاهده ماست‌سل‌ها بررسی شدند. سپس تعداد فیبرهای عصبی، سلول‌های شوان در زیر مخاط و لایه عضلانی و تعداد ماست سل‌ها در زیر مخاط در 20 میدان میکروسکوپی شمارش و میانگین تعداد در هر میدان با بزرگ‌نمایی 400 تعیین گردید. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل گردید.

 

یافته‌ها : در مطالعه انجام شده اختلاف معنی‌داری از نظر وجود سلول‌های عصبی شوان، فیبر عصبی و سلول ایمنی ماست سل بین سه گروه وجود داشت. بدین ترتیب که در گروه اول در مقایسه با دو گروه بعدی خصوصاً گروه کنترل افزایش داشت (05/0P<). آزمون تکمیلی دانکن نشان داد که در مورد متوسط سلول‌های شوان در زیر مخاط و لایه عضلانی و همچنین تعداد ماست سل‌ها در زیر مخاط از لحاظ آماری در سه سطح جداگانه قرار داشتند. اما در مورد متوسط تعداد فیبرهای عصبی در زیرمخاط و لایه عضلانی گروه اول در یک سطح و گروه دوم و سوم در یک سطح قرار داشتند.

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که افزایش واضح در اجزاء عصبی و ماست سل‌ها در آپاندیسیت حاد بیانگر این مطلب است که ارتباطی عملکردی بین سیستم عصبی روده ، ماست سل‌ها و پاتوژنز آپاندیسیت حاد وجود دارد. اگر چه مکانیسم واقعی هنوز مشخص نمی‌باشد.


دکتر محمدرضا جلالی ندوشن، دکتر علی دواتی، دکتر شهاب باقرزاده شهیدی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : سرطان پستان شایع‌ترین سرطان در زنان می‌باشد. اخیراً عوامل شناخته شده‌ در ‌پیش‌آگهی سرطان پستان افزایش یافته است که یکی از این عوامل حضور ژن MDM2 در بعضی کارسینوم‌ها، سارکوم‌ها و لوکمی‌ها می‌باشد. هدف از این مطالعه تعیین حضور ژنMDM2 در بیماران ‌با سرطان‌ ‌اولیه پستان ‌و ارتباط ‌آن با درجه بدخیمی، مرحله پیشرفت و درگیری گره لنفاوی زیربغل بود. روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 75 نمونه از بیماران با سرطان پستان اولیه در طی سال‌های 1379 تا 1384 مراجعه کننده به بیمارستان مصطفی خمینی تهران صورت گرفت. در این مطالعه از بلوک‌های پارافینی بایگانی شده دو برش بافتی از هر نمونه تهیه گردید که لام اول با روش هماتوکسیلین و ائوزین رنگ‌آمیزی شد و در لام دوم MDM2 با روش آنتی‌بادی پلی‌کلونال با روش ایمونوهیستوشیمی مورد ارزیابی قرار گرفت. داده‌ها با کمک آزمون کای‌دو، من‌ویتنی و به وسیله نرم‌افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها :میانگین و انحراف معیار سنی بیماران 5/1254 تعیین شد. 7/58 درصد از تومور بیماران از نظر پیشرفت تومور در مرحله II و 7/42 درصد تومور بیماران از نظر درجه بدخیمی در مرحله III قرار داشت. بین درجه بدخیمی تومور بیماران و ژن MDM2 ارتباطی وجود نداشت، ولی از طرف دیگر 3/69درصد بیماران دارای درگیری گره‌لنفاوی و 32درصد آنها MDM2 مثبت بودند. بین ظهور ژن MDM2 با مرحله تومور و درگیری گره لنفاوی ارتباط معنی‌داری وجود داشت (05/0P<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ژن MDM2 می‌تواند به عنوان عامل مؤثری در پیش‌آگهی سرطان پستان در نظر گرفته شود.
یوسف یحیی پور، دکتر محمد کریمی، نوشین خیر، علی هاشم زاده عمران، دکتر سیدمحمد جزایری، زهرا سعادتمند، دکتر محمود محمودی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : انتقال عمودی مادر به فرزند یکی از مهمترین راههای انتشار ویروس هپاتیت(HBV) B است. بیش از 50درصد حاملین ایرانی عفونت را از طریق مادر به فرزند دریافت کردند که این مسیر یکی از محتملترین راه انتقال HBV در کشور ما میباشد. در این مطالعه میزان عفونت HBV در بچههایی که از مادران HBsAG مثبت استان مازندران متولد شده بودند، از نظر وجود مارکرهای سرولوژیک ویروس هپاتیت B شامل Anti-HBC, Anti-HBs, HBsAg مورد ارزیابی قرار گرفت.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی برای تعیین حضور مارکرهای سرولوژیک HBV آزمایش الایزا روی نمونه سرم 123 کودکی که از مادران HBsAG مثبت در شهرستان آمل استان مازندران طی سالهای 85-1381 متولد شده بودند، انجام گرفت. تمامی کودکان مورد مطالعه، علاوه بر ایمونوگلوبولین هپاتیت (HBIG) B واکسن هپاتیت B را در بدو تولد دریافت نموده و بهدنبال آن دوز دوم و سوم را در ماههای یک و شش تزریق کردند. نتایج با روشهای آماری کایاسکوئر و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها : از بین 31241 زن بارداری که در طی 5 سال زایمان نمودند، 140 مورد (45%) آنها از نظر وجود HBsAG، مثبت بودند که از بین آنها 123 کودک وارد مطالعه شدند. تنها یک مورد (0.8%) از این کودکان حامل HBsAg بود و91.9 درصد کودکان دارای یکی از مارکرهای سرولوژیک عفونت HBV بودند. 82.1 درصد کودکان دارای ایمنی ( Anti-HBs) مثبت و در8.9% آنها نیز Anti-HBc شناسایی گردید.

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که بعد از توجه به انتقال عمودی در چندین سال و اجرای استراتژیهایی نظیر واکسیناسیون و تجویز HBIG برای نوزادانی که از مادران HBsAg مثبت متولد شدند، اکنون بهنظر میرسد که باید بیشتر به راههای افقی انتقال HBV در این منطقه پرداخت.


دکتر مهناز فولادی نژاد، دکتر محمد مهدی مطهری، محمد هادی قریب، فاطمه شیشاری، محمد سلطانی،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : رتینوپاتی نوزادان نارس، ضایعه‌ای در شبکیه نوزادان نارس با وزن کم هنگام تولد است که منجر به کوری می‌شود. این عارضه عامل مهم نابینایی کودکان در کشورهای در حال توسعه محسوب می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی و شدت رتینوپاتی و بررسی برخی عوامل خطر مرتبط نوزادان نارس در بیمارستان طالقانی گرگان انجام گرفت.

 

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی مقطعی نتایج معاینات بالینی و آزمایش‌های 89 نوزاد نارس با سن حاملگی کمتر یا مساوی 34هفته در نوزادان ترخیص شده از مرکز مراقبت‌های ویژه نوزادان بیمارستان طالقانی گرگان طی فروردین 83 تا آذرماه 84 در پرسشنامه‌ای ثبت شد. این نوزادان در زمان ترخیص و سپس در صورت لزوم هر 4 هفته، تا زمان کامل شدن واسکولاریزاسیون رتین، مورد معاینه چشم قرار گرفتند و نتایج معاینه هم در پرسشنامه ثبت شد.

 

یافته‌ها : رتینوپاتی در 6/5 درصد (5 نفر) از نوزادان نارس دیده شد که تمام موارد در مرحله یک بیماری بود. بیشترین درصد فراوانی در نوزادان با وزن 1001 تا 1250 گرم و در سن حاملگی کمتر از 29 هفته بود. تمام موارد مبتلا تحت اکسیژن‌گیری قرار گرفته بودند و علی‌رغم تعداد کم موارد ROP مشاهده شده، همراهی معنی‌داری بین استفاده از CPAP و ROP در نوزادان مشاهده شد.

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که مهم‌ترین عوامل خطرآفرین برای ایجاد رتینوپاتی نوزادان نارس، سن کم حاملگی ، وزن کم هنگام تولد و دریافت اکسیژن کمکی می‌باشد.


دکتر اصغر اکبری، دکتر محمد افشار، حسام مودی،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1388 )
چکیده

سردرد سرویکوژنیک (Cervicogenic Headache) سندرم درد مزمن نیمه سر است که منشاء آن ستون فقرات گردن یا بافت نرم اطراف آن می‌باشد. این نوع سردرد اختلال نسبتاً شایعی است که از آن چشم‌پوشی می‌شود. دلیل کافی برای این اختلال وجود داشته و علائم تشخیصی موجود کافی هستند. هدف از گزارش این مورد تشریح نگرش مداخله‌ای شامل روش‌های ریلیز (Release) و انرژی ماهیچه‌ای برای بیماری با سردرد سرویکوژنیک بود. معاینه‌های بالینی وجود نقاط ماشه‌ای میوفاشیال (Myofascial trigger point) را در عضلات تراپزیوس، استرنوکلایدوماستوئید و ارکتورهای (Erectors) فوقانی ستون فقرات گردن نشان داد. کاهش دامنه حرکات روتیشن (Rotation) و فلکشن (Flexion) مشهود بود. بعد از سه جلسه درمان درد بیمار کاملاً از بین رفت. نتایج حاکی از تشخیص و درمان صحیح سردرد سرویکوژنیک بود.


دکتر جواد هرویان، منیره محجوب، لیدا معنوی فر، دکتر میر نقی موسوی، جلیل نجاتی، فاطمه محجوب،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : مطالعات متعددی شیوع بالای کمبود کوبالامین و فولات سرم را در سالمندان گزارش کرده‌اند که مهم‌ترین عامل آن سوء‌تغذیه، گاستریت آتروفیک و مصرف داروها می‌باشد. دژنراسیون ماکولای وابسته به سن (ARMD) یکی از اختلالات دژنراتیو منطقه مرکزی رتین همراه با کاهش تیزبینی است. مطالعات اخیر ارتباط قابل ملاحظه‌ای بین دژنراسیون ماکولا و کاهش فولات سرم، گلبول‌های قرمز و کاهش کوبالامین را گزارش کرده‌اند. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین دژنراسیون اگزوداتیو ماکولا در سالمندان با میزان فولات، کوبالامین و تست فتواسترس ریکاوری انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه مورد - شاهدی 124 سالمند (67 مرد و 57 زن) که از میان 30 خوشه جمعیتی که توسط مرکز بهداشت شهر مشهد طی سال 1385 معرفی شده بودند؛ شرکت داشتند. بیماران به منظور خون‌گیری به بیمارستان امام رضا (ع) مراجعه نمودند. پس از جداسازی سرم، مقادیر فولات و کوبالامین به روش رادیوایمونواسی با استفاده از کیت DRG اندازه‌گیری شد. معاینات چشمی شامل افتالموسکوپی غیرمستقیم، اسلیت لمپ برای بررسی دژنراسیون اگزوداتیو ماکولار وابسته به سن و اندازه‌گیری زمان فتواسترس ریکاوری، توسط چشم پزشک و اپتومتریست انجام گردید. یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار کوبالامین و فولات در گروه مبتلا به دژنراسیون ماکولا به ترتیب 298.848+-288.66 pg/ml و 5.543+-3.58 ng/ml و در گروه سالم 310.775+-531.38 pg/ml و 5.365+-3.52 ng/ml بود. اختلاف قابل ملاحظه‌ای بین میانگین کوبالامین و فولات در بیماران مبتلا به دژنراسیون ماکولا و گروه کنترل مشاهده نشد. زمان تست فتواسترس ریکاوری (PSRT) به‌طور چشمگیری در بیماران مبتلا به دژنراسیون ماکولار وابسته به سن نسبت به افراد طبیعی افزایش نشان داد (P<0.05). بین زمان تست فتواسترس ریکاوری (PSRT) و میزان کوبالامین و فولات ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که میزان کوبالامین و فولات سرم در سالمندان مبتلا به دژنراسیون ماکولا بیشتر از گروه کنترل می‌باشد. ولی این اختلاف از لحاظ آماری معنی‌دار نبود. با توجه به این که زمان ریکاوری در تست فتواسترس ریکاوری در این بیماران به طور با اهمیتی بیشتر از افراد طبیعی بود؛ می‌توان از این تست به عنوان ابزار اسکرینینگ در تشخیص دژنراسیون ماکولا استفاده نمود.
دکتر رضا رحمتی، دکتر دیوید گروندی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : نقش بیولوژیکی هیدروژن سولفید روی عضله صاف بافت‌های عروقی و غیرعروقی تا حدودی متناقض بوده و شامل فعالیت‌های انقباضی و شل‌شدن می‌باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر هیدروژن سولفید بر فعالیت حرکتی عضله صاف ژژنوم موش سوری انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 23 سر موش با یک زمینه ژنتیکی C57/BL6 به وزن‌های 25-20 گرم استفاده شد. ابتدا حیوانات بیهوش شدند و سپس به وسیله تزریق داخل صفاقی دوز بالای سدیم پنتوباربیتون (mg/kg80) کشته شدند. سپس قسمتی از ژوژنوم جدا شد و در محلول کربس گازدهی شده با اکسیژن ؛ قرار گرفت. قطعات ژوژنوم جدا شده به طول تقریبی 4 سانتی‌متر به طور افقی در حمام بافتی قرار گرفتند. فعالیت حرکتی بافتی به صورت تغییرات فشار از بخش آنالی توسط ترانسدیوسر فشار اندازه‌گیری شد. اثرات سدیم هیدروژن سولفید در غلظت‌های مختلف (3000-100 میکرومول) به مدت ده دقیقه روی فعالیت حرکتی قطعات جدا شده بررسی گردید. یافته‌ها : کاربرد سدیم هیدروژن سولفید (پیش‌ساز هیدروژن سولفید) در حمام بافت در حالت وابستگی به دوز، سبب مهار فعالیت حرکتی شد و تفاوت معنی‌داری بین موش‌های دارای گیرنده وانلوئیدی و فاقد گیرنده وانلوئیدی مشاهده نشد. در حضور تترودوتوکسین (یک میکرومول) سدیم هیدروژن سولفید سبب کاهش در تنوس پایه (5n= ، P<0.05 و 5/19 درصد) و مهار انقباض حاصل از 30میکرومول بتانکول و مهار انقباض حاصل از 30میکرومول بتانکول (5n= ، P<0.05 و 55 درصد) گردید. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که هیدروژن سولفید مهار کننده مهم فعالیت حرکتی در ژژنوم موش سوری است.
دکتر مجید کاتبی، دکتر منصوره سلیمانی، رضا فراهانی پاد، محمدعلی عباسی مقدم، دکتر مهدی مهدی زاده، دکتر هما رسولی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف : تاکنون درمان دارویی موثری برای جلوگیری از کاهش نورون‌ها بعد از صدمات مغزی مشخص نشده است. در این مطالعه اثر دیازوکساید به عنوان تعدیل کننده‌های کانال پتاسیم میتوکندریایی بر تغییرات فراساختاری نورون‌ها بعد از ایسکمی-ریپرفیوژن بررسی شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی موش‌های صحرائی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی در 8 گروه 3تایی شامل گروه شم ، گروه حامل ، گروه‌های 1 ، 5 و 25 میلی‌گرم/کیلوگرم گلی‌بنکلامید و گروه‌های 2 ، 6 و 18 میلی‌گرم/کیلوگرم دیازوکساید گروه‌بندی شدند. حیوانات گروه‌های مداخله (دوم تا هشتم) 2 ساعت بعد از تزریق تحت جراحی انسداد چهار رگ اصلی خون‌دهنده به مغز به مدت پانزده دقیقه قرار گرفتند. بعد ‌از 24 ساعت ریپرفیوژن، بررسی فراساختاری نورون‌ها شامل تغییرات هسته و میتوکندری توسط میکروسکوپ الکترونی انجام شد. یافته‌ها : تغییرات مورفولوژیک فراساختاری پاتولوژیک شامل تورم میتوکندریایی و صدمه به کریستاها و هسته متراکم در نورون‌ها به‌دنبال ایسکمی رخ داد. در گروه‌هایی که گلی‌بنکلامید دریافت کرده بودند؛ تغییرات مورفولوژیک فراساختاری شدید بوده است. این تغییرات در حیواناتی که دوز بیشتری از گلی‌بنکلامید را دریافت کرده بودند؛ بیشتر مشاهده شد. در حیوانات آزمایشگاهی که دیازوکساید را به میزان 8 میلی‌گرم/کیلوگرم وزن بدن دریافت کرده بودند؛ تغییرات موفورلوژیک فراساختاری پاتولوژیک هسته و میتوکندری کاهش واضحی داشت. کاهش عوارض ناشی از ایسکمی در گروه‌های دریافت کننده 2 و 6 میلی‌گرم/کیلوگرم وزن بدن دیازوکساید مشاهده نشد. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که دیازوکساید با دوز 18 میلی‌گرم/کیلوگرم وزن بدن در موش‌های صحرایی دارای نقش حفاظتی در برابر تغییرات فراساختاری نورون‌ها شامل تخریب میتوکندری و تغییرات ظاهری آپوپتیک ناشی از ایسکمی می‌باشند.

صفحه 1 از 6    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.14 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4645