|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
6 نتیجه برای فاطمی
دکتر میترا جبل عاملی، دکتر سیدجلال هاشمی، دکتر فرناز فاطمی، دوره 7، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: مانور سلیک به منظور جلوگیری از آسپراسیون محتویات معده حین القای بیهوشی به کار می رود. فشردن غضروف کریکویید در این مانور نسبتا دردناک بوده و ممکن است بیمار در سطحی از بیهوشی باشد که انجام این مانور موجب Awareness و Recall گردد. هدف از این مطالعه تعیین توزیع فراوانی Awareness و Recall بعد از اعمال مانور سلیک می باشد.روش بررسی: 100 بیمار کاندیدای اعمال جراحی ارتوپدی با کلاس ASA I , II انتخاب شدند. بعد از توضیح مانور و اخذ رضایت از بیماران به دنبال القای بیهوشی، مانور سلیک با فشار 4.5 کیلوگرم و به روش Single hand انجام شد. سپس علایم Awareness هنگام اعمال مانور و علایم Recall بعد از عمل مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از نرم افزار SPSS، توزیع فراوانی Awareness و Recall و آزمون آماری Spearman correlation ارتباط بین شدت آنها مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته ها: Awareness در 45 درصد و Recall در 16 درصد موارد دیده شد. توزیع فراوانی شدت Awareness بر اساس گرید یک، دو و سه به ترتیب 16 درصد، 6 درصد و 1 درصد گزارش شد. توزیع فراوانی شدت Recall بر اساس Mild،Moderate و Severe به ترتیبصفر درصد، 15 و 1 درصد به دست آمد. بین شدت Awareness و شدت Recall ارتباط معنی داری به دست آمد (P<0.05).نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای Awareness و Recall متعاقب انجام مانور سلیک و عوارض ناشی از آن بهتر است در نحوه انجام این مانور به ویژه در زمان دقیق اعمال آن تجدید نظر نمود.
شیده وطنی، دکتر کیومرث قاضی سعیدی، مریم محمدی، علیرضا ناجی، دکتر فرحدخت فاطمینسب، دکتر حجت زراعتی، دکتر مینو محرز، دوره 8، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: مایکوپلاسماهای ژنیتال عامل عفونت دستگاه ادراری- تناسلی می باشند. این ارگانیسم ها در ارتباط با واژینوز باکتریایی، بیماری التهابی لگن، اندومتریت، سرویسیت، اورتریت غیر گنوکوکی، سقط جنین خود به خودی، تولد نوزاد نارس، پنومونی و مننژیت نوزادی می باشند. این مطالعه برای تعیین میزان توانایی PCR در شناسایی و تشخیص مایکوپلاسماهای ژنیتال در نمونه های کشت منفی زنان مبتلا به واژینوز باکتریایی صورت گرفت.روش بررسی: مطالعه روی 174 بیمار مبتلا به واژینوز باکتریایی مراجعه کننده به یکی از آزمایشگاه های تشخیص طبی تهران از بهمن 83 تا آذر 84 صورت گرفت. از دو نمونه سوآب ترشحات ژنیتال، یکی روی محیط های کشت اختصاصی مایکوپلاسما منتقل شده و سوآب دیگر پس از حل شدن در بافر PBS جهت استخراج DNA فریز گردید. برای انجام PCR از پرایمرهای اختصاصی جنس مایکوپلاسما و اوره آپلاسما (MGSO, UGSO, My-ins) برای تکثیر ناحیه 520 bp ژن 16S rRNA استفاده شد.یافته ها: از 174 نمونه، 71 نمونه 40.8) درصد( از نظر وجود مایکوپلاسما و یا اوره آپلاسما با استفاده از کشت، مثبت شده و 103 نمونه 59.2) درصد( منفی شدند. روی این 103 نمونه، PCR انجام شد. با استفاده از تکنیک PCR، 89 نمونه 86.4) درصد( منفی و 14 نمونه 13.6) درصد( مثبت شدند.نتیجه گیری: با روش PCR می توان مواردی از عفونت میکوپلاسمائی را شناسایی کرد که در روش کشت تشخیص داده نمی شود.
دکتر کیومرث قاضی سعیدی، رقیه هاشمزاده، مریم محمدی، دکتر فرحدخت فاطمینسب، دکتر عزتالله قائمی، دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: مایکوباکتریوم مارینوم عامل سل یا مایکوباکتریوزیس ماهی می باشد. زیستگاه طبیعی آن آب بوده و قادر است از طریق خراش پوستی در بدن انسان وارد شده و ضایعات گرانولومای استخر شنا یا تانک ماهی را ایجاد نماید. این بیماری شغلی است و در کارکنان مراکز صید از شیوع بالاتری برخوردار است. این مطالعه به منظور بررسی فراوانی این باکتری در ماهی ها و نیز ضایعه گرانولوم استخر شنا در کارکنان شیلات در آشوراده انجام شد.روش بررسی: در این مطالعه توصیفی، معاینه بالینی از 387 نفر از کارکنان شیلات آشوراده که با ماهی تماس داشتند، از نظر وجود زخم- های جلدی انجام گرفت و در صورت وجود زخم نمونه های بیوپسی از آنها تهیه شد. همچنین 113 نمونه آبشش ماهیان خاویاری طی دوره زمانی اردیبهشت تا بهمن 1382 تهیه گردید. رنگ آمیزی زیل نلسون و کشت نمونه ها در محیط لوون اشتاین بعد از تیمار با سود انجام شد.یافته ها: از 2 مورد (1.76 درصد) از ماهی های مورد بررسی میکوباکتریوم مارینوم جدا شد. تنها یک بیمار ضایعات جلدی مشکوک داشت که در کشت آن میکوباکتریوم مارینوم ایزوله نشد.نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که میکوباکتریوم مارینوم در ماهیان خاویاری ناحیه بندرترکمن از شیوع پایینی برخوردار است و انتقال آن نیز به صیادان در این منطقه مشاهده نشده است. مطالعات وسیع تر و در طول زمان برای رد کامل اهمیت مارینوم در ایجاد بیماری در منطقه ضروری است.
حلیمه وحدت پور، سعید شاکریان، علی اکبر علی زاده، سیدرضا فاطمی طباطبائی، دوره 20، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوه زندگی کم تحرک و افزایش وزن، خطر توسعه بیماریهای قلبی و عروقی را افزایش میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف مکمل زنجبیل بر تغییرات لاکتات دهیدرژناز (Lactate dehydrogenase: LDH) و کوفتگی عضلانی تاخیری دختران دارای اضافه وزن به دنبال فعالیت برونگرای وامانده ساز انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 22 دانشجوی دختر دارای اضافه وزن در دانشگاه شهید چمران اهواز بهطور تصادفی در گروههای کنترل (10 نفر) و مداخله (12 نفر) قرار گرفتند. گروه مداخله روزانه 2 گرم پودر زنجبیل، هر وعده یک کپسول، حاوی یک گرم پودر زنجبیل، و گروه کنترل (دارونما) روزانه دو کپسول حاوی نشاسته، به مدت دو هفته مصرف نمودند. فعالیت بدنی شامل دو جلسه فعالیت برونگرا وامانده ساز (شیب منفی بر روی تردمیل، یک جلسه قبل از مکملدهی و یک جلسه بعد از دو هفته مکملدهی) اجرا شد. نمونههای خونی طی 4 مرحله به منظور سنجش تغییرات LDH اخذ و نیز از پرسشنامه درد (Visual Analogue Scale: VAS) برای سنجش کوفتگی تاخیری در دو دوره قبل و بعد از مصرف مکمل زنجبیل استفاده گردید.
یافتهها: تمرین برونگرا باعث افزایش میزان LDH و کوفتگی عضلانی تاخیری بعد از فعالیت گردید (P<0.05). مصرف دو هفته مکمل زنجبیل باعث کاهش آماری معنیدار میزان LDH و کوفتگی عضلانی تاخیری گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل گردید (P<0.05).
نتیجهگیری: مصرف زنجبیل میتواند بر کاهش آسب عضلانی و کوفتگی عضلانی تاخیری ناشی از فعالیت برونگرا در دختران با اضافه وزن موثر باشد.
مهدی زاهدی، ساسان تبریزی، علیرضا فاطمی، دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری عروق کرونر (Coronary Artery Disease: CAD) یکی از اصلیترین بیماریهای قلبی عروقی است که جمعیت جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه به منظور ارزیابی تغییرات الکتروکاردیوگرام بیماران قبل و بعد از عمل جراحی بای پس عروق کرونر (Coronary Artery Bypass Graft: CABG) انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 100 بیمار (71 مرد و 29 زن) در محدوده سنی 37 تا 78 سال (میانگین سنی 8.14±57.87) به روش سرشماری که تحت عمل جراحی بای پس عروق کرونر در بیمارستان امیرالمؤمنین کردکوی طی ششماهه دوم 1398 قرار گرفته بودند؛ انجام شد. دادهها شامل سن، جنس و نتایج مربوط به تغییرات نوار قلب شامل تغییرات ضربان قلب و ضربان نبض (Pulse Rate: PR) روز قبل از جراحی، روز بستری، 4 ساعت پس از جراحی، 18 ساعت پس از جراحی، یک روز و دو روز پس از جراحی در پرسشنامهای ثبت شد.
یافتهها: بیشترین میانگین ضربان قلب و PR در ساعت 4 پس از جراحی بودند و پس از آن ضربان قلب و PR کاهش داشتند و در روز دوم کمتر از ضربان قلب و PR در روز بستری بودند (P<0.05).
نتیجهگیری: با توجه به تغییرات معنیدار الکتروکاردیوگرام پس از جراحی، بررسی و مونیتورینگ دقیق بیماران به خصوص افراد پرخطر، سبب شناسایی زودهنگام شده و با درمان مناسب و به موقع سبب کاهش عوارض پس از آن در بیماران میگردد.
سیده فاطمه فاطمی، سیدعبدالله هاشم ورزی، مینو دادبان شهامت، امین فرزانه حصاری، دوره 25، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت منجر به اختلال خونرسانی به اعصاب محیطی میشود. Semaphorin 3A (Sema3A) یک پروتئین دفعکننده عصب است که در پاسخ به هایپرگلایسمی ناشی از دیابت افزایش مییابد. فعالیت ورزشی و مصرف مکمل آلفالیپوئیک اسید میتواند نقش محافظتی را در برابر عصبزدایی ناشی از دیابت ایفا کند. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک دوره تمرین تناوبی با شدت بالا و متوسط به همراه مصرف مکمل آلفالیپوئیک اسید لیپوزومال بر بیان پروتئین Sema3A صفحه محرکه عضله نعلی موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 220-190 گرم و گروه سنی 8-6 هفته به طور تصادفی به 7 گروه 5 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی + مکمل، دیابتی + تمرین شدید، دیابتی + تمرین متوسط، دیابتی + تمرین شدید + مکمل و دیابتی + تمرین متوسط + مکمل تقسیم شدند. دیابت با تزریق استرپتوزوتوسین (دوز mg/kg/bw 50) درون صفاقی القاء شد. پروتکل تمرین تناوبی متوسط و شدید به مدت شش هفته و پنج جلسه در هفته بود. آلفالیپوئیک اسید به میزان mg/kg20 در روز بهصورت گاواژ به موشها داده شد. برای بررسی بیان پروتئین Sema3A عضله نعلی از روش ایمونوهیستوشیمی استفاده شد. انسولین سرم به روش الایزا اندازهگیری گردید.
یافتهها: دیابت باعث افزایش سطح گلوکز، Sema3A و کاهش معنیدار سطح انسولین عضله نعلی در گروه های دیابتی نسبت به گروه سالم شد (P<0.05). تمرین تناوبی شدید و متوسط در ترکیب با مکمل، به طور معنیداری مقدار پایینتری از بیان پروتئین Sema3A نسبت به گروه دیابتی در ترکیب با مکمل نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: اگرچه تمرین تناوبی شدید و متوسط میتواند بیان پروتئین Sema3A عضله نعلی موشهای دیابتی را کاهش دهد؛ اما ترکیب مکمل آلفالیپوئیک اسید با تمرین ورزشی در کاهش میزان عصبزدایی موثرتر است.
|
|
|
|
|
|