[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
رضایت‌آگاهانه‌شرکت‌درمطالعه::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations66863001
h-index3117
i10-index20673
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
15 نتیجه برای آقایی

دکتر فاطمه بهدانی، دکتر پریا حبرانی، دکتر منور افضل آقایی، دکتر شیرین ناصرنیا، دکتر زهره کرباسچی،
دوره 7، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1384 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان یک مفهوم کلیدی برای سلامت روانی مادر – نوزاد می باشد و تعیین عوامل مرتبط با افسردگی پس از زایمان و سیستم غربالگری ضروری به نظر می رسد. هدف از این مطالعه ارزیابی عوامل مامایی و روانشناختی در افسردگی پس از زایمان است.روش بررسی: این مطالعه توصیفی – مقطعی روی 288 مادر که در مدت 8-6 هفته بعد از زایمان مراجعه کننده به کلینیک زنان و مامایی بیمارستان قائم مشهد انجام شد. بیماران از نظر آسیب پذیری برای بیمارهای روانپزشکی بر اساس پرسش نامه سلامت عمومی GHQ مورد ارزیابی قرار گرفتند و عوامل مامایی و روانشناختی نظیر سن مادر، تحصیلات مادر، تعداد فرزندان، جنس نوزاد، خواسته بودن حاملگی، وضعیت اقتصادی خانواده، رابطه با همسر، نوع زایمان و سابقه سقط قبلی با سلامت روانی زنان در 6-8 هفته بعد از زایمان ارزیابی و مقایسه گردید.یافته ها: 160 مادر (57.6 درصد) در بررسی وضعیت روانی، بالای خط برش آزمون GHQ (نمره بالای 24) قرار گرفتند که به عنوان مادران در معرض خطر برای بیماری های روانپزشکی محسوب شدند. میزان در آمد، روابط با همسر، طرح ریزی برای حاملگی، خواسته بودن حاملگی، جنس نوزاد، تعداد دفعات زایمان و نحوه زایمان از عوامل موثر بر آسیب پذیری مادران در این مطالعه بود (p<0.05).نتیجه گیری: مجموعه عوامل روانشناختی، اجتماعی و مامایی بر سلامتی روانی مادران بعد از زایمان موثر می باشد که با کنترل عوامل و تشخیص زودرس گروه در معرض خطر و اقدام درمانی مناسب، می توان از عوارض اختلالات روانپزشکی روی کودک و مادر جلوگیری کرده و یا آن را به حداقل رساند.
دکتر مهرداد روغنی، محبوبه آقایی،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : هیپرآلژزی یکی از علائم بارز دیابت قندی در میان مدت محسوب می‌شود. با توجه به وجود شواهد تحقیقاتی مبنی بر اثر ضددیابتی تره کوهی، در این بررسی اثر تجویز خوراکی این گیاه در موش‌های صحرایی دیابتی شده به وسیله استرپتوزتوسین در مراحل حاد و مزمن آزمون فرمالین مورد ارزیابی قرار گرفت.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی نر سفید نژاد ویستار به طور تصادفی به پنج گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با تره کوهی، دیابتی دریافت کننده سدیم سالیسیلات، دیابتی و گروه دیابتی تیمار شده با تره کوهی تقسیم شدند. برای دیابتی شدن از داروی استرپتوزوتوسین به صورت تک دوز و داخل صفاقی به میزان mg/kg 60 استفاده گردید. دو گروه تحت تیمار با تره کوهی نیز پودر مخلوط شده این گیاه با غذای استاندارد موش (25/6درصد) را دریافت نمودند. پس از گذشت یک ماه بعد از اندازه‌گیری قندخون آزمون فرمالین در هر موش انجام شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های student’s paired t-test و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها : نمرات درد در موش‌های دیابتی پس از گذشت یک ماه در دو فاز حاد و مزمن به دنبال تجویز کف پایی فرمالین بیشتر از موش‌های کنترل بود و درمان با تره کوهی به مدت چهار هفته موجب کاهش معنی‌دار در نمرات درد در مقایسه با گروه دیابتی در مراحل حاد و مزمن گردید (05/0P<). ضمناً با تجویز سدیم سالیسیلات به موش‌های دیابتی، کاهش معنی‌دار در نمره درد فقط در مرحله مزمن آزمون فرمالین مشاهده گردید (05/0P<). همچنین تجویز گیاه تغییر معنی‌داری در نمرات درد دو فاز آزمون فرمالین در گروه کنترل تحت تیمار در مقایسه با گروه کنترل ایجاد ننمود.

نتیجه‌گیری: تجویز خوراکی تره کوهی به مدت یک ماه موجب کاهش معنی‌دار میزان احساس درد در مدل تجربی دیابت قندی القا شده به وسیله استرپتوزوتوسین می‌شود.


دکتر فرزاد نجفی‌پور، دکتر روح‌انگیز ساری سرخابی، دکتر نویده حاجی آقایی، دکتر معصومه زارعی‌زاده، دکتر امیر بهرامی،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : تالاسمی ماژور یک بیماری ژنتیکی است و تجویز خون در این بیماران حیاتی می‌باشد. تجویز خون در 2 یا 3 دهه اخیر باعث افزایش طول عمر این بیماران شده است. با افزایش طول عمر، عوارض تجمع آهن در این بیماران بیشتر به چشم می‌خورد. عوارض غدددرون‌ریز که در گذشته شایع نبود، در حال حاضر یکی از مشکلات شایع در این بیماری می‌باشد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی دیابت و تست تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور 10 تا 27 ساله در تبریز انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 56 بیمار تالاسمی ماژور 27-10 ساله انجام شد. مشخصات فردی، درمان دارویی، سن شروع تزریق خون، میزان تزریق خون، سن شروع درمان با دسفرال، میزان دسفرال دریافتی، سابقه فامیلی دیابت، میزان آهن، TIBC و فریتین در پیدایش اختلالات تحمل گلوکز مورد بررسی قرار گرفتند. برای تشخیص دیابت، گلوکز ناشتای مختل و تست تحمل گلوکز مختل آزمایش FBS و OGTT انجام شد. یافته‌ها : فراوانی دیابت در این مطالعه 9/8درصد تعیین گردید. همچنین در 6/28 درصد تست گلوکز ناشتای مختل دیده شد. تست تحمل گلوکز مختل در 1/7درصد موارد تعیین شد. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که علی‌رغم درمان با دسفرال در بیماران تالاسمی ماژور فراوانی دیابت، گلوکز ناشتای مختل و اختلال تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور بالاتر از جمعیت عمومی است. بیماران تالاسمی خصوصاً در سنین بالاتر از 10 سال بایستی به طور منظم تحت بررسی غدد مترشحه داخلی قرار گیرند.
دکتر مهرداد روغنی، دکتر محسن خلیلی، دکتر توراندخت بلوچ نژاد مجرد، محبوبه آقایی، فریبا انصاری، مریم شرایلی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : کاهش گلوکز و لیپیدهای سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان داروئی از اهمیت بالینی بسیاری برخوردار است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف خوراکی سیرکوهی بر میزان گلوکز و لیپید خون موش صحرایی نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 32 سر موش‌ صحرایی نر سفید نژاد ویستار به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت درمان، دیابتی و دیابتی تحت درمان تقسیم شدند. دیابت موش‌ها به وسیله تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلی‌گرم بر کیلوگرم القاء شد. دو گروه تحت تیمار از غذای موش حاوی گیاه سیرکوهی با نسبت وزنی 6.25 درصد مخلوط شده با غذای استاندارد موش به شکل خوراکی یک هفته پس از شروع آزمایش به مدت 6 هفته استفاده نمودند. میزان گلوکز و لیپیدهای سرم در ابتدای مطالعه و در هفته‌های 3 و 6 پس از دیابتی شدن اندازه‌گیری گردید. یافته‌ها : در گروه دیابتی تحت درمان با گیاه میزان گلوکز سرم به‌طور معنی‌دار در هفته‌های 3 و 6 کمتر از گروه دیابتی درمان نشده بود (P<0.05). به‌علاوه سطح کلسترول توتال در گروه دیابتی تحت تیمار در هفته ششم تغییر معنی‌داری در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده نشان نداد. تفاوت موجود بین دو گروه دیابتی و دیابتی تحت تیمار از نظر تری‌گلیسیرید معنی‌دار بود (P<0.05). میزان کلسترول LDL موش‌های دیابتی تحت درمان با سیرکوهی در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده، به طور معنی‌داری کاهش یافت (P<0.05). میزان HDL موش‌های دیابتی تحت درمان با سیرکوهی در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده افزایش معنی‌داری داشت (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که مصرف خوراکی سیرکوهی با نسبت وزنی 6.25 درصد در رژیم غذائی موش‌های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین باعث کاهش معنی‌دار گلوکز ، تری‌گلیسیرید و کلسترول LDL و افزایش معنی‌دار کلسترول HDL می‌گردد.
دکتر سیما صدیقی، دکتر سمیه سدنی، دکتر زهرا رضایی یزدی، دکتر محمدرضا هاتف، دکتر جلیل توکلی افشار، دکتر محمودرضا آذرپژوه، دکتر مهرداد آقایی، دکتر حبیب الله اسماعیلی،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : لوپوس اریتماتوز سیستمیک یک بیماری التهابی چند سیستمی با علت ناشناخته می‌باشد. در بیماران مبتلا به لوپوس بیماری قلبی و عروقی علت اصلی افزایش مرگ و میر و ناتوانی محسوب می‌شود. HsCRP یک عامل التهابی تحت بالینی بوده و نقش یک عامل پیش‌آگهی کننده غیروابسته برای آترواسکلروزیس را در این بیماران ایفا می‌کند و افزایش هموسیستئین نیز می‌تواند باعث بیماری عروق کاروتید و انفارکتوس قلب و ترومبوز وریدهای عمقی شود. این مطالعه به منظور تعیین میزان هموسیستئین و HsCRP در بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک و ارتباط آن با عوامل خطر قلبی و عروقی و فعالیت بیماری انجام گردید.

روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 60 بیمار (55 زن و 5 مرد) مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و 30 فرد سالم (26 زن و 4 مرد) طی سال‌های 87-1386 انجام شد. میزان هموسیستئین و HsCRP اندازه‌گیری شد. میزان LDL ، تری‌گلیسیرید، پرفشاری خون و نمایه توده بدنی برای افراد مورد مطالعه تعیین گردید. فعالیت بیماری لوپوس اریتماتوز سیستمیک توسط فرم‌های SLEDAI ارزیابی شد و بیمارانی که اسکور بیشتر یا مساوی 10 داشتند؛ به عنوان بیماری فعال درنظر گرفته شدند.

یافته‌ها : متوسط سن در گروه مورد و شاهد به ترتیب 10.3±28.8 سال و 9.13±33.8 سال بود. میانگین HsCRP در گروه شاهد 2.1±1.58 میلی‌گرم در دسی‌لیتر در مقایسه با گروه مورد با میزان 2.42±3 میلی‌گرم در دسی‌لیتر تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نبود. میانگین هموسیستئین در گروه شاهد 1.93±12.3 میکرومول در دسی‌لیتر در مقایسه با گروه مورد با میزان 8.13±24 میکرمول در دسی‌لیتر تعیین گردید (P<0.001). بیماری غیرفعال در 44بیمار (73.3%) و بیماری فعال در 16 بیمار (26.8%) دیده شد. فعالیت بیماری SLE بر مبنای متوسط Score SLEDAI معادل 15.37 بود و رابطه خطی معنی‌داری بین میزان هموسیستئین و HsCRP با فعالیت بیماری SLE یافت نشد. میزان LDL ، تری‌گلیسیرید و پرفشاری خون از گروه مورد از عوامل خطر قلبی و عروقی با هموسیستئین ارتباط آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). HsCRP با BMI و افزایش تری‌گلیسیرید ارتباط آماری معنی‌داری داشت (P<0.05).

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ارتباط خطی معنی‌داری بین میزان هموسیستئین و HsCRP با فعالیت بیماری SLE وجود نداشت؛ اما بین عوامل خطر قلبی و عروقی با هموسیستئین و HsCRP ارتباط آماری معنی‌داری وجود داشت.


رامین آذرهوش، مهرداد آقایی،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : آرتریت روماتوئید بیماری التهابی منتشر و مزمن است. آنتی‌بادی‌های پپتید آنتی‌سیکلیک سیترولینه و فاکتور روماتوئید (RF) به عنوان آنتی‌بادی‌های اختصاصی در تشخیص این بیماری مطرح شده‌اند و هر دو از اهمیت تشخیصی بالایی برخوردارند. این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی آنتی‌بادی‌های ضدپپتید حلقوی سیترولینه (Anti-CCP) و فاکتور روماتوئید (RF) در تشخیص بیماری آرتریت روماتوئید انجام شد. روش بررسی :این مطالعه تشخیصی روی 238 بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید و 152 فرد غیرمبتلا به آرتریت روماتوئید در شهر گرگان انجام شد. بیماری گروه مبتلا به RF با توجه به معیارهای انجمن روماتولوژی آمریکا تشخیص داده شد. تست Anit-CCP به روش الایزا و فاکتور روماتوئید با روش آگلوتیناسیون لاتکس کیفی انجام شد. یافته‌ها : آزمون Anti-CCP در 196 نفر از گروه مبتلا به RF مثبت بود و حساسیت آن 82 درصد تعیین شد. آزمون Anti-CCP در گروه غیرمبتلا به RF در 5 نفر مثبت بود و ویژگی آن برای آرتریت روماتوئید 96 درصد تعیین شد. تست RF در 206 نفر از گروه مبتلا به RF مثبت بود و حساسیت آن در آرتریت روماتوئید 86 درصد بود. تست RF در 28 نفر از گروه غیرمبتلا به RF مثبت بود و ویژگی آن برای آرتریت روماتوئید 81 درصد تعیین شد. استفاده همزمان از دو تست نشان داد که وجود یک تست مثبت حساسیت تشخیص را برای بیماری آرتریت روماتوئید به 89 درصد رساند. نتیجه‌گیری : ویژگی تست Anit-CCP از تست RF در تشخیص بیماری آرتریت روماتوئید بالاتر است.
محسن عبدالهی، رضا رضائی، عزت اله رضائی، رامین صادقی، عباس عبدالهی، محمد اعتضادپور، محمودرضا کلانتری، منور افضل آقایی،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : یکی از روش‌های رایج ارزیابی سرطان پستان، حذف گره‌های لنفاوی آگزیلاری است که عوارضی چون ادم، محدودیت حرکات دست و تجمع لنف را دربر دارد. از آنجا که در صورت اثبات عدم درگیری گره‌های لنفاوی آگزیلا می‌توان از این روش صرف‌نظر کرد؛ این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی بیوپسی گره لنفاوی پیشاهنگ در مبتلایان به سرطان پستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 30 بیمار مبتلا به سرطان پستان کوچک‌تر از 5 سانتی‌متر و عدم وجود لنفادنوپاتی آگزیلاری بستری در بیمارستان قائم (عج) مشهد در سال‌های 89-1388 انجام شد. در ابتدا لنفوسینتی‌گرافی برای همه بیماران انجام شد. سپس قبل از عمل ماده نشانگر آبی برای یافتن گره لنفاوی پیشاهنگ تزریق شد و با استفاده از پروب شمارشگر گاما و مشاهده گره‌های آبی رنگ شده، گره لنفاوی پیشاهنگ تعیین شده و جدا گردید. دیسکسیون آگزیلاری برای برداشتن گره‌های لنفاوی سطح 1 و 2 انجام شد. سپس حساسیت ، ویژگی ، ارزش اخباری مثبت و منفی گره لنفی پیشاهنگ و دیسکسیون آگزیلا ارزیابی گردید. یافته‌ها : از بین 30 بیمار مورد مطالعه فقط در 2 بیمار (6.66%) ارزش اخباری منفی کاذب گزارش شد. میزان حساسیت در این مطالعه 84.6% تعیین شد. نتیجه‌گیری : با در نظر گرفتن میزان موفقیت بالای یافتن گره لنفاوی پیشاهنگ و موارد منفی کاذب اندک، بیوپسی گره لنفاوی پیشاهنگ در موارد سرطان پستان بدون درگیری آگزیلاری توصیه می‌شود.
حسین پارسا، سمیه موسوی، آرمان آقایی، فیروزه نادری،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : عمل جراحی جزء درمان‌های موثر در چاقی مفرط است. روش کلاسیک ژژنوایلئال باعث ایجاد عوارض زیاد می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین سیر علائم بالینی عمل جراحی بای‌پس ژژنوایلئال اصلاح شده بیماران با چاقی مفرط انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 120 فرد با چاقی مفرط داوطلب جراحی بای‌پس ژژنوایلئال اصلاح شده انجام شد. عضو بدون عملکرد به کیسه صفرا و سکوم آناستوموز گردید. کاهش وزن و عوارض بعد از عمل شامل اسهال، دل‌پیچه، تهوع، استفراغ، آرترالژی و ریزش مو در طول یک سال ثبت گردید. یافته‌ها : قبل از عمل جراحی، میانگین وزن 136 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 48 بود. در طول یک‌سال بعد از عمل جراحی میانگین وزن و شاخص توده بدنی به 83 کیلوگرم و 29.8 کاهش یافت (P<0.05). قبل از عمل جراحی، عوارض ناشی از چاقی شامل دردمفاصل (24.3%)، تنگی نفس (21.6%)، مشکلات قلبی – عروقی (10.8%)، کبد چرب (5.4%) و اختلالات خواب (5.4%) بود. پس از پیگیری یک ساله بعد از عمل، تنگی نفس و دردمفاصل هر کدام تنها در 2 بیمار (1.5%) گزارش شد و بقیه علایم بهبود کامل یافتند (P<0.05). هیچ‌کدام از بیماران دچار عارضه جدی بعد از عمل نشدند. نتیجه‌گیری : عمل بای‌پس ژژنوایلئال اصلاح شده در کاهش وزن و حفظ آن موثر است و سبب ایجاد عارضه وخیم بعد از عمل نمی‌گردد.
فرزانه گل آقایی، داود حکمت پو، ملیحه وفایی، محمد رفیعی، فاطمه رفیعی،
دوره 18، شماره 3 - ( پاییز 1395 )
چکیده

زمینه و هدف : بستری شدن بیماران در بخش مراقبت‌های ویژه اغلب به اضطراب اعضای خانواده منجر می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخله بالینی خانواده - محور بر اضطراب اعضای خانواده بیماران بستری در بخش مراقبت‌های ویژه انجام شد.

روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 80 عضو خانواده بیماران بستری در بخش‌های مراقبت ویژه در دو گروه کنترل و مداخله انجام شد. سطح اضطراب افراد در روزهای دوم و ششم بستری با پرسشنامه افسردگی و اضطراب بیمارستانی سنجیده شد. در گروه مداخله، اعضای خانواده از روز دوم تاششم اجازه داشتند روزانه حداکثر دو ساعت در نوبت عصر بر بالین بیمار حضور یابند. اطلاعات شفاهی درباره تجهیزات و مقررات بخش و کارت اطلاعات روزانه حاوی اقدامات درمانی مراقبتی، علایم حیاتی و سطح هوشیاری توسط یک پرستار در اختیار اعضای خانواده قرار گرفت و به پرسش‌های آنان پاسخ داده شد.

یافته‌ها : بین میانگین نمرات اضطراب روز ششم در گروه مداخله (3.22±11.1) و گروه کنترل (3.44±7.05) اختلاف آماری معنی‌داری وجود داشت (P<0.05). همچنین فراوانی نسبی اضطراب بالا در گروه مداخله (65درصد) بیش از گروه کنترل (15درصد) تعیین شد (P<0.05). شانس اضطراب در روز ششم برای فرزندان کمتر از سایراعضای خانواده بود (P<0.05).

نتیجه‌گیری : انتقال اطلاعات بالینی، حضور بر بالین و شرکت اعضای خانواده در مراقبت از بیمار در هفته اول بستری شدن بیمار در بخش مراقبت ویژه به افزایش اضطراب اعضای خانواده منجر می‌شود.


مرتضی اولادنبی، طاهره حدادی، انورسادات کیان مهر، نادر منصور سمائی، مهرداد آقایی،
دوره 19، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده

فیبرودیسپلازی استخوانی شونده پیشرونده بیماری بسیار نادر با توارث اتوزمال غالب، شدت بیان متغیر و نفوذ کامل است. میزان شیوع آن یک در دو میلیون نفر تخمین زده می‌شود و توسط جهش در ژن ACVR1 که کد کننده رسپتور نوع 1 پروتئین مورفوژنیک استخوانی است؛ ایجاد می‌گردد. تاکنون 15 جهش در این ژن گزارش شده است. اکثریت موارد این بیماری ناشی از جهش‌های جدید است که به صورت اسپورادیک نمایان می‌شوند. در این مقاله یک دختر 20 ساله که به مدت 11 سال از فیبرودیسپلازی استخوانی شونده پیشرونده رنج می‌برد معرفی شده است.


نوید رحیمی، نفیسه عبدالهی، سیما صدیقی، مهرداد آقایی، عاطفه رضایی‌فر،
دوره 20، شماره 3 - ( پاییز 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : لوپوس اریتماتوس سیستمیک یک بیماری خودایمن با تغییراتی در ارگان‌ها و سلول‌هاست که باعث تظاهرات بالینی می‌گردد. آنتی‌بادی ضدنوتروفیل سیتوپلاسمی (Anti neutrophil cytoplasmic antibody: ANCA) شایع در واسکولیت‌ها در لوپوس نیز گزارش شده و در مورد ارتباط آن با فعالیت بیماری گزارشات متنوعی وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی ANCA در بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوس سیستمیک و ارتباط آن با فعالیت بیماری انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه مقطعی توصیفی 80 بیمار مبتلا به لوپوس ارجاعی به کلینیک روماتولوژی که بیماری آنها از سال 1391 لغایت 1394 براساس کرایتریای کالج روماتولوژی آمریکا (ACR) تشخیص داده شده بود؛ براساس فعالیت بیماری به دو گروه فعال و غیرفعال تقسیم شدند. اطلاعات دموگرافیک بیماران از طریق پرسشنامه تکمیل و نمونه خون برای بررسی میزان سرمی ANCA با روش ELISA گرفته شد.

یافته‌ها : میانگین سنی بیماران 37.5±12.4 سال تعیین شد. از کل بیماران 7 نفر مرد (8.75%) و مابقی زن بودند. 27 بیمار (33.75%) دارای بیماری فعال و 53 بیمار (66.25%) دارای بیماری غیرفعال لوپوس بودند. تنها یک مورد از بیماران مبتلا به لوپوس ANCA مثبت داشت که بیمار فوق خانمی 45 ساله با سابقه 10 ساله نفریت لوپوسی بود که در زمان مطالعه، بیماری فعال داشت.

نتیجه‌گیری : در این مطالعه عدم وجود ارتباط بین وجود ANCA با فعالیت بیماری گزارش شد که علت آن می‌تواند به‌خاطر تعداد کم موارد مثبت باشد.


مهدیه کلبادی نژاد، جوانشیر اسدی، مهدی پوراصغرعربی، مهرداد آقایی،
دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم فیبرومیالژیا یک بیماری مزمن همراه با درد گسترده اسکلتی عضلانی است که در درجه اول زنان را مبتلا می‌کند و بر بسیاری از ابعاد زندگی روانشناختی و اجتماعی فرد تاثیر منفی می‌گذارد. درمان شناختی رفتاری احساسات ناکارآمد و رفتارها، فرآیندها و مضامین شناختی ناسازگارانه را به روش‌های نظام‌مند بررسی می‌کند. هیپنوتراپی شناختی رفتاری ترکیب هیپنوتراپی با روش‌ها و مفاهیم درمان شناختی رفتاری است. این مطالعه به منظور مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری با هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر رضایت جنسی زنان مبتلا به سندروم فیبرومیالژیا انجام شد.


روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 9 زن مبتلا به سندرم فیبرومیالژیا مراجعه کننده به کلینیک جامع فوق تخصصی روماتولوژی در شهر گرگان طی سال 1399 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در 3 گروه 3 نفری شامل گروه درمان شناختی رفتاری، گروه درمان شناختی رفتاری به همراه هیپنوتراپی و گروه کنترل قرار گرفتند. درمان‌های مورد استفاده به مدت 8 جلسه به تفکیک برای 2 گروه سه نفره در مرکز جامع پارس توان شهر گرگان اجرا شد. گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکرد. برای ارزیابی رضایت جنسی بیماران از مقیاس چند بعدی رضایت جنسی زنان (Sexual Satisfaction Scale for Women: SSSW) روشن چسلی 1393 استفاده شد. نمره برش شاخص‌های پایا 1.96 در نظر گرفته شد.


یافته‌ها: رضایت جنسی در پس آزمون برای هر دو گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، موثر ارزیابی شد (P<0.05)؛ اما درمان شناختی رفتاری به همراه هیپنوتراپی (59.38%) در مقایسه با درمان شناختی رفتاری (43.01%) اثربخشی بیشتری داشت و در پیگیری دو ماهه نیز اثربخشی را حفظ نمود (P<0.05). در تمامی مداخله‌های انجام شده شاخص‌های پایا در مرحله پیش آزمون و پس آزمون بیشتر از مقدار ملاک (1.96) بود.


نتیجه‌گیری: درمان هیپنوتراپی شناختی رفتاری بیش از درمان شناختی رفتاری باعث افزایش رضایت جنسی در زنان مبتلا به سندرم فیبرومیالژیا می‌گردد.


سورن والافر، عیدی علیجانی، فریبا آقایی، مهسا محسن زاده،
دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت نوع یک در گروه بیماران خود ایمنی و التهابی شیوع بالایی دارد. فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (TNF-α) و اینترلوکین-10 (IL10) نقش مهمی در تنظیم تعاملات پیچیده بین سلول‌های بتاپانکراس و سلول‌های ایمنی در ایجاد دیابت نوع یک (Type 1 Diabetes: T1D) دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر همزمان تمرین مقاومتی و تزریق سلول‌های اجدادی اندوتلیال بر سطح گلوکز خون و بیان پروتیئن فاکتورهای پیش التهابی TNF-α و IL-10 در بافت عضلانی موش‌های صحرایی نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.


روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۳۶ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 20±200گرم و سن شش هفته به صورت تصادفی به شش گروه شش تایی تقسیم شدند. القای دیابت نوع یک به وسیله تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (STZ) به میزان 45 میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن انجام شد. گروه‌ها شامل گروه دیابت + تزریق سلول‌های بنیادی + تمرین مقاومتی، گروه دیابت + تمرین مقاومتی، گروه دیابت + تزریق سلول‌های بنیادی، گروه دیابتی کنترل برای کنترل گذر زمان و گروه‌های سالم پایه و دیابتی پایه برای پیش فرض‌ها بودند. تمرینات به مدت ۱۷جلسه تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه فزاینده سه روز در هفته در شرایط یکسان آزمایشگاهی انجام شد. کشت سلول‌های اجدادی اندوتلیال از طریق اسپیره کردن مغز استخوان فمور و انجام مراحل کشت و سپس تزریق به داخل ورید دمی صورت گرفت. ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین سطح گلوکز خون به روش الایزا و میزان بیان پروتیئن TNFα و IL-10 در بافت عضله به روش وسترن بلات ارزیابی شد.


یافته‌ها: تزریق سلول‌های بنیادی اندوتلیال، تمرینات مقاومتی و تمرینات مقاومتی همراه با تزریق همزمان سلول‌های بنیادی اندوتلیال در مقایسه با گروه کنترل منجر به افزایش معنی‌دار میزان فاکتور ضدالتهابی IL-10 در بافت عضله اسکلتی موش‌های دیابتی گردید (P<0.05). تمرین مقاومتی همراه با تزریق همزمان سلول‌های بنیادی اندوتلیال، نسبت به تزریق سلول‌های بنیادی و تمرین مقاومتی هر کدام به تنهایی منجر به افزایش معنی‌دار بیان فاکتور ضدالتهاب IL-10 و کاهش آماری معنی‌دار گلوکز در بافت عضله اسکلتی موش‌های دیابتی گردید (P<0.05).


نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد ۱۷ جلسه تمرین مقاومتی باعث کاهش سطح گلوکز خون و بهبود شرایط التهابی در پاسخ به افزایش IL-10 و کاهش TNF-α در گروه موش‌های صحرایی دیابتی با تمرین مقاومتی و همزمان تزریق سلول‌های اجدادی اندوتلیال می‌گردد.


فریدا عابسی، مهدی حضوری، فاطمه آقایی،
دوره 25، شماره 1 - ( بهار 1402 )
چکیده

درک هیپوپلازی سینوس ماگزیلاری و انواع سینوازال مرتبط برای موفقیت تشخیصی و درمانی جراحی سینوس و ایمپلنت دندان فک بالا بسیار مهم است. این مقاله به منظور گزارش یک مورد نادر از هیپوپلازی یک طرفه سینوس ماگزیلاری که همراه با جابجایی تحتانی کف اوربیت و بدون درگیری Uncinated Process بود؛ ارائه گردید. خانمی 31 ساله برای انجام رینوپلاستی به بخش جراحی فک، صورت و دهان دانشکده دندانپزشکی بابل مراجعه نمود و هیچ علایمی نداشت. همچنین سابقه بیماری زمینه‌ای، مادرزادی یا تروما در دوران کودکی و سایر بیماری‌های استخوانی و ناهنجاری نداشت. توموگرافی کامپیوتری با پرتو مخروطی (Cone Beam Computed Tomography: CBCT) انجام شده، هیپوپلازی سینوس ماگزیلاری سمت چپ، پایین آمدن کف اوربیت و افزایش ضخامت مخاط سینوس را نشان داد. همچنین در فتوگرافی بیمار پایین آمدن کف اوربیت مشاهده شد. تشخیص سینوس هیپوپلاستیک بر اساس تظاهرات بالینی و نمای کرونال CBCT و CT داده شد. از عوارض سینوس هیپوپلاستیک می‌توان به سردرد مزمن، درد صورت و مشکلات صدا اشاره کرد و گاهی ممکن است بدون علامت باشد. در صورت عدم آگاهی جراح از هیپوپلاستیک بودن سینوس، عوارض جراحی پیچیده‌تر خواهد شد و حتی از نظر ظاهری ممکن است بعد از جراحی، پایین بودن کف اوربیت بیشتر نمایان شده و بیمار به اشتباه تصور کند که از عوارض جراحی است. بر طبق مطالعه حاضر، CBCT اطلاعات تشخیصی ارزشمندی را در خصوص تنوع آناتومیک و جزئیات سینوس هایپوپلاستیک در اختیار می‌گذارد که به جراح کمک می‌کند؛ در کنار آگاهی بخشی به بیمار، دید بهتری برای ارائه مناسب‌ترین طرح درمان برای بیمار در اختیار داشته باشد.


فاطمه آقایی، مجید وحیدیان رضازاده، کیوان حجازی*،
دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: استرس اکسیداتیو می‌تواند به سلول‌ها، پروتئین‌ها و DNA آسیب برساند و در فرایند پیری نقش داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر شش هفته تمرین پیلاتس و مکمل لیسیوم بارباروم بر شاخص‌های استرس اکسیداتیو بزاق و ترکیب بدن زنان سالمند غیرفعال انجام شد.


روش بررسی: این کارآزمایی میدانی روی 49 زن سالمند غیرفعال انجام شد. آزمودنی‌ها به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده در 4 گروه شامل کنترل، مکمل، تمرین و تمرین توام با مکمل تقسیم شدند. پروتکل برنامه تمرین طی شش هفته، هر هفته سه جلسه به مدت45 تا60 دقیقه با شدت 50 تا70 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه اجرا شد. گروه مکمل لیسیوم بارباروم به میزان ۱۴ گرم روزانه مصرف کردند. شاخص‌های استرس اکسیداتیو بزاق و ترکیب بدن مورد مقایسه قرار گرفت. سطح فعالیت جسمانی افراد با استفاده از پرسشنامه ارزیابی فعالیت جسمانی Kaiser (Kaiser physical activity survey) و وضعیت تندرستی نمونه‌ها با استفاده از پرسشنامه تعیین آمادگی برای فعالیت بدنی (Physical Activity Readiness Questionnaire: PAR-Q) تعیین شد.


یافته‌ها: میزان مالون‌دی‌آلدئید در گروه تمرین توام با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل، گروه تمرین و گروه مکمل کاهش آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). میزان مالون‌دی‌آلدئید در گروه تمرین و گروه مکمل در مقایسه با گروه کنترل از نظر آماری معنی‌دار نبود. میزان کاتالاز بزاقی در گروه تمرین توام با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل، گروه تمرین و گروه مکمل از نظر آماری معنی‌دار نبود. میزان کاتالاز بزاقی در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل و نیز در مقایسه با گروه مکمل افزایش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05). میزان گلوتاتیون پراکسیداز در گروه تمرین توام با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنی‌داری نداشت؛ اما در مقایسه با گروه مکمل افزایش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05). میزان گلوتاتیون پراکسیداز در گروه تمرین در مقایسه با گروه مکمل افزایش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05).


نتیجه‌گیری: تمرین منظم با شدت متوسط و مکمل لیسیوم بارباروم منجربه بهبود عملکرد آنتی‌اکسیدانی و ترکیب بدن زنان سالمند غیرفعال گردید.


 



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.25 seconds with 41 queries by YEKTAWEB 4645