[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
رضایت‌آگاهانه‌شرکت‌درمطالعه::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations66632975
h-index3117
i10-index20572

سال ۱۴۰۳ مبارک

:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
4 نتیجه برای صانعی

مهدی صادقیان، ذات الله عاصمی، منصوره صمیمی، زهره طبسی، پروانه صانعی، احمد اسماعیل زاده،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : برای بهبود پیامدهای بارداری در بیماران مبتلا به دیابت بارداری، راهکارهایی از قبیل اصلاح شیوه زندگی، مداخلات غذایی و در صورت ضرورت استفاده از عوامل خوراکی کاهش قندخون و تزریق انسولین به کار گرفته می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر چهار هفته رژیم غذایی به منظور توقف پرفشاری خون بر پیامد دیابت بارداری انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 52 زن مبتلا به دیابت بارداری به طور تصادفی در دو گروه 26 نفری کنترل و رژیم غذایی به‌منظور توقف پرفشاری خون (گروه مداخله) طی مدت 4 هفته قرار گرفتند. رژیم غذایی گروه کنترل شامل 45-55% کربوهیدارت، 15-20% پروتئین و 25-30% چربی بود. رژیم غذایی گروه مداخله غنی از میوه‌ها، سبزیجات، غلات کامل و محصولات لبنی کم‌چرب و دارای مقادیر کمتری از چربی‌های اشباع، کلسترول و غلات تصفیه شده با مقادیر سدیم 2400 میلی‌گرم بر لیتر بود. پس از مداخله تغذیه‌ای نوع زایمان، انسولین درمانی و میزان افزایش مایع آمنیوتیک در زنان باردار ارزیابی شد. قد، وزن، دورسر و معیار پاندرال (ponderal) نوزادان طی 24 ساعت اول بدو تولد ثبت گردید. یافته‌ها : نیاز به عمل سزارین در گروه مداخله (46.2%) به صورت معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل (80.8%) کاهش یافت (P<0.05). درصد نیاز به انسولین درمانی در گروه مداخله (23%) به صورت معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل (73%) کاهش یافت (P<0.05). نوزادان متولد شده از مادران گروه مداخله در مقایسه با نوزادان متولد شده از مادران گروه کنترل به‌طور معنی‌داری وزن کمتر، دور سر کمتر و معیار پاندرال کمتری داشتند (P<0.05). نتیجه‌گیری : مصرف رژیم غذایی به منظور توقف پرفشاری خون به مدت 4 هفته در زنان مبتلا به دیابت بارداری منجر به بهبود پیامدهای حاصل از بارداری گردید.
پروانه صانعی، مریم حاجی شفیعی، احمد اسماعیل‌زاده، عمار حسن ‌زاده کشتلی، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، آوات فیضی، پیمان ادیبی،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : اگرچه مطالعات زیادی به بررسی ارتباط بین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش با عوامل خطر مربوط به شیوه زندگی پرداخته‌اند؛ اما مطالعه اپیدمیولوژیکی در رابطه با مجموع عوامل شیوه زندگی و این اختلالات موجود نیست. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین شیوه زندگی با اختلالات فوقانی دستگاه گوارش بزرگسالان استان اصفهان انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 3363 بزرگسال ایرانی (19 تا 70 سال) شاغل در 50 مرکز بهداشتی درمانی در سطح استان اصفهان به روش نمونه‌گیری غیراحتمالی آسان طی سال 1392 انجام شد. امتیاز شیوه زندگی سالم با استفاده از مجموع امتیازات پنج جزء شیوه زندگی شامل عادات غذایی، دریافت‌های غذایی، دیسترس روانی، سیگار کشیدن و فعالیت فیزیکی محاسبه گردید. برای ارزیابی اجزای امتیاز شیوه زندگی سالم از پرسشنامه معتبر بسامد غذایی 106- قلمی (Food Frequency Questionnaire: FFQ)، پرسشنامه GPPAQ (General Practice Physical Activity Questionnaire) و پرسشنامه GHQ (General Health Questionnaire) استفاده شد. نسخه اصلاح شده فارسی پرسشنامه III ROME برای ارزیابی اختلالات عملکردی دستگاه گوارش فوقانی مورد استفاده قرار گرفت.

یافته‌ها : شیوع سوء‌هاضمه عملکردی 14.5% و رفلاکس معدی – مروی 23.6% تعیین شد. پس از تعدیل مخدوشگرهای بالقوه، افراد با بیشترین امتیاز شیوه زندگی در مقایسه با افراد با کمترین امتیاز به ترتیب 79درصد و 74درصد خطر کمتری برای سوء‌هاضمه عملکردی (95% CI= 0.05-0.92, OR=0.21, P=0.03) و رفلاکس معدی - مروی (95% CI= 0.09-0.69, OR=0.26, P=0.01) داشتند. همچنین این افراد شانس کمتری برای سیری زودرس (95% CI= 0.11-0.73, OR=0.28, P=0.001)، احساس پری پس از غذا (95% CI= 0.09-0.50, OR=0.22, P=0.03) و درد اپی‌گاستر (95% CI= 0.21-0.92, OR=0.44, P=0.001) داشتند. علاوه بر امتیاز شیوه زندگی سالم، سطح پایین دیسترس روانی، رژیم غذایی سالم، عادات غذایی سالم و عدم استعمال دخانیات نیز به‌طور مستقل با اختلالات عملکردی دستگاه گوارش مرتبط بودند (P<0.05).

نتیجه‌گیری : پیروی از شیوه زندگی سالم با شیوع کمتر سوء‌هاضمه عملکردی و علایم آن و رفلاکس معدی - مروی در بزرگسالان ایرانی مرتبط است. همچنین اجزای شیوه زندگی سالم به صورت جداگانه با این اختلالات ارتباط دارند.


زینب غلامی، سیدمرتضی صفوی، پروانه صانعی، آوات فیضی، پیمان ادیبی،
دوره 20، شماره 2 - ( تابستان 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : چاقی یک مشکل عمده بهداشت عمومی در جهان محسوب می‌شود. شیوع و شدت چاقی در سال‌های اخیر افزایش یافته است. سیری به عنوان سرکوب دریافت بیشتر غذا پس از تمام شدن خوردن تعریف شده است. نمایه سیری (Satiety Index: SI) یک ابزار برای اندازه‌گیری توانایی غذاها برای ارضای گرسنگی و منعکس کننده مقدار کل پری ایجاد شده توسط مقداری از غذاهای آزمودنی به مدت بیش از دو ساعت (سیری کوتاه مدت) است. این مطالعه به منظور تعیین نمایه سیری ماست کم‌چرب در مقایسه با نان سفید در بزرگسالان سالم با نمایه توده بدنی طبیعی انجام گردید.

روش بررسی : این مطالعه شبه‌تجربی روی 30 فرد سالم با نمایه توده بدنی طبیعی در محدوده سنی 18 تا 53 سال طی دو روز متوالی انجام شد. در روز اول هر فرد 90 گرم نان سفید و در روز دوم 526 گرم ماست کم‌چرب (1.5%) در مدت 15 دقیقه مصرف نمود.

مقدار سیرکنندگی نان سفید و ماست کم‌چرب بر اساس مقیاس VAS و LIKERT سنجیده شد. آلفای کرونباخ برای سیر کنندگی نان سفید 0.89 و برای ماست کم‌چرب 0.947 محاسبه گردید.

یافته‌ها : نمایه سیری ماست کم‌چرب 1.46±136.66 درصد در مقایسه با نان سفید (با نمایه سیری 100) تعیین شد. میزان تغییرات سیرکنندگی ماست کم‌چرب و نان سفید 120 دقیقه بعد از مصرف آنها، به نسبت لحظه شروع براساس مقیاس VAS معنی‌دار نبود؛ ولی براساس مقیاس LIKERT میزان سیرکنندگی برای ماست کم‌چرب (تغییرات 0.43±1.60) افزایش معنی‌داری داشت (P<0.05).

نتیجه‌گیری : در جمعیت بزرگسال با وزن طبیعی نمایه سیری ماست کم‌چرب نسبت به نان سفید نشان‌دهنده سیرکنندگی بیشتر ماست کم‌چرب نسبت به نان سفید است.


ابوالفضل سیردانی، زهرا رجبی، فاطمه فرد صانعی، سعید واحدی، محمد مهدی سلطان دلال،
دوره 21، شماره 4 - ( زمستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: سالمونلوز یک معضل بهداشتی مهم و مسؤول بیشترین موارد مرگ و میر ناشی از بیماری‌های منتقله از غذا در سرتاسر جهان است. در کشور ما عفونت سالمونلایی در اثر مصرف مواد غذایی آلوده رو به افزایش است. این مطالعه به منظور تعیین سروگروپ و الگوی مقاومت آنتی‌بیوتیکی جدایه‌های سالمونلا از مواد غذایی انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی تعداد 400 نمونه به صورت تصادفی از مواد غذایی شامل گوشت قرمز، مرغ، تخم مرغ و سبزی هر کدام به تعداد 50 نمونه بسته‌بندی و 50 نمونه فله توزیع شده در 10 واحد مختلف عرضه کننده در مناطق پنجگانه شهر تهران طی 9 ماه در سال 1397 تهیه گردید. از نمونه‌ها براساس استاندارد ملی ایران به شماره1810 آزمون میکروبی به‌عمل آمد. سپس تست‌های بیوشیمیایی، تاییدی و سرولوژی مربوطه انجام گردید. تست حساسیت میکروبی براساس روش دیسک دیفیوژن آگار با استفاده از دیسک‌های آنتی‌بیوتیکی شرکت مست (انگلستان) انجام شد.

یافته‌ها: از 400 نمونه مورد آزمایش 8 مورد (2 درصد) سالمونلاجدا گردید. درصد آلودگی سالمونلا در 6 مورد (75 درصد) مواد غذایی فله نسبت به 2 مورد (25درصد) بسته‌بندی بیشتر بود. بیشترین سروگروپ سالمونلای جداشده متعلق به گروپ D بود و نمونه غذایی مرغ درصد آلودگی به سالمونلای بیشتری (37.5%) نسبت به سایر مواد غذایی مورد آزمایش از خود نشان داد. جدایه‌های سالمونلا، بیشترین مقاومت میکروبی را به آنتی‌بیوتیک نالیدیکسیک اسید (75درصد) داشتند.

نتیجه‌گیری: با توجه به سالمونلاهای جدا شده به‌ویژه گروه D از مواد غذایی و گسترش مقاومت آنتی‌بیوتیکی آنها، لزوم مراقبت بیشتر و رعایت سطح بالاتر بهداشت در تهیه، تولید، بسته‌بندی و عرضه مواد غذایی در سطح جامعه به‌نظر می‌رسد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4645