|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
2 نتیجه برای حاجی قاسم کاشانی
فاطمه طاهری، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان، لیلی حسین پور، دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : استفاده از القاگرهای شیمیایی برای تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان بالغ (BMSCs) به سلولهای عصبی مورد توجه محققین است و در ابتدا لازم است تا اثر سمیت القاگر شیمیایی بر سلولهای تحت القاء بررسی گردد. بدیهی است افزایش درصد سلولهای زنده پس از القاء میتواند بهترین معیار برای تعین مناسبترین القاء کننده باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثرات القایی دپرنیل و دیمتیلسولفوکساید (DMSO) بر تکثیر و بقاء سلولهای بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 20 سر موش صحرایی بالغ نژاد ویستار در دانشکده زیستشناسی دانشگاه دامغان انجام شد. BMSCs از مغز استخوان موش صحرایی بالغ استخراج و در محیط αMEM حاوی FBS ده درصد کشت داده شدند. در پاساژ سوم تعیین هویت سلولی برای آنتیژنهای سطحی CD71 و CD90 به روش ایمونوسیتوشیمی و قابلیت چندتوانی BMSCs با تمایز به سلولهای چربی و استخوان انجام شد. سلولها به مدت 24 ساعت در معرض عوامل القاگر (محیط کشت تکمیل شده با 2درصد دیمتیل سولفوکساید و محیط کشت تکمیل شده با دپرنیل 10 به توان منفی 8 مولار) قرار گرفتند و بعد از آن به محیط αMEM حاوی FBS ده درصد منتقل شدند. تکثیر و بقاء سلولی پس از 24، 48، 72 و 96 ساعت با روش آزمون MTT مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای One-Way ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : سلولهای چسبنده به فلاسک کشت که از مغز استخوان جداشدند؛ علاوه بر بیان آنتیژنهای سطحی CD71 و CD90 توانایی تمایز به سلولهای چربی و استخوان را داشته و نتایج حاصل از آزمون MTT نشان داد که بقاء و تکثیر سلولهای القاء شده با دپرنیل و دیمتیلسولفوکساید در زمانهای 48، 72 و 96 ساعت پس از القاء نسبت به گروه کنترل منفی به طور معنیداری افزایش داشته است (P<0.05). نتیجهگیری : دپرنیل موجب افزایش بقاء و قابلیت تکثیر سلولی در مقایسه با دی متیل سولفوکساید شد و میتوان این ترکیب را به عنوان القاگر سلولی مورد استفاده قرار داد.
ناهید شیخانی، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان، دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : اپیدرم لایه خارجی پوست بدن است که بهطور مداوم تجدید میشود. سلولهای بنیادی اپیدرمی نقش مهمی در ترمیم بافتی، ترمیم زخم و شکلگیری نئوپلاسم بهعهده دارند. این مطالعه به منظور جداسازی و کشت سلولهای بنیادی اپیدرم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 4 سر موش نژاد NMRI تازه متولد شده صفر تا سه روزه و وزن تقریبی 60-70 گرم انجام شد. کراتینوسیتهای اپیدرم بهصورت مکانیکی و آنزیمی از پوست موشها جدا و روی سوبسترای کشت فیبرونکتین- کلاژن 1 گسترده شدند. سلولهای بنیادی اپیدرمی مفروض بهوسیله اتصال سریع در بازه زمانی 10 دقیقه روی این ماتریکس مرکب از فیبرونکتین- کلاژن انتخاب گشتند. سلولهای نچسبیده دور ریخته شدند و سلولهای چسبیده در محیط کشت EMEM (فاقد کلسیم) شامل 0.05 میلیمولار کلسیم، سرم جنین گاوی 9 درصد، محیط کشت ثانویه 50 درصد، فاکتور رشد اپیدرمی و کلراتوکسین کشت داده شدند. از آنالیز ایمونوسیتوشیمی بتا1- اینتگرین برای تشخیص بنیادی بودن سلولها استفاده شد. یافتهها : نتایج نشان داد که اتصال سریع سلولها باعث خلوص 50 درصد میشود. با استفاده از این روش، سلولهای بنیادی بدون تغییر در ویژگیهای سلولی رشد میکنند. سلولهای بنیادی اپیدرمی جدا شده، مارکر ویژه این سلولها، بتا1- اینتگرین را بیان کردند که هویت بنیادی بودن آنها را نشان داد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که حاصل جداسازی و کشت سلولهای بنیادی اپیدرم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی، سلولهای بنیادی اپیدرمی زندهای است که میتواند در سلول درمانی و پزشکی ترمیمی بهکار رود.
|
|
|
|
|
|