16 نتیجه برای رمضانی
دکتر حمیدرضا بذر افشان، دکتر محمد علی رمضانی، دکتر عارف صالحی، دکتر احمد شیرافکن، دکتر سکینه محمدیان، دکتر مهران فرج اللهی، دکتر فربد رئیس زاده، دکتر فریدون عزیزی،
دوره 2، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1379 )
چکیده
عوامل خطر ساز بیماری های عروقی کرونر مانند افزایش فشار خون و افزایش چربی خون در مبتلایان به دیابت قندی شایع تر از افراد طبیعی است. علاوه بر این شواهدی از اختلال عملکرد تیرویید به صورت افزایش سطح سرمی هورمون محرک تیرویید (TSH) و کاهش هورمون های تیرویید T3 در مبتلایان به دیابت نوع 2 به دست آمده است. این بررسی با 210 بیمار دیابتی سرپایی درکلینیک دیابت مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان انجام شد. پس از اخذ شرح حال و اندازه گیری فشار خون، قد و وزن، مقادیر آزمایشگاهی کلسترول تام، تری گلیسرید، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و هورمن های تیرویید شامل T3 – T4 و TSH اندازه گیری شد. بیماران بسته به میزان HbA1c به دو گروه دارای کنترل مناسب دیابت (HbA1c)و کنترل نامناسب (HbA1c≥8) تقسیم شدندو یافته های مربوط به آنها با هم مقایسه شد. نمایه توده بدن (BMI) در افراد مورد بررسی kg/m228±5.9بود و در 35 درصد افراد، چاقی به صورت BMI بالای 30 دیده شد. در 65 درصد افراد مورد بررسی، افزایش چربی خون، و در 38 درصد موارد، افزایش فشار خون دیده شد. در 30 درصد موارد نیز گواتر مشاهده شد. کم کاری تیرویید تحت بالینی در 13 درصد، کم کاری تیرویید بالینی در 4 درصد و پرکار تیرویید بالینی 0.5 در صد از بیماریان دیده شد. از مجموع 27 بیمار مبتلا به کم کاری تیرویید، در 24 نفر سطح HbA1c بالای 8 بود. میانیگین HbA1c در این افراد 2.5± 11و در گروه دیابتی بدون کم کاری تیرویید 2.4± 9 بود. P<0.01) ،0.2 r =)، HbA1c و P<0.05) ،0.3 r =) رابطه معنی دار داشت. همبستگی معنی داری بین TSH و HbA1c P<0.01) ،0.2 r =)، HbA1c و نمایه توده بدنP<0.05) ،0.15 r =)، نمایه توده بدن TSH P<0.05) ،0.14 r =) دیده شد. در این بررسی، علاوه بر افزایش بروز عوامل خطر ساز بیماری عروق کرونر، بین گواتر و اختلال عملکرد تیرویید و کنترل سوخت و ساز (متابولیک) دیابت رابطه معنی دار دیده شد. توصیه می شود تشخیص اختلال عملکرد تیرویید در بیماران دیابتی پس از تثبیت وضعیت سوخت و ساز صورت گیرد.
دکتر محمد علی رمضانی، دکتر عارف صالحی، دکتر احمد علی شیرافکن، دکتر حمیدرضا بذرافشان، دکتر حسن آهنگر، محمدعلی وکیلی،
دوره 2، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1379 )
چکیده
دیابت به عنوان یکی از بیماریهای شایع و از عوامل خطرناک و مهم در ایجاد بیماری شرائین کرونر و از جمله علل مرگ و میر و ناتوانی در بیشتر کشورهای جهان است. دیابت علاوه بر تسریع پدیده تصلب شرائین (آترواسکلروز) و دخالت در افزایش اثرات سایر عوامل خطرساز CAD، از طریق ایجاد کاردیومیوپائی نیز باعث افزایش بیماری زایی و مرگ و میر می شود. هدف این مطالعه، بررسی رابطه سطح هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1C) و مدت بیماری با میزان اختلال سیستولیک و دیاستولیک بطن چپ در بیماران دیابتی نوع 2 بوده است. در این بررسی کارکرد مقدار کسر جهشی بطن چپ (EF)، یا داپلرکوکاردیوگرافی رنگی هم زمان با تعیین (HbA1C) مورد ارزیابی قرار گرفت.29.5 درصد از بیماران دارای اختلال عملکرد سیستولیک و 70.5 درصد آنان واجد عملکرد طبیعی بودند. میانگین HbA1C در گروه اول 10.25 درصد، و در گروه دوم که اختلال سیستولیک بطن چپ نداشتند 9.07 درصد بود (P?0.001) از نظر اختلال دیاستولیک، 51.5 درصد عملکرد طبیعی، 3 درصد، اختلال خفیف دیاستولیک و 45.5 درصد اختلال شدید دیاستول داشتند HbA1C در گروهی که اختلال دیاستول نداشتند 9.51 و در گروهی که اختلال شدید دیاستولیک داشتند، 10.31 بوده است (p?0.001) . بررسی نشان داد که بین عملکرد سیستولیک میوکارد با نحوه کنترل دیابت و با میزان (HbA11C) همبستگی خطی و معکوس وجود دارد و فرض مستقل بودن آنها رد می شود یعنی هرچه کنترل دیابت ضعیف تر باشد میزان EF (کسر جهشی بطن چپ) کاهش می یابد. از طرفی بین عملکرد دیاستولیک بطن چپ که توسط اکوکاردیوگرافی مشخص شده با میزان کنترل قند خون بیماران دیابتی نوع 2 نسبت عکس وجود دارد. بعلاوه بین طول مدت دیابت و اختلال عملکرد سیستولیک و دیاستولیک رابطه معنی داری وجود دارد. این مطالعه نشان داد که دیابت علاوه بر این که به عنوان عوامل خطرساز مهم ایجاد بیماری کرونری (CAD) و انفارکتوس و همچنین عوارض مربوط به آن به شمار می رود، در ایجاد کاردیومیوپاتی و نهایتاً نارسایی قلب غیر وابسته به CAD و افزایش فشار خون نقش دارد.
دکتر زهرا رضوی، دکتر ایرج رمضانی،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1382 )
چکیده
زمینه و هدف: استرس هیپرگلیسمی، در بزرگسالان در شرایط بالینی نظیر سوختگی، سکته های مغزی و قلبی و بیمارانی که به هر دلیلی در بخش مراقبتهای ویژه بستری می شوند و در کودکان در مواردی ماند بیماریهای تب دار و گاستروانتریتهای شدید به کرات گزارش شده است. آشنایی پزشکان با چنین پدیده ای از به کارگیری روشهای درمانی غیر ضروری و در برخی موارد خطرناک جلوگیری می کند؛ با وجود این، بیمارانی که در جریان یک وضعیت بالینی حاد دچار استرس هیپرگلیسمی می شوند، در آینده ممکن است دچار دیابت شوند. به همین علت پیگیری این بیماران دارای اهمیت خاصی است. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی استرس هیپرگلیسمی در کودکان بستری در بیمارستن کودکان همدان صورت پذیرفت.مواد و روشها: این مطالعه توصیفی- مقطعی با روش نمونه گیری آسان روی 334 بیماری که از تاریخ 1/12/79 لغایت 31/2/80 در بیمارستان کودکان قائم(عج) همدان بستری شده، جهت اقدامات تشخیصی نیاز به نمونه گیری از خون داشتند، به صورت آینده نگر انجام گرفت. بیماران شناخته شده دیابتی یا کسانی که قبل از بستری، سرم قندی دریافت کردند با داروهایی مثل کورتیکواستروئید و بتاآگونیست مصرف نمودند، از مطالعه حذف شدند. جهت سنجش قند خون از روش آنزیمی گلوکزاکسیداز استفاده شد و آزمایش بر روی نمونه سرم، ظرف نیم تا یک ساعت اول نمونه گیری، انجام شد معیار هیپرگلیسمی قند خون بالای 150 میلی گرم، تب درجه حرارت بالای 37.5 درجه آگزیلاری و معیار کم آبی براساس تقسیم بندی سازمان بهداشت جهانی، در نظر گرفته شد.یافته ها: در کل 334 بیمار دارای شرایط ورود به مطالعه بررسی شدند. محدوده سنی بیماران بین 2 روز تا 14 سال بود 59.6 درصد بیماران پسر و 40.4 درصد دختر بودند. دامنه قند خون بین 38 تا 325 میلی گرم در دسی لیتر به دست آمد و 26.3 درصد کل بیماران درجات متفاوتی از کم آبی داشتند.23.7 درصد بیماران درجه حرارت بالای 38.5 تا 40 درجه سانتی گراد نشان دادند. استرس هیپرگلیسمی در 17 نفر(51.1 درصد) بیماران وجود داشت. استرس هیپرگلیسمی واضحا در کسانی که درجه حرارت بالاتر یا کم آبی شدیدتر یا وضعیت بالینی وخیم تر داشتند بیشتر بود. همچنین در پیگیری یک ساله هیچ موردی از بروز دیابت در بیماران فوق مشاهده نشد.نتیجه گیری: استرس هیپرگلیسمی رویداد بالینی نسبتا شایعی در بیماران بستری در بخشهای بیمارستانی نوزادان و کودکان است. ارتباطی بین استرس هیپرگلیسمی و تشخیص نهایی بیماری وجود ندارد؛ اما هر چه وضعیت بالینی بیمار وخیمتر با درجه حرارت بیمار بالاتر باشد یا درصد کم آبی بیمار شدیدتر باشد، احتمال بروز استرس هیپرگلیسمی بیشتر است.
مصطفی رقیمی، مریم رمضانی مجاوری،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان مری یکی از ده سرطان شایع در سطح جهان است. استان گلستان در کمربند سرطان مری جهان قرار دارد و این کمربند نیز بر کمربند نهشته های لسی جهان منطبق است، لذا احتمال می رود که ارتباط تنگاتنگی بین نهشته های لسی و بروز برخی از بیماری های اندومیک مانند سرطان مری وجود داشته باشد. در سطح استان گلستان نهشته های لسی از شرق به غرب گسترش دارند، لذا نهشته های لسی به عنوان یکی از عوامل خطرزا در اتیولوژی سرطان مری با دیدگاه زمین شناسی پزشکی، مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: در این مطالعه نمونه برداری از نهشته های لسی استان گلستان از شرق به غرب انجام شد. نمونه های جمع آوری شده برای شناسایی کانی های موجود، مورفولوژی سطحی کانی ها و تجزیه شیمیایی به ترتیب از روش پراش پرتوایکس (XRD)، میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) و انرژی پراکندگی تجزیه اشعه ایکس (EDAX) استفاده شد.یافته ها: در مطالعات کانی شناسی کانی های غالب کوارتز، فلدسپار و کلسیت بوده و کانی های رسی آن نیز (9.2 درصد) ایلیت و کلریت بود. مقدار سیلیس از 56.3 تا 45.4 درصد از شرق به غرب متغیر بود. اندازه ذرات لس ها از شمال شرقی به طرف جنوب غربی کاهش یافته و ترکیبات شیمیایی نهشته های لسی حاوی K, Al, Si و Ca بود که آنها را می توان به کانی های کوارتز، فلدسپار، کلسیت، ایلیت و کلریت نسبت داد.نتیجه گیری: بر طبق شواهد زمین شناسی پزشکی، شاید نهشته های لسی استان گلستان را بتوان به دلیل تاثیر کانی های رسی بر چرخه بیوشیمیایی، وجود سیلیس بالا در ترکیبات شیمیایی نهشته های لسی و ارتباط مستقیم اندازه دانه ها را به عنوان اتیولوژی شیوع سرطان مری در نظر گرفت. به طوری که تغییرات شیوع سرطان مری در این 30 سال اخیر در استان هنوز بیانگر درصد بالای شیوع سرطان مری در بخش شرقی آن که دارای گسترگی زیادی از نهشته های لسی است، می باشد.
دکتر مصطفی رقیمی، دکتر مریم رمضانی مجاوری، سیدمحمد سیدخادمی،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از مشکلات جوامع شهری آلودگی آبهای زیرزمینی به نیترات است. غلظت زیاد نیترات سبب بیماری متهموگلوبینمیا میگردد که به عنوان عامل خطر در آبهای زیرزمینی محسوب میشود. 80 درصد آب آشامیدنی شهر گرگان از منابع آبهای زیرزمینی تامین میگردد. این مطالعه به منظور بررسی میزان نیترات در آبهای زیرزمینی تحت کنترل شبکه آبرسانی شهری و خارج از شبکه آبرسانی شهر گرگان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 43 نمونه از آبهای زیرزمینی و سطحی شهر گرگان در فصلهای بهار و زمستان طی سال 1384 جمعآوری گردید. مقادیر NO31- ، NO21- ، Cl- و K+ با استفاده از روش تیتراسیون و اسپکتروفتومتری مورد تجزیه شیمیایی قرار گرفت. یافتهها : نتایج تجزیه شیمیایی آبهای زیرزمینی منابع تأمین آب شرب شهر گرگان تغییرات قابل توجهی را در میزان نیترات (از 52/3 در لیتر تا 52/69 میلیگرم در لیتر) نشان داد. مقادیر NO31- نیز در برخی از آبهای زیرزمینی چاههای منطقه در مجاورت محل دفن زباله از 48/84 و2/145 میلیگرم در لیتر بود که بیش از استاندارد آب شرب (50 میلیگرم در لیتر) میباشد. میزان نیترات در آبخوانهای محدوده اراضی کشاورزی نظیر شصتکلا و گرمابدشت پایینتر از میزان نیترات در آبخوان محدوده منطقه شهری نظیر زیارت بود. نتیجهگیری: آلودگی به نیترات در آبخوانهایی که در مجاورت منطقه شهری و مناطق نزدیک به دفن تلنباری زباله میباشند، ممکن است، ناشی از فاضلاب خانگی و نفوذ شیرابه زباله به چاههای آب زیرزمینی باشد.
زینب فیروزه، دکتر ناهید بیژه، دکتر احمد ابراهیمی عطری، سعید رمضانی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : لیپوپروتئینa یکی از عوامل خطرزای جدید قلبی - عروقی است که بالارفتن غلظت آن باعث افزایش بیماریهای قلبی - عروقی میشود. به دلیل اهمیت فعالیت بدنی درپیشگیری از بیماریهای قلبی - عروقی، این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته پیادهروی بر غلظت لیپوپروتئینa سرم زنان یائسه غیرورزشکار انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه نیمهتجربی ٢٢زن یائسه با دامنه سنی 55-47 سال که فاقد بیماری خاص بودند؛ توسط فراخوان در شهرستان بجنورد طی تابستان 1388 انتخاب شدند. زنان به صورت تصادفی به گروههای تجربی (١٢ نفر) و کنترل (١٠ نفر) تقسیم شدند. ابتدا اندازهگیری ابعاد بدنی و آنتروپومتریکی شامل قد، وزن، شاخص توده بدنی، درصدچربی بدن و نسبت دورکمر به دورباسن انجام شد. سپس نمونهخون ناشتا از ورید قدامی بازوی افراد گرفته شد. افراد گروه تجربی در برنامه پیادهروی هشت هفتهای (با شدت ٦٠درصد ضربان قلب ذخیره، به مدت٣٠دقیقه در هفته اول و ٧٠درصد ضربان قلب ذخیره و زمان ٦٠دقیقه در هفته آخر) شرکت کردند. گروه کنترل در برنامه ورزشی شرکت نکردند. سپس مجدداً اندازهگیریهای آنتروپومتریکی و خونگیری انجام شد و میزان لیپوپروتئینa سرم اندازهگیری شد. برای مقایسه اطلاعات پیشآزمون و پسآزمون بین گروهها از آزمون t-student مستقل و آزمون یومنویتنی استفاده شد. از آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی ارتباط لیپوپروتئینa با اندازههای آنتروپومتریکی استفاده گردید.
یافتهها : میزان لیپوپروتئینa سرم قبل و بعد از تمرینات (پیشآزمون 4.1±12.5 و پسآزمون 3±10.5)، شاخص توده بدنی، نسبت دورکمر به دورباسن و درصدچربی در گروه تجربی کاهش معنیداری یافت (P<0.05)؛ اما این تغییرات در گروه کنترل معنیدار نبود. در بررسی رابطه بین عوامل در گروه تجربی بین لیپوپروتئینa با اندازههای آنتروپومتریکی نیز ارتباط آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری : نتایج این تحقیق نشان داد که انجام هشت هفته برنامه پیادهروی سبب کاهش غلظت لیپوپروتئینa سرم، شاخص توده بدنی، درصد چربی بدن و نسبت دور کمر به دور باسن زنان یائسه شده است.
سائره رمضانی، باقر مینایی زنگی، مهرانگیز صدوقی، آدینه مهر بد، لیلا کامرانی مقدم، منصوره فرمانی، فرانک نجد،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری دیابت در روند خود به نفروپاتی ختم میشود که از علایم آن تغییرات بافت کلیه است. این مطالعه به منظور تعیین اثر دانه گیاه جو بر تغییرات بافتی کلیه جنینهای حاصل از بارداری موشهای صحرایی دیابتی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 60 سر موش صحرایی ماده بالغ از نژاد ویستار بهطور تصادفی در چهار گروه 15 تایی تقسیم شدند. گروه اول (کنترل) غذای معمولی و گروه دوم دانه گیاه جو (روزانه 10 گرم به ازای هر موش) مصرف نمودند. گروههای سوم و چهارم دیابتی شده با استرپتوزوتوسین (45 mg/kg) به ترتیب غذای معمولی و دانه گیاه جو مصرف نمودند. در روز 21 بارداری، جنینها از شاخهای رحمی خارج و طول سری-دمی و وزن آنان اندازهگیری شد. پس از پردازش بافتی، رنگآمیزی H&E انجام و بافت کلیه جنینها از نظر هیستوپاتولوژیکی بررسی شد. یافتهها : تغییرات ایجاد شده در اثر القای دیابت بر بافت کلیه جنینها شامل پرخونی مویرگهای بافت بینابینی، ضخیم شدن دیواره کپسول بومن، دژنره شدن بافت پوششی لولههای پیچیده دور و نزدیک، شکلگیری ناقص گلومرولها و التهاب، با مصرف جو تا حد زیادی کاهش یافته بود. طول سری - دمی جنینهای گروه تجربی سوم نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری نشان داد (P<0.05) و تیمار جو در گروه دیابتی چهارم، اثری بر رفع آن نداشت. وزن جنینهای گروههای دیابتی سوم و چهارم نسبت به گروههای اول و دوم بهطورغیرمعنیداری بیشتر بود. مصرف جو تا حدودی سبب تعدیل وزن جنینها شد؛ ولی در مقایسه با گروه کنترل این کاهش وزن معنیدار نبود. نتیجهگیری : مصرف دانه گیاه جو در کاهش تغییرات تکوینی بافت کلیه جنینهای موش صحرایی دیابتی شده مفید است.
سعید چنگیزی آشتیانی، علی زارعی، سهیلا طاهری، مجید رمضانی،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : هورمونهای تیروئیدی دارای نقش کلیدی در تنظیم متابولیسم و کارکرد تقریباً همه بافتهای بدن هستند. این مطالعه به منظور ارزیابی اثر عصاره هیدروالکلی گیاه خرفه بر سطح سرمی هورمونهای تیروئیدی موشهای صحرایی دارای هیپرکلسترلمیا انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 60 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار طی مدت 21 روز انجام شد. موشها به شش گروه دهتایی شامل کنترل بکر با رژیم غذایی عادی، کنترل مثبت با رژیم غذای چرب، تجربی دریافت کننده رژیم غذای چرب همراه با عصاره الکلی گیاه خرفه با دوز حداکثری 800 mg/kg ، متوسط 400 mg/kg و حداقلی 200 mg/kg بهصورت تزریق داخل صفاقی و آتورواستاتین به میزان 10 mg/kg بهصورت گاواژ تقسیمبندی شدند. بعد از پایان دوره، مقادیر هورمونهای ترییدوتیرونین (T3)، تیروکسین (T4)، هورمون محرک آزاد کننده تیروئیدی (TSH) و کلسترول سرم اندازهگیری شد. یافتهها : در گروههای تجربی دریافت کننده عصاره گیاه خرفه و آتورواستاتین غلظت هورمونهای تیروئیدی افزایش و میزان TSH کاهش معنیداری در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.05). غلظت سرمی کلسترول در گروههای دریافت کننده عصاره و نیز در گروه دریافت کننده آتورواستاتین نسبت به گروه کنترل مثبت کاهش معنیداری نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : عصاره گیاه خرفه احتمالاً با افزایش و ترشح هورمونهای تیروئیدی در کاهش میزان کلسترول و TSH عمل مینماید.
سعید رمضانی، فاطمه شب خیز، سیروس چوبینه، زینب فیروزه،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده
زمینه و هدف : رهیدراسیون سریع و کافی برای ورزشکاران زیادی به ویژه شرکتکنندگان در جلسات متعدد روزانه و یا شرکتکنندگان در ورزشهای با طبقهبندی وزنی مهم است. غلظت درشت مغذیها و محتوی الکترولیتهای مایع مصرفی بهدنبال ورزش میتواند بر مقدار مایع حفظ شده در بدن موثر باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف شیر بر وضعیت رهیدراسیونی و عملکرد استقامتی مردان جوان سالم بعد از دهیدراسیون ناشی از فعالیت تناوبی در گرما انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبه تجربی 10 مرد جوان سالم پروتکل آزمایشگاهی را در سه نوبت جداگانه با فاصله یک هفته و با مصرف نوشیدنی شامل آب، شیر و نوشابه ورزشی (پاوراید) اجرا کردند. در روز اجرای پروتکل، در چهار نوبت در دوره زمانی یک ساعت، بعد از ورزش دهیدراته کننده مصرف گردید. افراد برای دستیابی به کاهش وزن 1.8% توده بدنی به انجام فعالیت تناوبی روی چرخ کارسنج پرداختند. مقدار مصرف هر نوشیدنی در هر نوبت مصرف 150درصد توده بدنی از دست رفته طی دهیدراسیون بود. نمونههای ادرار در 6 مرحله (قبل از ورزش، بعد از ورزش، بعد از مصرف نوشیدنی و هر یک ساعت طی ریکاوری) جمعآوری شد. 10 دقیقه بعداز پایان ریکاوری 3 ساعته یک تست عملکرد استقامتی با شدتی معادل 70 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در شرایط دمایی تست اول بر روی تردمیل تا درماندگی ارادی انجام شد. ضربان قلب و میزان درک تلاش هر 5 دقیقه و در پایان فعالیت ثبت شد. یافتهها : وزن مخصوص ادرار قبل از ورزش، بین نوبتهای مصرف شیر، نوشابه ورزشی و آب اختلافی نداشت. حجم کل ادرار تولیدی در گروه مصرفکننده شیر (108.95±521) به صورت معنیداری در مقایسه با گروههای نوشابه ورزشی (235.99±1118.50) و آب (197.73±1082.80) کاهش داشت (P<0.05). در پایان مطالعه تعادل خالص مایع برای گروه مصرفکننده شیر در مقایسه با نوشابه ورزشی و آب بهطور معنیداری مثبت بود (P<0.05). زمان فعالیت تا درماندگی در تست ظرفیت ورزشی، با شدت 70درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه مصرفکننده شیر نسبت به نوشابه ورزشی بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : شیر کم چرب نسبت به نوشابه ورزشی و آب، محلول رهیدراسیون موثرتری ارزیابی شد.
معصومه رمضانی فرد دارابی، وحید حمایت خواه جهرمی،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : پیامد مصرف بیرویه کودهای فسفاته علاوه بر تجمع فسفر بیش از نیاز، باعث ایجاد رقابت با جذب عناصر ریز مغذی بهویژه روی و از همه مهمتر تجمع آلایندههایی نظیر کادمیوم در محصولات کشاورزی میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی کورکومین بر سطح آنزیمهای کبدی موشهای صحرایی تیمار شده با کلرید کادمیوم انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 56 سر موش صحرایی نر بالغ ویستار در 8 گروه 7 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل فقط از آب و غذای معمولی استفاده نمود. به گروه شاهد یک، نرمال سالین و به گروه شاهد دو، روغن زیتون تزریق شد. به گروه کادمیوم 1.5 mg/kg/bw کلرید کادمیوم و به گروه کورکومین mg/ml 120 کورکومین تزریق شد. به گروه تجربی یک، دو و سه به ترتیب 30 ، 60 و 120 میلیگرم بر میلیلیتر کورکومین و 1.5 mg/kg/bw کلرید کادمیوم تزریق شد. تزریقها به صورت داخل صفاقی انجام شد. پس از 21روز از قلب موشها خونگیری بهعمل آمد و میزان آنزیمهای کبدی (آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز) به روش اسپکتروفتومتر ارزیابی شد.
یافتهها : میانگین میزان آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز در گروه کادمیوم افزایش آماری معنیدار و در گروه کورکومین نسبت به سایر گروهها کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین میزان آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز در گروههای تجربی اول، دوم و سوم نسبت به گروه کلرید کادمیوم کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین میزان دو آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز در گروه تجربی سوم کاهش آماری معنیداری با گروههای تجربی اول و دوم نشان داد (P<0.05) میانگین میزان آلکالین فسفاتاز گروه تجربی اول، دوم و سوم نسبت به گروههای کنترل، شاهد یک، شاهد 2 و کورکومین افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). همچنین این میزان در گروههای تجربی دوم و سوم کاهش آماری معنیداری در مقایسه با گروه تجربی اول نشان داد (P<0.05). میانگین میزان آلکالین فسفاتاز در گروه تجربی سوم کاهش آماری معنیداری نسبت به گروه تجربی دوم داشت (P<0.05)
نتیجهگیری : عصاره هیدروالکلی کورکومین میتواند افزایش آنزیمهای کبدی ناشی از مصرف کادمیوم را در موشهای صحرایی کاهش دهد.
محمدرضا حامدی نیا، زینب فیروزه، امیرحسین حقیقی، سعید رمضانی،
دوره 21، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش هزینه انرژی در پیشگیری و درمان چاقی و کاهش عوارض آن میتواند از طریق تحریک عوامل مرتبط با قهوهای شدن بافت چربی سفید صورت گیرد که آیریزین و FGF21 ازجمله این عوامل هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته تمرینات تناوبی سنگین و سبک بر سطح آیریزین و عامل رشد فیبروبلاست 21 (FGF21) زنان چاق و دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 35 زن دارای اضافه وزن و چاق (سن 3.58±39.8 سال و شاخص توده بدن 3.37±27.1 کیلوگرم بر متر مربع) از بین شرکت کنندگان در فراخوان انجام شد. شرکتکنندگان بهطور تصادفی ساده در سه گروه تمرین تناوبی سنگین (12نفر)، تمرین تناوبی سبک (12نفر) و گروه کنترل (11نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته تمرینات تناوبی سنگین و سبک به مدت 25 تا 60 دقیقه در هر جلسه و سه جلسه در هفته بود. قبل و بعد از دوره تمرینی برای اندازهگیری شاخصهای آیریزین و FGF21 سرمی از همه آزمودنیها درحالت ناشتا خونگیری شد.
یافتهها: ﺳﻄح FGF21 ﺳﺮﻣﻲ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺲ از 12ﻫﻔﺘﻪ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺗﻨﺎوﺑﻲ ﺳﻨﮕﻴﻦ در مقایسه با گروه کنترل اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﻓﺖ (P<0.05). در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮی در ﺳﻄح آﻳریزین ﺳﺮﻣﻲ ﻣﺘﻌﺎﻗﺐ ﻫﺮ دو ﻧﻮع ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺗﻨﺎوﺑﻲ ﺳﻨﮕﻴﻦ و سبک در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد. همچنین درﺻﺪ ﭼﺮﺑﻲ ﺑﺪن، ﻧﺴﺒﺖ دور ﻛﻤﺮ ﺑﻪ دور ﻟﮕﻦ و BMI آزﻣﻮدﻧﻲﻫﺎی ﮔﺮوهﻫﺎی ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺗﻨﺎوﺑﻲ ﺳﺒﻚ و ﺳﻨﮕﻴﻦ در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﮔﺮوه ﻛﻨﺘﺮل ﻛﺎﻫﺶ آماری ﻣﻌﻨﻲداری یافتند (P<0.05). VO2max دو گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: 12هفته تمرین تناوبی سبک و سنگین بدون تغییر در سطح سرمی آیریزین، تاثیر مطلوبی بر افزایش VO2max و بهبود ترکیب بدن داشت. همچنین تمرین تناوبی سنگین باعث افزایش معنیدار FGF21 میشود که میتواند از طریق قهوهای کردن بافت چربی سفید در کاهش وزن موثر باشد.
پوریا آرویش، آرمینا بهنام، ابوالفضل سلیمی، محمدعلی وکیلی، جمیله رمضانی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: خروج دندان دایمی از حفره خود (Tooth Avulsion) بر اثر ضربه، یک اورژانس نسبتاً شایع در دندانپزشکی کودکان است. پیشآگهی دندان دچار Avulsion بستگی به اقدامات صحیح و کارآمد افراد غیرمتخصص حاضر در مکان وقوع آسیب، مانند والدین کودک و معلمان مدارس، قبل از مراجعه به دندانپزشک دارد. این مطالعه به منظور تعیین آگاهی والدین از اقدام درمانی فوری خروج دندان از حفره بر اثر ضربه انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی به روش مقطعی روی ۲۶۴نفر از والدین شامل 76.8% مادران و 23.2% پدران دارای کودکان ۶ تا ۱۲ ساله مراجعه کننده به بیمارستان آیتالله طالقانی گنبد کاووس استان گلستان طی سال 1394 انجام شد. والدین با استفاده از پرسشنامهای 11 موردی (پرسشهای عینی) مورد مصاحبه قرار گرفتند. پرسشنامه شامل مشخصات فردی و آگاهی والدین از اقدامات مورد نیاز پس از وقوع Avulsion دندان بود.
یافتهها: 84.8% از والدین آگاهی کافی از اقدامات درمانی در هنگام وقوع Avulsion دندان را نداشتند. میزان آگاهی پدران و مادران به ترتیب 13.3% و 16% تعیین شد. بین سطح تحصیلات، سن و جنسیت افراد با میزان آگاهی آنها رابطه آماری معنیداری مشاهده نگردید. اکثریت والدین (80.8%) هرگز مشاوره و یا توصیهای در مورد چگونگی اقدامات پس از وقوع Avulsion دندان دریافت نکرده بودند.
نتیجهگیری: آگاهی والدین در مورد اقدام لازم هنگام Avulsion دندان بسیار پایین ارزیابی شد. لذا با توجه به عواقب جبرانناپذیر این آسیب در صورت عدم اقدام به موقع، افزایش آگاهی والدین ضروری است.
تارا دانیاری، مینا رمضانی، بهاره پاکپور،
دوره 21، شماره 4 - ( زمستان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاه کوله خاس (Ruscus aculeatus L) از تیره مارچوبه در درمان بعضی از بیماریها از جمله بیماریهای عروقی، لنفاوی و هموروئید مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ضد دردی و ضدالتهابی عصاره هیدروالکلی گیاه کوله خاس در موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد NMRI انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 80 سر موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد NMRI با سن تقریبی 8-6 هفته و وزن 25-23 گرم انجام شد. حیوانات برای هر تست بهطور تصادفی به 5 گروه 8 تایی شامل گروه شاهد (دریافت کننده آب مقطر)، گروه کنترل مثبت (دریافت کننده مورفین با دوز 10 میلی گرم بر کیلو گرم در تست درد و دریافت کننده دگزامتازون با دوز 15 میلیگرم بر کیلوگرم در تست التهاب) و همچنین سه گروه دریافت کننده دوزهای 75، 150 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره هیدروالکلی گیاه کوله خاس تقسیم شدند. بررسی درد توسط تست فرمالین و بررسی التهاب با تورم گوش القاشده با زایلین انجام شد.
یافتهها: عصاره هیدروالکلی کوله خاس باعث کاهش آماری معنیدار درد حاد در دوز 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه شاهد گردید (P<0.05). درصد مهار درد حاد 60 درصد در مقایسه با 85 درصدی مهار درد توسط مورفین تعیین شد. همچنین این گیاه سبب کاهش آماری معنیدار درد مزمن ناشی از فرمالین در دوزهای 150 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه شاهد گردید (P<0.05). دوز 150 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره به ترتیب باعث مهار 71درصدی و 94درصدی درد مزمن در مقایسه با 97 درصدی کاهش درد توسط مورفین شدند.
نتیجهگیری: عصاره هیدروالکلی گیاه کوله خاس در دوز 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن باعث کاهش درد حاد و مزمن و در دوز 150 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن سبب کاهش درد حاد در حیوانات آزمایشگاهی میگردد.
مجتبی قره محمودلو، مصطفی رقیمی، مریم صیادی، فرزاد احمدی، مریم رمضانی مجاوری،
دوره 22، شماره 4 - ( زمستان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه در اکثر کشورهای جهان و از جمله ایران، استفاده از آب آشامیدنی بستهبندی شده روند صعودی داشته است. به طوری که در حال حاضر بیش از 100 برند مختلف آب آشامیدنی بستهبندی شده در ایران تولید و توزیع میگردد. این مطالعه به منظور ارزیابی کیفیت آبهای بستهبندی شده ایرانی و خارجی در مقایسه با آب شرب شهری گرگان و گنبدکاووس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی آبهای آشامیدنی بستهبندی شده از 56 برند مختلف ایرانی و خارجی، 8 برند تولید شده در استان گلستان در مقایسه با تعدادی نمونه آب شرب از شهرهای گرگان و گنبدکاووس انجام شد. برای بررسی کیفی نمونهها، پارامترهای فیزیکوشیمیایی با استانداردهای ملی آب ایران 1053 و WHO مقایسه گردید. نمودارهای استیف و پایپر برای تعیین تیپ و رخساره هیدروشیمیایی نمونههای آب ترسیم شد. از دیاگرامهای گیبس و شولر بهترتیب برای تعیین عوامل کنترل کننده شیمی نمونههای آبی و همچنین کیفیت آب برای شرب استفاده شد.
یافتهها: غلظت پارامترهای فیزیکوشیمیایی (بجز بیکربنات) در محدوده استاندارهای ملی آب شرب 1053 و WHO قرار داشتند. میانگین غلظت نیترات در تمام آبهای آشامیدنی بستهبندی شده و شرب در محدوده استاندارد قرار داشتند. غلظت فلوراید تمام آبهای آشامیدنی بستهبندی شده و شرب در محدوده استاندارد WHO قرار داشتند. تنها 14 نمونه از کل نمونههای آب آشامیدنی بستهبندی شده و شرب در محدوده استاندارد ملی آب ایران 1053 بودند. غلظت کل جامدات محلول و سختی کل آبهای آشامیدنی بستهبندی شده و شرب در محدوده استاندارد ملی آب 1053 قرار داشتند. همچنین بین پارامترهای شیمیایی منیزیم، سدیم، کلراید و نیترات اندازهگیریشده در آبهای آشامیدنی تولید شده در استان گلستان با نمونههای آبهای شرب شهرهای گرگان و گنبدکاووس اختلاف آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05).
نتیجهگیری: میزان فلوراید آبهای آشامیدنی بستهبندی شده و شرب مورد بررسی در شهرهای گرگان و گنبدکاووس کمتر از حد مطلوب ارزیابی شد که نیاز به فلوئورزنی است. کیفیت آبهای آشامیدنی بستهبندی شده استان گلستان در مقایسه با آبهای شرب شهرهای گرگان و گنبدکاووس وضعیت مطلوبتری داشتند.
مهلا رمضانی اوزینه، امیر لطافت کار، ملیحه حدادنژاد،
دوره 23، شماره 1 - ( بهار 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آسیب رباط صلیبی قدامی (Anterior Cruciate Ligament: ACL) از ﺟﺪیﺗﺮﻳﻦ ﺿﺎﻳﻌﺎت زاﻧﻮ بوده و به صورت مکرر در ﺣﻴﻦ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ورزﺷﻲ اﺗﻔﺎق ﻣﻲاﻓﺘﺪ. برای تامین ﺛﺒﺎت ﻣﻔﺼﻞ و ﭘﻴﺸﮕﻴﺮی از آﺳﻴﺐ ACL ، ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ به موقع و ﻣﻨﺎﺳﺐ عضلانی ﺿﺮوری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر دستورالعملهای تمرکز بیرونی و تمرینات عملکردی بر زمانبندی فعالیت عضلات ثبات دهنده زانوی بسکتبالیستها انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی یک سویه کور روی 48 نفر از مردان سالم بسکتبالیست لیگ استانی ایران در محدوده سنی 19 تا 25 سال انجام شد. بسکتبالیستها به صورت تصادفی در 3 گروه 16 نفری شامل گروه کنترل، گروه تمرینات عملکردی با فیدبک و گروه بدون فیدبک تقسیم شدند. زمانبندی شروع فعالیت الکتریکی عضلات چهارسررانی و همسترینگ و سرینی افراد قبل و بعد از هشت هفته در تکلیف فرود تک پا (توسط دستگاه الکترومایوگرافی) مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: بین گروهها در زمان شروع فعالیت عضلات رکتوس فموریس، وستوس لترالیس، وستوس مدیالیس، گلتئوس مدیوس، گلتئوس ماگزیموس، بایسپس فموریس و همسترینگ مدیال تفاوت آماری معنیداری وجود داشت. بین گروههای عملکردی با فیدبک و بدون فیدبک در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری در زمان شروع فعالیت عضلات وجود داشت (P<0.05). در شروع فعالیت عضلات مذکور بین گروههای تمرینی تفاوت معنیداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: تمرینات عملکردی بسکتبال با و بدون فیدبک میتواند با بهینه کردن زمان فعالیت عضلات ثباتدهنده زانو، هنگام تمریناتی مانند پرش - فرود، افزایش ثبات مفصل زانو و احتمالاً کاهش آسیب دیدگی ACL را در ورزشکاران را به همراه داشته باشد.
سعید رمضانی، علی اصغر رواسی، سیروس چوبینه، زینب فیروزه،
دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تمایز بافت چربی سفید به قهوهای از طریق برخی عوامل هورمونی و غیرهورمونی میتواند با افزایش هزینه انرژی، موجب کاهش وزن و تضعیف عوارض متابولیکی افراد چاق و دارای اضافه وزن گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته تمرین تناوبی با شدتهای مختلف بر سطح سرمی عامل رشد فیبروبلاستی 21 و مایوستاتین مردان چاق و دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 47 مرد جوان چاق و دارای اضافه وزن با دامنه سنی 0.73±20.50 سال انجام شد. آزمودنیها بهروش تصادفی ساده در چهار گروه کنترل، تمرین تناوبی شدت کم، شدت متوسط و شدت زیاد قرار گرفتند. برنامه تمرینی شامل ۱۲ هفته تمرین تناوبی با شدت کم، متوسط و زیاد به ترتیب 58 تا 63 درصد، 73 تا 78 درصد و 88 تا 93 درصد ضربان قلب ذخیره، در مدت زمان ۲۵ تا 63 دقیقه و سه جلسه در هفته بود. شاخصهای سرمی فاکتور رشد فیبروبلاستی ۲۱ و مایوستاتین با استفاده از نمونه خونی حالت ناشتا ۴۸ ساعت قبل و بعد از برنامه تمرینی با استفاده از روش الایزا اندازهگیری شد.
یافتهها: اجرای 12 هفته تمرین تناوبی با شدتهای مختلف به تغییر معنیدار در سطح سرمی عامل رشد فیبروبلاستی21 و مایوستاتین منجر نگردید. انجام تمرین تناوبی در شدتهای متوسط و زیاد با کاهش درصد چربی بدن و افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) در مردان دارای اضافه وزن و چاق همراه بود (P<0.05).
نتیجهگیری: انجام 12 هفته تمرین تناوبی با شدت کم، متوسط و زیاد بدون تغییر در سطح سرمی عامل رشدفیبروبلاستی21 و مایوستاتین، اثر مطلوبی بر بهبود ترکیب بدن و افزایش VO2max در مردان جوان چاق و دارای اضافه وزن دارد.