[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
رضایت‌آگاهانه‌شرکت‌درمطالعه::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations66863001
h-index3117
i10-index20673
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
7 نتیجه برای فرخی

دکتر فرزاد رجایی، مهدی فرخی، ناظم قاسمی، دکتر مجید سررشته داری، دکتر نعمت الله غیبی، دکتر مهرزاد سرایی صحنه سرایی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : پیشرفت در حال توسعه صنایع الکترونیک و استفاده روزافزون از دستگاه­های الکتریکی منجر به افزایش مواجهه افراد با امواج الکترومغناطیسی شده است. این مطالعه به منظور بررسی اثر امواج الکترومغناطیسی بر شاخصهای مورفومتریک اپیدیدیم، مجرای دفران و بیضه موش انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی 30 سر موش نر نژاد BALB/C انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تجربی، شم (sham) و کنترل قرار داده شدند. موشهای گروه تجربی به مدت 8 هفته ، هر هفته 6 روز و هر روز 4 ساعت در معرض امواج الکترومغناطیسی با شدت0.5 میلیتسلا و فرکانس 50 هرتز قرار گرفتند. موشهای گروه کنترل و شم در معرض امواج قرار نگرفتند. بعد از پایان دوره آزمایش موشها تحت بیهوشی کشته و لاپاراتومی شدند و بیضههای طرف چپ موشها خارج و وزن گردید. نمونهها با میکروسکوپ نوری تحت فرآیندهای روتین بافتی قرار گرفتند. قطر و ارتفاع اپیتلیوم مجاری اپیدیدیم و دفران تعیین گردید. نتایج به دست آمده با آزمون آنالیز واریانس (ANOVA) و آزمون تعقیبی Tukey مورد ارزیابی آماری قرار گرفت.

یافته‌ها : میانگین قطر اپیدیدیم در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری داشت (p<0.5) میانگین قطر مجرای دفران، ارتفاع سلولهای اپیتلیال اپیدیدیم و مجرای دفران در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنیداری داشت (p<0.5)  همچنین میانگین وزن بیضه در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنیداری داشت(p<0.5).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که میدان الکترومغناطیسی به مدت 8 هفته و به میزان0.5 میلیتسلا سبب تغییرات مورفومتریک سلولهای اپیتلیوم اپیدیدیم و مجرای دفران و کاهش وزن بیضه موش میگردد.


دکتر مهدی مهدی‌زاده، دکتر سیدعلی حسینی تهرانی، فیض‌الله ابراهیمی‌نیا، آناهیتا اللهی، دکتر حسن فلاح حسینی، منیره عزیزی، مهدی صادق‌زاده، شروین فاتحی قهفرخی، حامد مسعودی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : امروزه استفاده از گیاهان دارویی برای تخفیف علائم و درمان بیماری دیابت مورد توجه قرار گرفته که از جمله می‌توان به چای سبز (Camellia sinesis L.) اشاره نمود، ولی با توجه به عدم بیان دوز مناسب و متناقض بودن نتایج در مورد اثرات آن بر میزان قندخون، این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره آن در دوزهای مختلف بر قندخون و کاهش وزن در موش‌های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 40 سر موش صحرایی نژاد ویستار در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام شد. تعداد 8 سر از موش‌ها به‌عنوان گروه طبیعی نگهداری و به 32 سر آنها استرپتوزوتوسین با دوز 50 mg/kg محلول در نرمال‌سالین به‌ روش داخل صفاقی تزریق شد. موش‌های دیابتی به طور تصادفی در چهار گروه 8 تایی تقسیم شدند. از چهار گروه موش‌های دیابتی به سه گروه به ترتیب دوزهای 50، 100 و 200 میلی‌گرم بر کیلوگرم عصاره هیدروالکلی چای سبز محلول ده درصد (Dimethyl sulgoxide) DMSO در آب مقطر و به گروه دیابتی کنترل به‌طور مشابه محلول ده درصد DMSO در آب مقطر از طریق گاواژ روزانه به مدت 6هفته داده شد. تمام حیوانات در شروع مطالعه و هفته‌های2 و 4 و 6 بعد از شروع مطالعه از لحاظ قندخون و وزن اندازه‌گیری شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی استودنت و ANOVA یکطرفه تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها : میانگین قندخون ناشتا در گروه‌های دیابتی که دوزهای مصرفی 50، 100 و 200 میلی‌گرم بر کیلوگرم عصاره چای سبز را دریافت کرده بودند، در مقایسه با گروه دیابتی کنترل به‌طور معنی‌داری کاهش یافت (p<0.5)، ولی وزن حیوانات در سه گروه دریافت کننده دوزهای مختلف عصاره کاهش معنی‌داری نسبت به گروه کنترل غیردیابتی نشان نداد.

نتیجه‌گیری:  این مطالعه نشان داد که عصاره هیدروالکلی چای سبز با دوزهای مصرفی 50، 100 و 200 میلی‌گرم بر کیلوگرم سبب کاهش قندخون ناشی از دیابت می‌گردد و دوز 100 mg/kg مناسب‌ترین دوز این عصاره می‌باشد.


آتوسا رزاق پرست، دکتر معصومه شمس قهفرخی، دکتر محمد حسین یادگاری، دکتر مهدی رزاقی ابیانه،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : افزایش عفونت‌های قارچی سیستمیک ناشی از مخمرهای بیماری‌زا ، همچنین مقاومت این عوامل نسبت به داروهای ضدقارچی، یافتن ترکیبات ضدقارچی با کارایی بالا را ضروری می‌نماید. این مطالعه به منظور تعیین اثر ضدقارچی عصاره‌ آبی‌ گیاه‌ سیر به‌صورت‌ مجزا و در ترکیب‌ با داروهای‌ ضدقارچی‌ فلوکونازول‌، ایتراکونازول‌ و کتوکونازول‌ روی برخی از مخمرهای‌ بیماری‌زا در شرایط‌ آزمایشگاهی‌ انجام گرفت.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی عصاره‌ آبی‌ سیر با دوز 0.03-256 میکروگرم بر میلیلیتر به‌صورت‌ مجزا و در ترکیب‌ با داروهای‌‌ فلوکونازول‌، ایتراکونازول‌ و کتوکونازول‌ روی مخمرهای‌ بیماری‌زا شامل‌ کاندیداآلبیکنس PTCC5057، کاندیدا دوبلینینسیس‌ CD36، کریپتوکوکوس‌ نئوفرمنس (CNE) و مالاسزیا فورفور (MF) از روش‌ رقیق‌سازی‌ در محیط‌ کشت‌ مایع در دو محیط کشت سابورو دکستروز براث و محیط دیکسون براث تغییریافته استفاده گردید. مقادیر حداقل غلظت ممانعت‌کنندگی (MIC)  و حداقل غلظت کشندگی (MFC) برای هریک از ترکیبات براساس‌ شمارش‌ تعداد کلنی‌های‌ قارچی (CFU) در مقایسه‌ با گروه‌ های شاهد و کنترل دارویی ‌محاسبه شد.

یافته‌ها : میزان‌ محدوده MIC عصاره آبی سیر برای‌ کاندیدا آلبیکنس‌، کاندیدا آبلینینسیس‌،کریپتوکوکوس‌ نئوفرمنس‌ و مالاسزیا فورفور برابر 0.25-64 میکروگرم‌ در میلی‌لیتر تعیین‌ گردید. در حالی که میزان‌ محدوده MIC آن در ترکیب با فلوکونازول به‌ ترتیب‌ برابر 0.125-16 , 0.25-16 , 0.125-8  و 0.5-8 میکروگرم‌ در میلی‌لیتر، در ترکیب با ایتراکونازول‌ به‌ ترتیب‌ برابر 0.125-16 , 0.125-2 , 0.25-8  و 0.25-4 میکروگرم‌ در میلی‌لیتر محاسبه‌ گردید. میزان‌ محدوده MIC  این عصاره در ترکیب با کتوکونازول‌ به‌ ترتیب‌ برابر 0.125-8 , 0.125-1 , 0.125-4 و 0.125-2 میکروگرم‌ در میلی‌لیتر تعیین‌ گردید. مقایسه میان میزان MICs داروهای‌ ضدقارچی و ترکیب آنها با عصاره آبی سیر نشان داد که فعالیت ضدقارچی در همه اشکال ترکیبی در مقایسه با به‌کارگیری شکل مجزا دارو افزایش می‌یابد(p<0.05).

نتیجه‌گیری: ترکیب عصاره آبی سیر با داروهای فوق، منجر به افزایش فعالیت ضدقارچی داروها و کاهش مقادیر حداقل غلظت ممانعت‌کنندگی آنها علیه عوامل ‌قارچی مورد مطالعه در شرایط آزمایشگاهی می‌گردد.


معصومه نظیفی، دکتر فتح الله فتحی آذربایجانی، دکتر مینو ایلخانی پور، دکتر فرح فرخی،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : در سال‌های اخیر مطالعات زیادی در مورد اثر سودمند آسپرین بر اختلالات یادگیری وحافظه در بیماری‌های سیستم عصبی صورت گرفته است. این مطالعه به منظور بررسی اثر آسپرین بر یادگیری و حافظه مختل شده به وسیله کیندلینگ پنتیلن تترازول در موش صحرایی نر انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی ابتدا حیوانات به صورت تصادفی به شش گروه 8 تایی تقسیم شدند. به سه گروه از این حیوانات به ترتیب آسپرین (30 و 15 میلی‌گرم بر کیلوگرم خوراکی) و نرمال سالین از یک هفته قبل و در طی القاء کیندلینگ تجویز شد. کیندلینگ در این سه گروه به وسیله تزریق پنتیلن تترازول (40 میلی‌گرم بر کیلوگرم داخل صفاقی) القاء شد. دو گروه از حیوانات هم‌زمان با سایر گروه‌ها آسپرین در دو دوز 15 و30 میلی‌گرم بر کیلوگرم را به صورت خوراکی دریافت کردند. گروه دیگر تنها سالین را در سراسر بررسی دریافت کردند و به عنوان گروه کنترل سالم عمل کردند. بعد از القاء کیندلینگ یادگیری و حافظه موش‌ها در دستگاه شاتل باکس ارزیابی شد. بررسی به سه مرحله سازش، اکتساب و تست یادسپاری تفکیک شد. زمان تأخیر اولیه قبل از دریافت شوک الکتریکی و زمان تأخیر حین عبور 20 دقیقه و 24 ساعت پس از آموزش به عنوان شاخص یادگیری و حافظه مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین فعالیت حرکتی حیوانات با استفاده از تست جعبه باز ارزیابی شد. یافته‌ها : کیندلینگ پنتیلن تترازول به شکل معنی‌داری زمان تأخیر اولیه و همچنین زمان تأخیر حین عبور ، 20 دقیقه و 24 ساعت پس از اکتساب را کاهش داد و آسپرین به شکل معنی‌داری سبب افزایش این زمان در موش‌های کیندله گردید (P<0.05). همچنین آسپرین تأثیر معنی‌داری بر فعالیت حرکتی حیوانات نداشت. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که تجویز آسپرین سبب کاهش میزان اختلال یادگیری و حافظه ایجاد شده توسط کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول می‌گردد.
شیما پدرپور واجارگاه، فرح فرخی،
دوره 20، شماره 2 - ( تابستان 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : پاراکوات به عنوان علف‌کش گیاهی، محرک قوی در تشکیل آنیون‌های سوپر اکسید است. با توجه به عوارض مضر رادیکال‌های آزاد حضور ترکیبات مفید مانند زعفران به‌دلیل دارا بودن اثر آنتی‌اکسیدانی و از بین برنده رادیکال‌های آزاد، ضروری به‌نظر می‌رسد. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترمیمی عصاره هیدروالکلی زعفران بر آسیب کبدی ناشی از پاراکوات در موش آزمایشگاهی انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی 36 سر موش سوری نر به‌طور تصادفی به 6 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل آب و غذای معمولی و 1.5 ml روغن ذرت، گروه‌های دوم و سوم به ترتیب پاراکوات با غلظت mg/kg/bw 20 و 40 محلول در روغن ذرت، گروه چهارم عصاره هیدروالکلی زعفران با غلظت mg/kg/bw 80 ، گروه پنجم و ششم به‌ترتیب پاراکوات با غلظت mg/kg/bw 20 و 40 را به همراه زعفران با غلظت mg/kg/bw 80 به صورت گاواژ دریافت کردند. بعد از 30 روز تیمار و بیهوش نمودن موش‌ها، خون‌گیری از قلب برای مطالعه مالون دی آلدئید (MDA)، آنزیم‌های کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST) انجام شد. سپس کبد از بدن جدا و نیمی از بافت کبد برای سنجش اکسایشی و نیمی دیگر برای مطالعات بافتی به فرمالین انتقال یافت.

یافته‌ها : در کبد موش‌های تیمار شده با پاراکوات، سیروز شدید کبدی، تخریب هپاتوسیت‌ها و التهاب و نیز افزایش آماری معنی‌داری در میزان MDA و آنزیم‌های AST و ALT مشاهده شد (P<0.05). زعفران موجب کاهش معنی‌دار میزان MDA و آنزیم‌های ALT و AST در مقایسه با موش‌های تیمار شده با پاراکوات گردید (P<0.05). همچنین در کبد موش‌های تیمار شده با زعفران تخریب کبدی کاهش یافت.

نتیجه‌گیری : مصرف زعفران در حد معمول (mg/kg/bw 80) می‌تواند اثرات سوء ناشی از سموم علف‌کش مثل پاراکوات را کاهش دهد.


زهرا کرم پور قبچاق، رضا حیدری، سیدمیثم ابطحی فروشانی، فرح فرخی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ﻧﻔﺮوﭘﺎﺗﻲ دﻳﺎﺑﺘﻲ ﻳﻜﻲ از مهم‌ترین ﻋﻮاﻣﻞ ﻧﻘﺺ در ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻓﻴﺰﻳﻮﻟﻮژﻳﻚ ﻛﻠﻴﻪ‌ﻫﺎ در ﺑﻴﻤﺎری دﻳﺎﺑﺖ ﻣﻠﻴﺘﻮس اﺳﺖ. ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻛﻠﻴﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎر ﻧﻘﺶ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه‌ای ﻛﻪ در ﻓﻴﻠﺘﺮاﺳﻴﻮن دارﻧﺪ؛ در ﻣﺤﻴﻂ ﻫﻴﭙﺮﮔﻠﻴﺴﻤﻴﻚ ﺳﺮﻳﻊ‌ﺗﺮ و ﺑﻴﺸﺘﺮ از بقیه ﺑﺎﻓﺖ‌ﻫﺎ آﺳﻴﺐ‌ﭘﺬﻳﺮی از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻣﻲ‌دﻫﻨﺪ. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیبی آتورواستاتین و اکسیدروی بر تغییرات بیوشیمیایی سرم و هیستوپاتولوژی کلیه موش‌های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.


روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. گروه‌ها شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی تیمار شده با 20 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین، دیابتی تیمار شده با 30 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی و دیابتی تیمار شده با 10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین و 15 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی بودند. موش‌های صحرایی با تزریق داخل صفاقی 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن استرپتوزوتوسین دیابتی شده و به مدت یک ماه تحت تیمار قرار گرفتند. در پایان آزمایش ابتدا تغییرات وزن حیوانات و وزن کلیه، سپس عوامل بیوشیمیایی کراتینین و اوره سرم برای ارزیابی عملکرد کلیه اندازه‌گیری شدند. برای بررسی آسیب‌شناسی بافت کلیه نیز برش‌هایی با رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین طبق روش‌های معمول تهیه مقاطع هیستوپاتولوژی تهیه گردید.


یافته‌ها: میزان کراتینین و اوره سرم در حیوانات دیابتی افزایش آماری در مقایسه با گروه کنترل معنی‌داری یافت (P<0.05). تنها تیمار با ترکیبی از نصف دوز آتورواستاتین و اکسیدروی، نسبت به دوز کامل آنها به تنهایی، موجب کاهش آماری معنی‌داری (P<0.05) سطح کراتینین، اوره و آسیب‌های بافتی کلیه نسبت به گروه کنترل دیابتی گردید.


نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ترکیب آتورواستاتین و اکسیدروی اثر بهتری در کنترل نفروپاتی دیابتی دارد.


بهروز شکری، فاطمه نژاد حبیب وش، فرح فرخی، محمدباقر رضایی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: هیپرلیپیدمی و افزایش کلسترول تام سرمی از مهم‌ترین عوامل خطر دخیل در شیوع و شدت اختلالات قلبی - عروقی مانند بیماری عروق کرونر قلب محسوب می‌گردد. از آنجایی که گیاهان تیره نعنا به دلیل داشتن ترکیبات فلاونوئیدی و ترپنوئیدی توانایی کاهش چربی خون را دارند؛ لذا این مطالعه به منظور تعیین اثر تغذیه با اسانس آویشن دنایی (Thymus deanensis Celak.) بر پروفایل چربی، اوره و آنزیم‌های کبدی سرم خون موش‌های صحرایی نر هیپرکلسترولمیک انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار انجام شد. حیوانات به‌طور تصادفی در 6 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه‌ها شامل کنترل، شم، مداخله اول (هیپرکلسترولمی دریافت کننده آویشن دنایی 200ppm)، مداخله دوم (هیپرکلسترولمی دریافت کننده آویشن دنایی 500ppm)، مداخله سوم (دریافت کننده آویشن دنایی 200ppm) و مداخله چهارم (دریافت کننده آویشن دنایی 500ppm) بودند. هیپرکلسترولمی با خوراندن رژیم غذایی پرچرب حاوی پودر کلسترول (2.5%) و روغن بادام شیرین (97.5%) ایجاد گردید. حیوانات گروه‌های مداخله روزانه به مدت 32 روز با اسانس آویشن دنایی تحت درمان قرار گرفتند. در پایان دوره آزمایش 32 روزه، خونگیری انجام شد. سطح کلسترول تام، تری‌گلیسیرید، اوره و آنزیم‌های کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) مورد سنجش قرار گرفتند.


یافته‌ها: میزان آنزیم آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در موش‌های هیپرکلسترولمی نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05). اسانس آویشن دنایی در همه گروه‌های مداخله موجب کاهش آماری معنی‌دار تری‌گلیسیرید و کلسترول سرم شد. اسانس آویشن دنایی با دوز بالا (500ppm) بیشتر از دوز پایین (200ppm) سبب کاهش آماری معنی‌دار سطح کلسترول و تری‌گلیسیرید سرم گردید (P<0.05). میزان نیتروژن اوره خون در گروه هیپرکلسترولمی نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05). در پی تجویز اسانس با دوز حداقل و حداکثر در موش‌های صحرایی هیپرکلسترولمی، میزان اوره خون در مقایسه با گروه هیپرکلسترولمی کاهش آماری معنی‌داری یافت (P<0.05).


نتیجه‌گیری: به نظرمی‌رسد گیاه آویشن دنایی به صورت وابسته به دوز در بهبود عملکرد کبد، کلیه و درمان چربی خون بالا موثر باشد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.16 seconds with 33 queries by YEKTAWEB 4645