|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
4 نتیجه برای حمایت اجتماعی
دکتر نجمه حمید، دوره 8، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: استرس ناشی از شغل پرمسوولیت مدیریت، در طولانی مدت بر سیستم ایمنی بدن تاثیر نا مطلوب به جا می گذارد. حمایت اجتماعی به عنوان یکی از عوامل تعدیل کننده اثرات منفی استرس مانند حمایت اجتماعی و رابطه آن با وضعیت ایمنی بدن، این مطالعه انجام شد.روش بررسی: این پژوهش تحلیلی به صورت پس رویدادی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، روی 360 نفر مدیر زن و مرد شاغل در دبیرستان های استان خوزستان در سال 81-82 انجام شد. پس از توزیع پرسشنامه حمایت اجتماعی، افراد واجد حمایت اجتماعی بالا و پایین مشخص شدند و سپس به طور تصادفی 80 نفر مدیر واجد حمایت اجتماعی بالا و 80 نفر با حمایت اجتماعی پایین انتخاب شدند. پس از نمونه گیری خون این افراد، سیستم ایمنی آنها با استفاده از روش فلوسایتومتری ارزیابی شد.یافته ها: حمایت اجتماعی با متغیرهای ایمنی سلولی مانند CD4، نسبتCD4 به CD8، سلول کشنده طبیعی یا NK (CD16,CD56) برخی متغیرها سیستم کمپلمان مانند CH50، ایمنوگلوبولین M (IgM) و برخی متغیرهای CBC خون مانند مانند نوتروفیل دارای رابطه منفی و معنی دار داشت (P< 0.05). میان سیستم ایمنی مدیران واجد حمایت اجتماعی بالا و پایین تفاوت معنی داری در هر یک از متغیرهای CD4، نسبت CD4 به CD8،CD8 کورتیزول، سیستم کمپلمان (CH50, C4, C3) و لنفوسیت وجود داشت (P<0.05).نتیجه گیری: حمایت اجتماعی با متغیرهایی که افزایش آنها بیانگر بالا بودن سیستم ایمنی است، دارای رابطه مثبت و با متغیرهایی که کاهش آن بیانگر بالا بودن سیستم ایمنی است، رابطه منفی داشت. به عبارت دیگر، حمایت اجتماعی بالا، اثرات منفی ناشی از فشار روانی بر متغیرهای ایمنی مذکور را تعدیل نموده است.
فرزانه مریمی، زهره مریمی، ایمان الله بیگدلی، محمود نجفی، مهدیه کیانی، دوره 22، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان افزون بر سلامت مادر، بر رشد و تکامل روانی نوزاد اثر منفی و نامطلوب دارد. همچنین الگوها و صفات شخصیتی فرد نیز میتواند با افسردگی پس از زایمان ارتباط داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین نقش حمایت اجتماعی و صفات شخصیتی در بروز افسردگی پس از زایمان انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 200 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی به روش نمونهگیری در دسترس در فاصله 6 هفته تا 6 ماه پس از زایمان انجام گردید. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی، پرسشنامه افسردگی Edinburgh (سال 1987)، پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI (سال 1985) و پرسشنامه حمایت اجتماعی Phillips (سال 1977) گردآوری و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: تعداد 49 نفر (24.5%) از مادران دارای افسردگی پس از زایمان بودند. روان رنجوری بیشترین رابطه را با افسردگی پس از زایمان نشان داد. ضریب همبستگی این متغیر با افسردگی پس از زایمان 52 درصد بود و این متغیر به تنهایی 27 درصد از واریانس افسردگی پس از زایمان را پیشبینی نمود. بین افسردگی پس از زایمان و حمایت اجتماعی ارتباط آماری منفی و معنیدار (r=-0.027, P<0.01) و بین افسردگی پس از زایمان و روان رنجور خویی ارتباط آماری مثبت و معنیداری وجود داشت (r=0.52, P<0.01) .
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ویژگیهای شخصیتی و حمایت اجتماعی دو عامل مهم در رابطه با افسردگی پس از زایمان هستند.
سیده معصومه عباس نژاد موسوی، افسانه ارزانی، مینا گالشی، آتوسا افسری، دوره 24، شماره 2 - ( 4-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: نقش اعضای خانواده در مراقبت از بیماران مبتلا به سرطان رو به افزایش است. مشکلات متعدد این بیماری نه تنها بیماران بلکه مراقبین آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. از میزان برخورداری حمایت اجتماعی و سلامت معنوی مراقبین این بیماران اطلاعات اندکی در دسترس است. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت سلامت معنوی و حمایت اجتماعی مراقبین خانوادگی بیماران بستری مبتلا به سرطان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 265 مراقب خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان با نمونه گیری در دسترس در بخشهای بستری و درمانگاههای سرپایی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بابل طی سال 1398 انجام شد. اطلاعات از طریق پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه حمایت اجتماعی Vaux و پرسشنامه سلامت معنوی ثبت و ارزیابی گردید.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار حمایت اجتماعی و سلامت معنوی به ترتیب 14.58±98.86 و 11.97±91.32 مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان در سطح مطلوبی ارزیابی شد. بین میانگین حمایت اجتماعی و سلامت معنوی با مشخصات فردی اجتماعی مراقبین خانوادگی و وابسته به بیماری بهجز در شغل مراقب اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت (P<0.05). بین مدت زمان تشخیص بیماری و سن مراقبین با نمره حمایت معنوی و اجتماعی ارتباط آماری معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: مراقبین خانوادگی بیماران مبتلا به سرطان از حمایت اجتماعی و سلامت معنوی مطلوبی برخوردار بودند.
فاطمه نکویان، فاطمه نظری، شهلا ابوالحسنی، محمدجواد طراحی، دوره 25، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: ناتوانی جسمی ناشی از بیماری مولتیپل اسکلروزیس، نیاز این بیماران را به حمایت از سوی دیگران افزایش میدهد و پایبندی به درمان دارویی، از عوامل اصلی موفقیت در درمان بیماریهای مزمن است که تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط حمایت اجتماعی درک شده با پایبندی به درمان دارویی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 110 بیمار (70 زن و 40 مرد) در محدوده سنی 39±9 سال مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به دو مرکز آموزشی درمانی کاشانی و الزهرا دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1400 انجام شد. پس از نمونهگیری به روش تصادفی سیستماتیک، دادهها به روش مصاحبه و با استفاده از پرسشنامههای حمایت اجتماعی درک شده زیمت (MSPSS) و موریسکی (MMAS-8) جمعآوری شدند.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمرات پایبندی به درمان دارویی و حمایت اجتماعی درک شده به ترتیب 6.10±1.72 و 62.83±14.97 تعیین شد. حمایت اجتماعی درک شده با پایبندی به درمان دارویی با توجه به ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معنیداری نشان نداد (r=0.185, P=0.053). حمایت اجتماعی درک شده با میزان رضایت از درآمد (F=4.54, P=0.01)، الگوی سیر بالینی (F=2.95, P=0.03)، مشکل دسترسی به مراقبت درمانی (t=-2.29, P=0.02)، علایم بالینی شامل اختلالات حرکتی (t=-3.72, P=0.001)، تعادلی (t=-3.23, P=0.002) و ادراری (t=-2.53, P=0.01) ارتباط آماری معنیداری نشان داد.
نتیجهگیری: حمایت اجتماعی درک شده در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس سبب پایبندی به درمان دارویی نشد.
|
|
|
|
|
|