[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
رضایت‌آگاهانه‌شرکت‌درمطالعه::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations66883002
h-index3117
i10-index20773
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
87 نتیجه برای موش صحرایی

دکتر دردی قوجق،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

آنزیم 3- بتا- هیدروکسی استروئید دهیدروژناز یکی از آنزیم های شرکت کننده در مسیر بیوسنتز هورمون های استروئیدی است. این آنزیم در تبدیل پرگننولون به پروژسترون در مسیر بیوسنتز هورمون های جنسی شرکت می کند. هدف این پژوهش بررسی خصوصیات کنتیکی آنزیم 3- بتا- هیدروکسی استروئید دهیدروژناز بیضه موش صحرایی است. برای انجام تحقیق مقادیر معین سوبسترا و غلظت های متفاوت هموژنه بافت بیضه موش صحرایی در گرم خانه گذاشته (انکوبه) شد. مخلوط واکنش، شامل پرگننولون، کوآنزیم نیکوتین آمید دی نوکلئوتید و ایزونیتر و ترازولیم در 0.150 مولار بافر تریس و با 7.7=PH همچنین آنزیم استخراج شده از بیضه موش صحرایی بود که در زمان های مختلف و دماهای مختلف انکوبه شد. جذب نوری به وسیله اسپکتروفتومتر اندازه گیری شد. یافته ها نشان دادند مقدار PH بهینه و زمان انکوباسیون به ترتیب برابر با 7.9 و 1.5 ساعت بود. مقدار Kmax برابر با 6-10×5.3 مولار و Vmax برابر با 6-10×3.11 نانومول در میلی گرم در دقیقه بود. روش به کار گرفته شده در این مطالعه حساسیت کافی برای اندازه گیری فعالیت آنزیم استروئید دهیدروژناز بیضه موش را داشت. نتیجه این که خصوصیات کنتیکی آنزیم 3- بتا- هیدروکسی استروئید دهیدروژناز حاصل از این پژوهش قابل مقایسه با نتایج سایر محققان است و برای بررسی فعالیت این آنزیم در بافت ها کاربرد دارد.
دکتر مهرداد روغنی، دکتر توراندخت بلوچ نژاد مجرد، دکتر فرشاد روغنی دهکردی،
دوره 7، شماره 2 - ( 7-1384 )
چکیده

زمینه و هدف: فراسیون سفید گیاهی است که دارای ترکیبات حفاظت کننده و آنتی اکسیدانت نظیر فلاونوئیدها می باشد و شواهدی مبنی بر اثرات هیپوگلیسمیک و هیپولیپیدمیک در صورت تجویز به صورت مکمل دارد. این مطالعه به منظور تحقیق اثر هیپوگلیسمیک و هیپولیپیدمیک تجویز خوراکی این گیاه در مدل تجربی دیابت قندی در موش های صحرایی نر مورد بررسی قرر گرفت.روش بررسی: موش های صحرایی نر به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با فراسیون، دیابتی، و دیابتی تحت درمان با فراسیون تقسیم بندی شدند. برای دیابتی شدن از داروی استرپتوزتوسین به میزان 60mg/kg به طور داخل صفاتی استفاده گردید. دو گروه تحت تیمار با فراسیون پودر این گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش (6.25 درصد) را به مدت دو ماه دریافت نمودند.یافته ها: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنی داری را در هفته هشتم در مقایسه با هفته قبل از آزمایش نشان داد (P<0.05)، در حالی که میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی تحت درمان با فراسیون کاهش معنی داری را در مقایسه با گروه دیابتی نشان نداد. آنالیز داده های تری گلیسیرید و کلسترول نشان داد که سطح تری گلیسیرید در گروه دیابتی افزایش معنی داری را در هفته هشتم نسبت به هفته قبل بررسی (P<0.05) نشان می دهد و سطح تری گلیسیرید در هفته هشتم در گروه دیابتی تحت درمان با فراسیون در مقایسه با گروه دیابتی به طور معنی دار پایین تر بود (P<0.05). به علاوه یک کاهش معنی دار در سطح کلسترول سرم در گروه دیابتی تحت درمان با فراسیون در هفته هشتم در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد (P<0.05).نتیجه گیری: تجویز خوراکی بخش هوایی فراسیون در مدل تجربی دیابت قندی فقط موجب کاهش معنی دار سطح تری گلیسیرید و کلسترول سرم می گردد.
دکتر مهرداد روغنی، محبوبه آقایی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1386 )
چکیده

زمینه و هدف : هیپرآلژزی یکی از علائم بارز دیابت قندی در میان مدت محسوب می‌شود. با توجه به وجود شواهد تحقیقاتی مبنی بر اثر ضددیابتی تره کوهی، در این بررسی اثر تجویز خوراکی این گیاه در موش‌های صحرایی دیابتی شده به وسیله استرپتوزتوسین در مراحل حاد و مزمن آزمون فرمالین مورد ارزیابی قرار گرفت.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی نر سفید نژاد ویستار به طور تصادفی به پنج گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با تره کوهی، دیابتی دریافت کننده سدیم سالیسیلات، دیابتی و گروه دیابتی تیمار شده با تره کوهی تقسیم شدند. برای دیابتی شدن از داروی استرپتوزوتوسین به صورت تک دوز و داخل صفاقی به میزان mg/kg 60 استفاده گردید. دو گروه تحت تیمار با تره کوهی نیز پودر مخلوط شده این گیاه با غذای استاندارد موش (25/6درصد) را دریافت نمودند. پس از گذشت یک ماه بعد از اندازه‌گیری قندخون آزمون فرمالین در هر موش انجام شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های student’s paired t-test و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها : نمرات درد در موش‌های دیابتی پس از گذشت یک ماه در دو فاز حاد و مزمن به دنبال تجویز کف پایی فرمالین بیشتر از موش‌های کنترل بود و درمان با تره کوهی به مدت چهار هفته موجب کاهش معنی‌دار در نمرات درد در مقایسه با گروه دیابتی در مراحل حاد و مزمن گردید (05/0P<). ضمناً با تجویز سدیم سالیسیلات به موش‌های دیابتی، کاهش معنی‌دار در نمره درد فقط در مرحله مزمن آزمون فرمالین مشاهده گردید (05/0P<). همچنین تجویز گیاه تغییر معنی‌داری در نمرات درد دو فاز آزمون فرمالین در گروه کنترل تحت تیمار در مقایسه با گروه کنترل ایجاد ننمود.

نتیجه‌گیری: تجویز خوراکی تره کوهی به مدت یک ماه موجب کاهش معنی‌دار میزان احساس درد در مدل تجربی دیابت قندی القا شده به وسیله استرپتوزوتوسین می‌شود.


دکتر علیرضا سرکاکی، خلیل سعدی پور، دکتر محمدکاظم غریب ناصری، دکتر محمد بدوی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : اعتیاد به مواد مخدر مانند مرفین از مهم‌ترین مشکلات اجتماعی می‌باشد. در حیوانات معتاد به مرفین مصرف آنتی‌اکسیدان‌ها مانند ویتامین C می‌تواند باعث کاهش علائم سندرم محرومیت از مرفین شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر پیشگیری کننده افشره گریپ‌فروت بر وابستگی به مرفین در موش‌های صحرایی نر بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی که طی سال 1386 در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انجام شد، تعداد 16 سر موش صحرایی نر جوان نژاد Wistar (300- 250 گرم) به طور تصادفی به دو گروه 8 تایی شاهد و درمان تقسیم شدند. موش‌های هر دو گروه با تجویز داخل صفاقی مرفین (3 روز اول mg/kg10، 3 روز دوم mg/kg20 و 3 روز آخر mg/kg40) معتاد شدند. گروه شاهد 2 میلی‌لیتر محلول نرمال سالین و گروه درمان 2 میلی‌لیتر افشره تازه میوه گریپ‌فروت را به صورت خوراکی روزانه یک ساعت قبل از تجویز مرفین به مدت 9 روز دریافت کردند. روز دهم 45 دقیقه بعد از تجویز یک دوز اضافی مرفین (mg/kg40) برای ایجاد سندرم محرومیت مقدار mg/kg10 نالوکسان به صورت زیر جلدی به حیوانات تزریق گردید. سپس علائم سندرم محرومیت شامل دندان قروچه، لرزش شدید بدن، دفعات دفع مدفوع و دفعات لیسیدن پنیس برای مدت 30 دقیقه بررسی شد. یافته‌ها : نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف افشره میوه گریپ فروت بر چهار نوع علائم وابستگی به مرفین در موش‌های صحرایی معتاد شامل دندان قروچه، لرزش بدن، تعداد دفع مدفوع و تعداد لیسیدن پنیس در مقایسه با گروه کنترل (سالم) اثر پیشگیری کننده داشته و آنها را به طور معنی‌داری کاهش داده است (05/0P<). نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افشره گریپ‌فروت می‌تواند، علائم محرومیت از مرفین را کاهش دهد. مکانیسم دقیق اثر آن نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد.
دکتر جعفر آی، دکتر اسدالله ظریف کار، مریم راستی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : علاوه بر عوامل هورمونی و ژنتیکی، عامل استرس می‌تواند بر ریزش مو مؤثر باشد. استرس موجب آزاد شدن مقدار زیادی اپی‌نفرین در خون می‌شود و این امر اثرات زیادی بر بافت‌های مختلف بدن از جمله پوست و مو دارد. از آنجا که اغلب داروهای مؤثر بر ریزش مو از طریق تاثیر بر عروق خونی، اثر درمانی خود را اعمال می‌کنند، لذا این مطالعه به منظور بررسی تأثیر اپی‌نفرین به عنوان یک داروی تنگ کننده عروق بر ریزش مو صورت گرفت. روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 45 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد Wistar در دانشکده پزشکی شیراز انجام شد. موش‌ها به 3گروه مساوی گروه تیمار با دوز ml/kg 5/1 اپی‌نفرین، گروه تیمار با دوز mg/kg1 اپی‌نفرین و گروه کنترل تقسیم شدند. موش‌ها به مدت 2ماه در معرض آزمایش قرار گرفتند و اپی‌نفرین روزانه 2بار به صورت زیرجلدی در ناحیه پشتی تزریق ‌شد. در پایان پس از مشاهده نتایج ماکروسکوپی و جداسازی پوست، عملیات مربوط به تهیه اسلاید و مطالعه تعداد فولیکول‌های مو در هر یک از گروه‌ها انجام پذیرفت. یافته‌ها : در این مطالعه تزریق اپی‌نفرین سبب دژنره شدن فولیکول مو ، کاهش در تعداد فولیکول‌های مو و دژنره شدن ساختمان‌های وابسته به فولیکول مو مانند غدد سبابه در مقایسه با گروه کنترل شد (05/0P<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که تزریق زیرجلدی اپی‌نفرین سبب کاهش چشمگیر فولیکول‌های مو می‌شود و تعداد فولیکول‌های مو با افزایش میزان اپی‌نفرین دچار کاهش بیشتر می‌گردد.
مرتضی جراحی، میترا امامی ابرقویی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

زمینه و هدف : عصاره بابونه خصوصیات ضدالتهابی، ضدمیکروبی و آنتی‌اکسیدانی دارد. این مطالعه به منظور بررسی اثر موضعی عصاره هیدروالکلی گیاه بابونه بر ترمیم زخم حاصل از سوختگی در موش صحرائی آزمایشگاهی انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرائی نر بالغ از نژاد آلبینو به صورت تصادفی به 3 گروه مساوی کنترل کاذب، کنترل (روغن زیتون- حلال دارو) و درمان (عصاره هیدرو الکلی بابونه) تقسیم شدند. یک سوختگی درجه 2 عمقی در 20درصد سطح بدن حیوانات همه گروه‌ها از طریق فروبردن پشت حیوان در آب جوش 100 درجه سانتی‌گراد به مدت 8 ثانیه ایجاد شد. حیوانات گروه کنترل کاذب هیچ‌گونه درمانی دریافت نکردند. در حالی که از روز اول بعد از سوختگی در گروه‌های کنترل و درمان به صورت موضعی به میزان دو بار در روز به ترتیب روغن زیتون و عصاره هیدرو الکلی بابونه محلول در روغن زیتون در محل سوختگی مالیده شد. از روز سوم پس از ایجاد سوختگی درصد بهبودی زخم از طریق محاسبه سطح زخم در گروه‌های مختلف اندازه‌گیری شد و این عمل تا بهبودی کامل زخم ادامه داشت. یافته‌ها : نتایج نشان داد که بین میانگین درصد بهبود زخم گروه کنترل کاذب و گروه کنترل (روغن زیتون) از روز سوم تا بهبودی کامل طی 67 روز اختلاف معنی‌داری وجود ندارد و از روز بیستم به بعد تفاوت معنی‌داری بین میانگین‌های درصد بهبودی زخم در گروه درمان با گروه کنترل (2/5±77/74 در مقابل 70/2±96/62) وجود دارد (05/0P<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که مصرف موضعی عصاره هیدروالکلی گیاه بابونه، سبب تسریع بهبودی زخم سوختگی در موش صحرائی آزمایشگاهی می‌شود.
دکتر مهدی مهدی‌زاده، دکتر سیدعلی حسینی تهرانی، فیض‌الله ابراهیمی‌نیا، آناهیتا اللهی، دکتر حسن فلاح حسینی، منیره عزیزی، مهدی صادق‌زاده، شروین فاتحی قهفرخی، حامد مسعودی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : امروزه استفاده از گیاهان دارویی برای تخفیف علائم و درمان بیماری دیابت مورد توجه قرار گرفته که از جمله می‌توان به چای سبز (Camellia sinesis L.) اشاره نمود، ولی با توجه به عدم بیان دوز مناسب و متناقض بودن نتایج در مورد اثرات آن بر میزان قندخون، این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره آن در دوزهای مختلف بر قندخون و کاهش وزن در موش‌های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 40 سر موش صحرایی نژاد ویستار در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. تعداد 8 سر از موش‌ها به‌عنوان گروه طبیعی نگهداری و به 32 سر آنها استرپتوزوتوسین با دوز 50 mg/kg محلول در نرمال‌سالین به‌ روش داخل صفاقی تزریق شد. موش‌های دیابتی به طور تصادفی در چهار گروه 8 تایی تقسیم شدند. از چهار گروه موش‌های دیابتی به سه گروه به ترتیب دوزهای 50، 100 و 200 میلی‌گرم بر کیلوگرم عصاره هیدروالکلی چای سبز محلول ده درصد (Dimethyl sulgoxide) DMSO در آب مقطر و به گروه دیابتی کنترل به‌طور مشابه محلول ده درصد DMSO در آب مقطر از طریق گاواژ روزانه به مدت 6هفته داده شد. تمام حیوانات در شروع مطالعه و هفته‌های2 و 4 و 6 بعد از شروع مطالعه از لحاظ قندخون و وزن اندازه‌گیری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی استودنت و ANOVA یکطرفه تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها : میانگین قندخون ناشتا در گروه‌های دیابتی که دوزهای مصرفی 50، 100 و 200 میلی‌گرم بر کیلوگرم عصاره چای سبز را دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروه دیابتی کنترل به‌طور معنی‌داری کاهش یافت (p<0.5)، ولی وزن حیوانات در سه گروه دریافت کننده دوزهای مختلف عصاره کاهش معنی‌داری نسبت به گروه کنترل غیردیابتی نشان نداد.

نتیجه‌گیری:  این مطالعه نشان داد که عصاره هیدروالکلی چای سبز با دوزهای مصرفی 50، 100 و 200 میلی‌گرم بر کیلوگرم سبب کاهش قندخون ناشی از دیابت می‌گردد و دوز 100 mg/kg مناسب‌ترین دوز این عصاره می‌باشد.


مرتضی جراحی، دکتر مهدی زاهدی خراسانی، دکتر مسعود آجورلو، دکتر عباسعلی طاهریان،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : گیاه صبر زرد به‌طور سنتی در ترمیم زخم استفاده می‌شود. با این وجود اثرات آن تاحدودی متفاوت و گاهی متناقض است. این مطالعه به منظور تعیین اثر موضعی ژل صبر زرد بر ترمیم زخم برشی پوست در موش صحرایی انجام گرفت. روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر (250- 200 گرم) از نژاد ویستار به‌طور تصادفی در گروه‌های کنترل کاذب، کنترل و دو گروه درمانی تقسیم شدند. برشی به طول 3 سانتی‌متر و به ضخامت درم بر روی پوست پشت (خط وسط) حیوانات تحت بیهوشی عمیق ایجاد شد. برای گروه کنترل کاذب هیچ درمانی صورت نگرفت. گروه کنترل، کلد کرم موضعی را دو بار در روز (از شروع آزمایش تا بسته شدن کامل زخم) و گروه درمان ژل صبر زرد 25درصد و 75درصد را به‌طور مشابهی دریافت نمودند. برای محاسبه درصد بهبود زخم، اندازه‌گیری مساحت زخم در روزهای 2، 4، 6، 8، 10، 12، 14 و 16 بعد از انجام برش زخم صورت گرفت. یافته‌ها : پیشبرد ترمیم زخم در گروه درمانی ژل صبر زرد با غلظت 25 درصد در روز ١٢ و در گروه درمانی ژل صبر زرد با غلظت 75درصد در روزهای ٨ ، 10 و 12 در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که تجویز موضعی ژل صبر زرد روند ترمیم زخم برشی در موش صحرایی را تسریع می‌کند و این ترمیم با غلظت ژل ارتباط دارد.
دکتر زهرا کیاسالاری، دکتر محسن خلیلی، دکتر مهرنوش اشرفی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : نتایج تحقیقات مختلف در مقایسه حساسیت به تحریک دردناک حرارتی در دو جنس نر و ماده ، متفاوت و غیریکسان بوده است. در مراحل سیکل استروس نیز به دلیل هورمونی در آستانه درک درک تفاوت وجود دارد. با توجه به اثر ضددردی گیاه بنگ‌دانه، این مطالعه به منظور تعیین اثر ضددردی عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه در فازهای مختلف سیکل استروس موش‌ صحرایی ماده انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 92 سر موش صحرایی ماده با وزن 220-195 گرم از نژاد NMRI انتخاب شدند. موش‌های ماده به سه گروه کنترل ، درمان (عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه) و کنترل مثبت (سالیسیلات رقیق شده با نرمال سالین) تقسیم شدند. 8 سر موش نر به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. همه موش‌ها برای اندازه‌گیری آستانه درد حاد تحت آزمون غوطه‌وری دم در آب 52 درجه سانتی‌گراد قرار گرفتند. در گروه تحت درمان 25 تا 30 دقیقه قبل از آزمون ، mg/kg 2000 عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه به صورت داخل صفاقی تزریق شد. از موش‌های ماده در هر سه گروه بلافاصله بعد از آزمون نمونه اسمیر برای تعیین فاز جنسی تهیه گردید. همچنین کاهش درد ناشی از عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه با اثر داروی ضددرد سدیم سالیسیلات (mg/kg 300) مقایسه شد. یافته‌ها : تزریق عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه در جنس ماده ، درد حاد ناشی از آزمون غوطه‌وری دم در آب را به صورت معنی‌داری کاهش داد (P<0.05)؛ ولی تفاوت معنی‌داری در بین فازهای مختلف جنسی موش ماده در کاهش درد ناشی از عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه مشاهده نشد. همچنین تفاوت معنی‌داری بین کاهش درد ناشی از عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه و داروی ضددرد سالیسیلات مشاهده نگردید. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که موش‌های ماده در فازهای مختلف سیکل استروس آستانه درد یکسانی دارند و عصاره الکلی دانه گیاه بنگ‌دانه در تسکین درد فازهای مختلف سیکل استروس موش‌های ماده مؤثر است.
دکتر مهدی صائب، دکتر سعید نظیفی، مهسا ثابت، دکتر حبیب اله ناظم، دکتر حمیدرضا قیصری، سعیده صائب، جعفر جلائی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1388 )
چکیده

زمینه و هدف : مصرف چربی‌های غیراشباع مانند روغن پسته وحشی سبب کاهش سطح سرمی لپتین می‌شود. با توجه به نقش محوری هورمون لپتین و هورمون‌های تیروئیدی در متابولیسم، این مطالعه به منظور تعیین اثر خوراکی روغن پسته وحشی بر میزان لپتین سرم و ارتباط آن با هورمون‌های تیروئیدی در موش صحرایی نر مبتلا به پرکاری تجربی تیروئید انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر بالغ سفید نژاد Sprague Dawely با میانگین وزن 220 گرم انجام شد. برای ایجاد پرکاری تجربی تیروئید از لوتیروکسین با غلظت 12 میلی‌گرم در لیتر در آب خوراکی به مدت یک ماه استفاده گردید. حیوانات به‌طور تصادفی به 5 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان کنترل 1 طبیعی در طول دوره مطالعه فقط رژیم غذایی معمولی و آب معمولی و گروه دوم به عنوان کنترل 2 رژیم غذایی معمولی به اضافه لوتیروکسین دریافت نمودند. گروه‌های 3 ، 4 و 5 به‌ترتیب میزان 5درصد ، 10درصد و 20درصد روغن پسته وحشی در جیره غذایی همراه با لوتیروکسین در آب را دریافت نمودند. طول دوره مطالعه یک ماه بود. هر ده روز یک‌بار از حیوانات خونگیری به عمل آمد. سطح سرمی هورمون‌های T4 ، T3 ، fT4 و fT3 و لپتین با روش RIA و الیزا و سطح سرمی لیپیدها به روش آنزیمی اندازه‌گیری شد. یافته‌ها : هورمون‌های تیروئیدی، چربی‌ها و لپتین سرم موش‌های صحرایی گروه کنترل در هیچ‌یک از روزهای آزمایش اختلاف آماری معنی‌داری را نشان نداد. غلظت‌های سرمی fT3, fT4, T3, T4 درگروه دوم، fT3, fT4, T4 در گروه سوم، T4 در گروه چهارم در طول دوره آزمایش و T4 در گروه پنجم در برخی روزها افزایش معنی‌دار نشان داد (P<0.05). غلظت لپتین سرم به‌طور معنی‌داری در طول دوره آزمایش در گروه‌های سوم تا پنجم کاهش یافت (P<0.05) و چربی‌های سرم تفاوت‌های آماری معنی‌داری را در روزهای مختلف آزمایش در گروه‌های دوم تا پنجم نشان نداد؛ ولی نسبت HDLc/LDLc افزایش یافت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که میزان هورمون‌های T3 ، T4 ، fT3 و fT4 در روز 30 مطالعه در گروه‌های دریافت‌کننده عصاره پسته وحشی و لووتیروکسین در مقایسه با گروه دریافت کننده لووتیروکسین به تنهایی، کاهش داشت. همچنین مصرف خوراکی روغن پسته‌وحشی سبب افزایش نسبت HDLc/LDLc در گروه‌های آزمایشی شد.
دکتر محمدرضا شهرکی، دکتر حمیده میرشکاری، احمدرضا شهرکی، اسماعیل اله آبادی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : روی یکی از عناصر ضروری برای حیات موجودات زنده است و از طرق مختلف وارد بدن می‌شود. از آنجایی که این عنصر در بسیاری از فرایندهای سلولی از جمله کانال‌های کلسیمی اثر می‌گذارد؛ این مطالعه به منظور تعیین اثر کلرور روی خوراکی بر میزان گلوکز، انسولین، لیپوپروتئین‌های سرم و آنزیم‌های کبدی موش صحرایی نر انجام گرفت.

روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 7-5 ماهه با میانگین وزنی 200 گرم انجام شد. موش‌ها به صورت تصادفی در چهار گروه دوازده‌تایی شامل یک گروه شاهد (A) و سه گروه آزمایشی (B, C, D) قرار گرفتند. موش‌های گروه‌های آزمایشی B ، C و D به ترتیب از آب حاوی کلرور روی با مقادیر 50 ، 100 و 200 میلی‌گرم بر لیتر به مدت چهار هفته استفاده کردند و موش‌های گروه شاهد در طی این مدت از آب آشامیدنی معمولی استفاده کردند. در پایان دوره حیوانات با کلروفرم بیهوش و از وریدهای گردن خونگیری انجام شد. سپس میزان گلوکز، انسولین، لیپوپروتئین‌های سرم و آنزیم‌های کبدی شامل AST (Aspartat Amino Transferase) و ALT (Alanine Amino Transferase) اندازه‌گیری شد. داده‌های به‌دست آمده با نرم‌افزار SPSS-11 و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس و توکی تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها : میزان LDL گروه آزمایشی B  2.8±13.4 mg/dl، LDL گروه آزمایشی C 6.3±14.6 mg/dl و LDL گروه آزمایشی D 0.9±2.8 mg/dl کاهش معنی‌داری را نسبت به مقادیر کلسترول گروه A (4.9±125.5 mg/dl, P<0.05)، HDL گروه A (3.8±80.5 mg/dl, P<0.05) و LDL گروه A (3.2±30.3 mg/dl, P<0.05) نشان داد. مقایسه گلوکز، انسولین، تری‌گلیسرید و آنزیم‌های کبدی گروه‌های مورد بررسی تفاوت معنی‌داری را نشان نداد.

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که کلرور روی در آب آشامیدنی باعث کاهش میزان لیپوپروتئین‌های سرم موش‌های صحرایی نر می‌گردد و این کاهش با میزان کلرور روی دریافتی ارتباطی نداشت.


دکتر مریم طهرانی پور، بی بی زهرا جواد موسوی، مریم کهترپور، دکتر جینا خیاط زاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : نورون‌ها تحت تاثیر عوامل فیزیکی، شیمیایی و پاتولوژیکی دچار صدمه می‌شوند. اثرات ضایعه در سیستم عصبی محیطی به صورت رتروگراد بر جسم سلولی نورون‌های سیستم عصبی مرکزی تاثیرگذار بوده و باعث دژنراسیون مرکزی نورون‌ها در مغز و نخاع می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا بر دژنراسیون نورون‌های حرکتی آلفا شاخ قدامی نخاع پس از کمپرسیون عصب سیاتیک در موش صحرایی انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 350-300 گرم انجام شد. حیوانات به صورت تصادفی در چهار گروه هشت‌تایی کنترل (A)، کمپرسیون (B)، کمپرسیون + تیمار با دوز 25 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا (C) و کمپرسیون + تیمار با دوز 50 میلی‌گرم برکیلوگرم وزن بدن عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا (D) قرار گرفتند. به منظور ایجاد کمپرسیون در گروه‌های B ، C و D کمپرسیون عصب سیاتیک در خلف ران با استفاده از قیچی قفل‌دار به مدت 60 ثانیه انجام شد. اولین تزریق عصاره به صورت درون صفاقی بلافاصله بعد از کمپرسیون عصب و دومین تزریق درون صفاقی 7 روز بعد انجام شد. پس از 28 روز از زمان کمپرسیون با استفاده از روش پرفیوژن از نخاع ناحیه کمری نمونه‌برداری شد. پس از برش‌گیری سریال و رنگ‌آمیزی با آبی تولوئیدین، دانسیته نورون‌ها با روش دایسکتور و روش استریولوژی محاسبه شد. سپس داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار Minitab 13 و آزمون‌های آماری ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها : دانسیته نورونی در گروه کمپرسیون (34.2±611.5) نسبت به گروه کنترل (1633.4±30.7) کاهش معنی‌داری داشت (P<0.001) و دانسیته نورونی گروه C (1278.6±28.1) در مقایسه با گروه کمپرسیون افزایش آماری معنی‌داری داشت (P<0.001). دانسیته نورونی گروه D (1549.8±28.7) نیز نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنی‌داری نشان داد (P<0.001).

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا باعث افزایش دانسیته نورون‌های حرکتی آلفا شاخ قدامی نخاع در موش‌های صحرایی با کمپرسیون عصب سیاتیک می‌گردد و این افزایش دانسیته نورونی با میزان عصاره دریافتی ارتباط دارد.


روناک شعبانی، دکتر مهرداد جهانشاهی، دکتر محسن نوروزیان، دکتر یوسف صادقی، دکتر نسرین سادات اعظمی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : تغییرات مورفولوژیک در نقاط مختلف مغز از جمله هیپوکامپ و شکنج دندانه‌ای که دارای تغییرات شکل‌پذیر (پلاستیسیتی) زیادی هستند؛ به دنبال تزریق داروهای اعتیادآور در مطالعات انسانی و حیوانی مشاهده شده است. ازسوی دیگر، شواهد نشان داده‌اند که آستروسیت‌ها به طور فعال در شکل‌پذیری سیناپسی شرکت دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر پدیده ترجیح مکانی شرطی شده (CPP) بر ساختار سلولی (تعداد آستروسیت‌های) شکنج دندانه‌ای موش صحرایی نر و استفاده از روش ایمونوهیستوشیمی برای ردیابی آستروسیت‌ها انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 250-220 گرم استفاده شد. برای آزمایشات رفتاری، موش‌ها به 8 گروه کنترل، کنترل - سالین، شم 1 ، شم 2 و شم 3 (به ترتیب مورفین 2.5 ، 5 و 7.5 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن)، آزمایشی CPP1 ، آزمایشی CPP2 و آزمایشی CPP3 (به ترتیب مورفین 2.5 ، 5 و 7.5 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن + CPP) تقسیم‌بندی شدند. گروه‌های آزمایشی روزانه به مدت سه روز تزریق‌های زیرجلدی مورفین با دوزهای مختلف (mg/kg 2.5 ، 5 و 7.5) و گروه‌های شم سالین با دوز mg/kg 1 دریافت کردند و آزمایش ترجیح مکان شرطی شده در آنها مورد بررسی قرار گرفت. 48 ساعت بعد از تست رفتاری، حیوانات با کلروفرم بیهوش شدند و مغز آنها فیکس شد. پس از انجام پردازش بافتی، برش‌های 10 میکرونی تهیه شده با روش ایمونوهیستوشیمی رنگ‌آمیزی شدند. به منظور بررسی مورفومتریک آستروسیت‌های شکنج دندانه‌ای، از رنگ‌آمیزی اختصاصی آستروسیت‌ها (PTAH) و رنگ‌آمیزی ایمونوهیستوشیمی GFAP استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS16 و آزمون آماری One-way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی‌داری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد.

یافته‌ها : بیشترین پاسخ مورفین در دوز 7.5 mg/kg مشاهده شد. تعداد آستروسیت‌ها در گروه کنترل با میانگین 6.129±20.627 با تعداد آن در گروه کنترل - سالین با میانگین 4.71±17.339 تفاوت آماری معنی‌داری نداشت. در حالی که تفاوت تعداد آستروسیت‌های گروه کنترل با سایر گروه‌ها از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.001).

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که پدیده ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مورفین می‌تواند موجب افزایش قابل ملاحظه‌ای در تعداد آستروسیت‌های گروه‌های شم و گروه‌های آزمایشی نسبت به گروه کنترل شود.


دکتر فاطمه گشادرو،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : آلزایمر به‏وسیله تغییرات دژنراتیو مغز مشخص می‏شود و در اثر آن یادگیری و حافظه معیوب می‏گردد. یادگیری و حافظه ارتباط نزدیکی با فعالیت سیستم کولینرژیک مغز دارد و هسته قاعده‌ای ماینرت منبع اصلی فیبرهای کولینرژیکی است که به قشر و هیپوکامپ می‏روند. این مطالعه به منظور بررسی تغییر پردازش اطلاعات حسی نورون‌های قشر بارل موش صحرایی مدل بیماری آلزایمر انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 14 موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 350-250 گرم به‌طور تصادفی به دو گروه کنترل (n=6) و تجربی (n=8) تقسیم شدند. برای ایجاد مدل بیماری آلزایمر، µg/µl 5 اسیدایبوتونیک به‌طور دو‌طرفه با استفاده از سرنگ هامیلتون و دستگاه استریو‌تاکس به هسته قاعده‌ای ماینرت (Nucleus Basalis of Meynert: NBM) تزریق گردید. گروه کنترل موش‌هایی بودند که هسته قاعده‌ای ماینرت آنها آسیبی ندید و فقط حلال دارو دریافت ‌نمودند. دو هفته بعد از آسیب هسته قاعده‌ای ماینرت هر حیوان ابتدا از نظر یادگیری احترازی غیرفعال (PAL) مورد بررسی قرار گرفت. سپس با استفاده از روش ثبت خارج سلولی پاسخ نورون‌های قشر بارل ثبت گردید. یافته‌ها : تزریق اسیدایبوتونیک به هسته قاعده‌ای ماینرت به‌طور معنی‌داری حافظه را کاهش داد (P<0.05). پاسخ‌هایی که از تحریکات ترکیبی ویسکرها در آزمایشات ثبت الکتروفیزیولوژیک به‌دست آمد؛ نشان داد که میدان دریافتی تحریکی نورون‌ها در گروه مدل آلزایمری نسبت به گروه کنترل به‌طور معنی‌داری افزایش و میدان دریافتی مهاری کاهش می‌یابد (P<0.05). همچنین بزرگی پاسخ نورون‌ها به جابجایی ویسکر اصلی در گروه مدل آلزایمری نسبت به گروه کنترل به‌طور معنی‌داری کاهش یافت (P<0.05). نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که پردازش اطلاعات حسی در گروه مدل بیماری آلزایمری نسبت به گروه کنترل تغییر یافته است. به طوری که پاسخ نورون‏ها به تحریکات کاهش یافته؛ میدان دریافتی تحریکی افزایش و میدان دریافتی مهاری کاهش می‌یابد. این تغییرات احتمالاً می‏تواند منجر به کاهش ادراک حسی و تشخیص دقیق خصوصیات محرک و محل دقیق آنها در حیوانات مدل آلزایمری گردد.
دکتر علیرضا ابراهیم زاده بیدسکان، دکتر محمدرضا نیکروش، دکتر علیرضا فاضل،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : نوروهیپوفیز از کف دیانسفالون مشتق می‌گردد و تکامل آن حاصل میان‌کنش‌های متعددی سلولی است که به‌واسطه مولکول‌های شیمیایی از جمله قندهای انتهایی گلیکوگانژوگیت میانجیگری می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین تغییرات برخی از قندهای انتهایی گلیکوکانژوگیت‌ها طی تکامل نوروهیپوفیز در موش صحرایی با روش لکتین هیستوشیمیایی انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 40 سر موش صحرایی ماده دوماهه و20 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 280-250 گرم استفاده شد. پس از آمیزش و تعیین روز صفر حاملگی، موش‌های باردار در فاصله روزهای 10 تا 20 حاملگی قطع نخاع گردیدند و جنین‌های آنان به منظور مطالعات بافت‌شناسی جمع‌آوری گردید. سپس با جداسازی و فیکس سرهای نمونه‌های یاد شده و تهیه برش‌های سریال از مناطق دارای بافت هیپوفیز به رنگ‌آمیزی لکتین هیستوشیمیایی مبادرت گردید. لکتین‌های OFA ، LTA ، UEA-1 VVA,SBA GSA1-B4 ، PNA وWFA باHRP نشان‌دار شدند. به طوری که OFA ، LTA ، UEA-1 برای قندهای انتهایی، α- L –FucoseوGSA1-B4 ،, SBA PNA وWFA به ترتیب برای D-Gal α ، ß-D-GalNAc ، α ، D-GalNAc ، D-Gal-(1-3) و D-GalNAc اختصاصی هستند. یافته‌ها : نتایج نشان داد که اکثر سلول‌های نوروهیپوفیز با لکتین OFA از روز دهم حاملگی واکنش نشان دادند و در روز پانزدهم افزایش آماری معنی‌داری در شدت واکنش سلول‌ها ملاحظه گردید (P<0.05). در روز هفدهم به‌طور معنی‌داری شدت واکنش کاهش یافت (P<0.05). لکتین PNA از روز سیزدهم جنینی با تعدادی از سلول‌های نوروهیپوفیز واکنش نشان داده و تا روز شانزدهم بر شدت این واکنش‌ها افزوده شد و پس از آن شدت واکنش کاسته شد (P<0.05). واکنش لکتین SBA از روز چهاردهم شروع و تا روز هیجدهم با همان شدت ادامه یافت و سپس کاهش یافت (P<0.05). واکنش به لکتین WFA از روز سیزدهم شروع شد و در روزهای چهاردهم و پانزدهم به صورت معنی‌داری شدت یافت (P<0.05) و پس از آن به تدریج از شدت واکنش کاسته شد. در مورد لکتین‌های UEA-1 ، LTA ، VVA و GSA1-B4 هیچ‌گونه واکنشی مشاهده نگردید. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که احتمالاً بیان قندهای انتهایی α- L–Fucose ، α, ß-D-GalNAc و D- Gal – (ß-1-3) - D-GalNAc با استفاده از یک نقش کلیدی و نوعی الگوی زمانی و مکانی مشخص در فرایندهای تکاملی از جمله تکامل نوروهیپوفیز تنظیم شده است.
سکینه کابلی کفشگیری، ثریا غفاری، ویدا حجتی، ابراهیم اسدی، دکتر محمدجعفر گلعلی‌پور،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : دیابت قندی یکی از شایع‌ترین بیماری‌های متابولیکی است که با افزایش گلوکز خون و تغییرات متابولیک لیپیدها، قندها و پروتئین‌ها همراه است. در 5-5/3درصد از بارداری‌ها دیابت حاملگی بروز می‌نماید. این مطالعه به منظور تعیین اثر دیابت بارداری بر تعداد آستروسیت‌های ناحیه CA1 و CA3 هیپوکامپ نوزادان نر 7 و 21 روزه موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 12 سر موش صحرایی باردار نژاد ویستار به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش (دیابتی) قرار گرفتند. دیابت بارداری با تزریق داخل صفاقی استرپتوزتوسین (40 میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) در اولین روز بارداری ایجاد شد. موش‌های گروه کنترل در اولین روز بارداری نرمال سالین دریافت کردند. از نوزادان متولد شده از مادران گروه آزمایش و کنترل، در پایان هفته اول و سوم زندگی به طور تصادفی 6 نوزاد نر انتخاب گردید. پس از بیهوشی و نخاعی کردن نوزادان از نیمکره چپ مغز، مقاطع بافتی کرونال به صورت سریال با ضخامت 6 میکرومتر تهیه و با استفاده از رنگ PTAH رنگ‌آمیزی شد. پس از تصویربرداری از مقاطع، تعداد آستروسیت‌ها در مساحت 100000 میکرومترمربع نواحی CA1 و CA3 هیپوکامپ شمارش گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS-11.5 و آزمون آماری t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : تعداد آستروسیت‌ها در ناحیه CA1 هیپوکامپ نوزادان 7 روزه گروه آزمایش (3.8±76.51) نسبت به نوزادان گروه کنترل (11.2±119.91) 36.25 درصد کاهش داشت (P<0.05). در نوزادان 21 روزه گروه آزمایش تعداد آستروسیت‌ها (6.5±71.26) در مقایسه با گروه کنترل (7.7±112.26) 36.37 درصد کاهش داشت (P<0.05). همچنین در ناحیه CA3 هیپوکامپ نوزادان 7 و 21 روزه گروه آزمایش تعداد آستروسیت‌ها به ترتیب 36.35 درصد و 26.5 درصد نسبت به گروه کنترل کاهش یافت (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که دیابت بارداری کنترل نشده در موش صحرایی باعث کاهش معنی‌دار تعداد آستروسیت‌های نواحی C‏A1 و CA3 هیپوکامپ نوزادان نر موش صحرایی می‌گردد.
لیلا جمشیدپور، دکتر محسن فروزان فر، دکتر وحید حمایت خواه جهرمی، حسین کارگر جهرمی،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : در سالیان اخیر مصرف 3و4متیلن‌دی‌اکسی‌مت‌آمفتامین (3,4-methylenedioxymethamphetamine: MDMA) معروف به اکستازی در بین نوجوانان و جوانان رواج یافته است. این ماده اثرات مخربی روی سیستم عصبی مرکزی و سایر اندام‌های بدن دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 3و4متیلن‌دی‌اکسی‌مت‌آمفتامین روی محور هورمونی هیپوفیز - گناد موش صحرایی نر نابالغ انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 35 سر موش صحرایی نر نابالغ از نژاد ویستار با وزن تقریبی 90+-10 گرم و محدوده سنی 7-6 هفته‌ای انجام شد. موش‌ها به 5 گروه 7 تایی تجربی، کنترل و شم تقسیم شدند. گروه‌های تجربی 0.1 ml محلول حاوی 2 ، 4 و 8 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن MDMA و گروه شم 0.1 ml سرم فیزیولوژی به صورت داخل صفاقی به مدت 14 روز متوالی دریافت نمودند. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکرد. پس از اتمام تزریقات، نمونه‌های خونی جمع‌آوری شد و بافت بیضه از بدن حیوانات خارج و توزین شدند. غلظت‌های سرمی هورمون‌های LH ، FSH و تستوسترون اندازه‌گیری شد. داده‌های حاصل از سنجش هورمونی و توزین بیضه‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های آنالیز واریانس یک‌طرفه و تست مقایسه‌ای توکی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : غلظت سرمی هورمون تستوسترون در گروه‌های تجربی دریافت کننده دوز 4 و 8 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه‌های شم و کنترل، افزایش معنی‌داری نشان داد (P<0.05). غلظت سرمی هورمون‌های FSH و LH گروه‌های تجربی دریافت کننده دوز 2 و 4 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه‌های کنترل و شم کاهش معنی‌داری داشت (P<0.05). وزن بیضه در گروه‌های تجربی دریافت کننده دوز 4 و 8 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه‌های کنترل و شم کاهش یافت (P<0.05).
اسماعیل فتاحی، محسن فروزانفر، اعظم باقری حقیقی،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : قرص‌های اکستازی یا متیلن دی اکسی مت آمفتامین (3,4 MethylendioxyMeth Amphetamine: MDMA) روی اعضاء مختلف به‌ویژه سیستم عصبی اثر مخرب برجای می‌گذارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر MDMA بر آنزیم‌های کبدی و سلول‌های هپاتوسیت موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 50 سر موش صحرایی نر نابالغ نژاد ویستار 6-5 هفته‌ای با وزن تقریبی 100 گرم انجام شد. موش‌ها به‌طور تصادفی به پنج گروه ده‌تایی کنترل، شم، آزمایشی 1، 2 و 3 تقسیم شدند. گروه‌های آزمایشی 1 ، 2 و 3 به ترتیب دوزهای 2، 4 و 8 میلی‌گرم بر کیلوگرم متیلن دی اکسی مت آمفتامین را به روش تزریق درون صفاقی یک‌بار در روز در ساعت 14 و به مدت دوهفته دریافت نمودند. گروه شم سرم فیزیولوژی دریافت کرد و به گروه کنترل دارو و حلالی تزریق نگردید. در پایان دوره برای سنجش آنزیم‌های آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) به عنوان شاخص آسیب کبدی، نمونه سرم خون تهیه شد. همچنین از بافت کبد برش‌های بافتی آماده گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون One-way ANOVA و Tukey's HSD تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : در موش‌های مصرف کننده MDMA میزان آنزیم‌های آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز به‌طور معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل و شم افزایش یافت (P<0.05)؛ اما تعداد هپاتوسیت‌ها در گروه‌های آزمایشی نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنی‌داری نشان داد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که MDMA باعث افزایش آنزیم‌های کبدی و کاهش هپاتوسیت‌ها شده و این تغییرات وابسته به دوز است.
مریم طهرانی پور، مهتاب ملاشاهی، بی بی زهرا جواد موسوی،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : به دنبال قطع عصب یا کمپرسیون، مرگ جسم سلولی نورون‌های حرکتی نخاع اتفاق می‌افتد. قطع عصب از جمله عواملی است که باعث تخریب جسم سلولی نورون‌های شاخ قدامی نخاع می‌شود. گونه Prosopis Farcta از خانواده Leguminosae و زیرخانواده Mimosaceae است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره اتانولی غلاف گیاه جغجغه (Prosopis Farcta) بر دانسیته نورون‌های شاخ قدامی پس از قطع عصب نخاعی موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 3 ماهه با وزن تقریبی 350-300 گرم انجام شد. از غلاف گیاه جغجغه عصاره الکلی به روش سوکسله تهیه شد. موش‌ها به‌طور تصادفی به 5 گروه 6 تایی شامل گروه A (کنترل)، گروه B (کمپرسیون)، گروه C (کمپرسیون + تیمار با عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه mg/kg/bw 25)، گروه D (کمپرسیون + تیمار با عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه mg/kg/bw 50)، گروه E (کمپرسیون + تیمار با عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه mg/kg/bw 75) تقسیم شدند. بعد از بیهوش کردن موش‌ها، عضله ران در محل عصب سیاتیک باز شد و عصب سیاتیک تحت کمپرسیون شدید قرار گرفت. سپس عضله و پوست بخیه زده شد. در دو هفته اول بعد از کمپرسیون به گروه‌های تیمار عصاره الکلی غلاف گیاه جغجغه با دوزهای 25، 50 و 75 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن به صورت داخل صفاقی تزریق (هر هفته یک تزریق) شد. بعد از گذشت 28 روز از کمپرسیون، موش‌ها تحت متد پرفیوژن قرار گرفتند و از نخاع قسمت کمری نمونه‌برداری شد. بعد از مراحل بافتی از نمونه‌ها، برش‌های سریالی 7 میکرونی تهیه شد و با تولوئیدین آبی رنگ‌آمیزی و عکسبرداری شد. دانسیته نورونی موتونورون‌های آلفای شاخ قدامی نخاع، در تمام گروه‌ها با روش دایسکتور شمارش شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار Minitab و آزمون‌های آماری ANOVA و t- test تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : دانسیته نورونی در گروه کمپرسیون (29.7±628) نسبت به کنترل (35.3±1562) کاهش معنی‌داری نشان داد (P<0.05). دانسیته نورون‌ها در گروه C 1070±91 نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنی‌داری نشان داد (P<0.05). همچنین دانسیته نورون‌ها در گروه D 1117±62.8 و گروه E 1669±86.5 نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنی‌داری داشت (P<0.05). نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره اتانولی غلاف گیاه جغجغه باعث افزایش دانسیته نورونی شاخ قدامی نخاع پس از قطع عصب نخاعی در موش صحرایی می‌گردد.
ابراهیم بنی‌طالبی، کیهان قطره سامانی، گشتاسب مردانی، علی سهیلی، رویا انصاری سامانی، حسین تیموری،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : اسفنگوزین-1-فسفات (S1P) در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامه‌ریزی شده سلولی و فعال‌سازی سلول‌های ماهواره‌ای (satellite cell) نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار اسفنگوزین-1-فسفات، میزان بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 و ایزوفرم‌های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند انقباض موش صحرایی نر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفته‌ای با وزن تقریبی 250-190 گرم انجام شد. موش‌ها به صورت تصادفی در دو گروه 12 تایی کنترل و تمرینی قرار گرفتند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله‌های 2 سانتی‌متری با شیب 85 درجه به‌عنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنه‌های متصل شده به دم حیوان به‌عنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم به‌وسیله دستگاه HPLC اندازه‌گیری شد. برای بررسی بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 (SK1) و ایزوفرم‌های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند موش‌ها از روش Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژن‌ها در عضلات تاکننده بلند انگشت شست پا (Flexor Hallucis Longus: FHL) به عنوان عضله تندانقباض و عضله نعلی (Soleus: SOL) به عنوان کندانقباض بررسی گردید. داده‌ها با میانگین و انحراف معیار توصیف گردید و پس از انجام آزمون نرمالیتی Kolmogorov-Smirnov، مقایسه میانگین‌ها با نرم‌افزار SPSS-17 و independent t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : تمرین مقاومتی محتوای S1P در عضله FHL 0.292±1.042 pmol/mg weight و SOL 0.111±0.587 pmol/mg weight را در گروه تمرینی در مقایسه با عضله FHL 0.146±0.608 pmol/mg weight و SOL 0.159±0.427 pmol/mg weight گروه کنترل افزایش داد (P<0.05). به‌علاوه تمرین مقاومتی باعث تغییرات در بیان ژن SK1 در عضله تندانقباض FHL و کندانقباضSOL ، MHC I در عضله تندانقباضFHL و کندانقباضSOL ، MHC IIa در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL، MHC IIb در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL و MHC IIx در عضله کندانقباضSOL گروه‌تمرینی نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی سبب افزایش میزانS1P عضلانی و بیان MHCs و SK1 می‌گردد.

صفحه 1 از 5    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.11 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4645