[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
رضایت‌آگاهانه‌شرکت‌درمطالعه::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations66672980
h-index3117
i10-index20673

سال ۱۴۰۳ مبارک

:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
6 نتیجه برای شفیعی

دکتر اکرم شفیعی، دکتر پریسا قدیریان،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: یکی از مشکلات بعد از عمل سزارین، ایلئوس پس از عمل و زمان شروع تغذیه می باشد. در مورد شروع زمان تغذیه پس از عمل نظریات متفاوتی وجود دارد. در تحقیق اخیر بر آن شدیم تا به منظور بررسی این عارضه، شروع زودهنگام رژیم مایعات (6 ساعت بعد از عمل) را با روش مرسوم 12 ساعته مقایسه کنیم. مواد و روش ها: در این کارآزمایی بالینی 276 بیمار مورد مطالعه قرار گرفتند گروه مورد مطالعه شامل بیمارانی بود که تحت بیهوشی عمومی سزارین شده و داروی بیهوشی یکسانی برای آنها به کار رفته و مدت زمان عمل آنها کمتر از 90 دقیقه طول کشیده بود. این بیماران به صورت تصادفی (یک در میان) به دو گروه تقسیم شدند و رژیم مایعات صاف شده در گروه اول 6 ساعت و در گروه دوم 12 ساعت پس از عمل سزارین آغاز شد. بیماران در زمان شروع رژیم و 6 ساعت پس از آن از نظر وجود تهوع یا استفراغ، اتساع شکم، دفع گاز و سمع صدای روده مورد معاینه قرار گرفتند. یافته ها: موارد بروز تهوع یا استفراغ و اتساع شکم و نقصان صدای روده در گروه اول به ترتیب 2.2 درصد، 12.3 درصد، 15.2 درصد و در گروه دوم صفر، 10.9 درصد و 12.3 درصد بود که توزیع فراوانی این موارد بین دو گروه اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. موارد دفع گاز و سمع صدای روده در گروه اول به ترتیب 40.6 درصد و 84.8 درصد و در گروه دوم 14.5 درصد و 40.6 درصد بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بود (p<0.05)نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که تجویز رژیم مایعات 6 ساعت بعد از عمل، به خاطر تسریع در حرکات روده و کاهش هزینه بیماران می تواند جایگزین رژیم 12 ساعت بعد از عمل گردد.
دکتر اکرم شفیعی،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : پیلونفریت یک بیماری شایع دوران بارداری است. این مطالعه به منظور بررسی سفتریاکسون با اثرات درمانی سفازولین در پیلونفریت حاد بارداری در بیماران بستری بیمارستان فاطمیه همدان انجام شد. روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 120 بیمار مبتلا به پیلونفریت حاد که به طور تصادفی در دو گروه درمانی مختلف (60نفری) قرار گرفته بودند، انجام شد. در یک گروه سفازولین 2 گرم وریدی (mg/kg 50) هر 6 ساعت و در گروه دیگر سفتریاکسون 1گرم وریدی (mg/kg 50) روزانه تزریق شد. درمان تا محو شدن علایم بالینی ادامه یافت و در صورت محو نشدن علایم بعد از 72 ساعت، بررسی از نظر انسداد انجام شد. در صورت عدم وجود علائم انسدادی داروی دوم جنتامایسین اضافه ‌گردید. سپس هر دو گروه با آنتی‌بیوتیک خوراکی که بر اساس حساسیت آنتی‌بیوتیک مشخص شده بود، به مدت 10-7 روز مرخص ‌شدند. بیماران 10-7 روز بعد از اتمام دوره درمان خوراکی برای پیگیری و انجام آزمایش آنالیز ادرار و کشت ادرار مراجعه ‌کردند. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-10 و آزمون‌های آماری t-test و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها : نتایج نشان داد که میزان پاسخ درمانی در گروه درمانی سفازولین 7/86 درصد، موارد عود 3/13 درصد، بهبودی و در گروه سفتریاکسون بهبودی در 3/83 درصد و موارد عود در 7/16 درصد بود. از نظر آماری تفاوت معنی‌داری بین دو نوع درمان دارویی وجود نداشت. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که در درمان پیلونفریت حاد بارداری اثرات درمانی سفتریاکسون مشابه اثرات درمانی سفازولین است.
نازیله فانی، مهدی شفیعی اردستانی، پریچهر یغمائی، آرتین اسدی، امیر برزگر بهروز،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده

زمینه و هدف : بیماری ویلسون یک بیماری ارثی متابولیسم مس است و با رسوب بیش از حد مس در کبد و مغز مشخص می‌شود. D- پنی سیل آمین یکی از معروف‌ترین شلاتورهای مورد استفاده در درمان بیماری ویلسون است؛ اما نقص اصلی این دارو ناتوانی آن در ورود به فضای درون سلولی است. این مطالعه به منظور ساخت و ارزیابی خواص ضد مس درون سلولی نانوکونژوگه D-پنی سیل آمین – دندریمر در سلول‌های مدل ویلسون (HepG2) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی دوزهای مختلفی از داروهای دندریمر، D-پنی سیل آمین و نانوکونژوگه D-پنی سیل آمین-دندریمر به سلول‌های مدل ویلسون تزریق شد. سپس میزان غلظت مس درون سلولی هر یک از گروه‌های سلولی دریافت کننده دارو به‌طور جداگانه با دستگاه جذب اتمی بررسی و به روش مقایسه‌ای ارزیابی گردید. غلظت مس درون سلولی با استفاده از نرم‌افزار Pharm و براساس معادله خطی محاسبه شد. سمیت نانوکونژوگه D-پنی سیل آمین-دندریمر با روش MTT Assay سنجیده شد. یافته‌ها : گروه‌های سلولی دریافت کننده داروی نانوکونژوگه D-پنی سیل آمین-دندریمر بیشترین کاهش غلظت مس درون سلولی (18 ppm) را در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند (P<0.05). غلظت مس درون سلولی 46.61 تعیین شد. دوز به‌کار رفته برای داروی نانوکونژوگه D-پنی سیل آمین-دندریمر سمیتی از خود نشان نداد و اثری بر سلول‌های زنده نداشت. نتیجه‌گیری : نانوکونژوگه کردن D-پنی سیل آمین به‌وسیله دندریمر می‌تواند سبب کاهش مس درون سلولی گردد.


پروانه صانعی، مریم حاجی شفیعی، احمد اسماعیل‌زاده، عمار حسن ‌زاده کشتلی، حمیدرضا روح افزا، حمید افشار، آوات فیضی، پیمان ادیبی،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده

زمینه و هدف : اگرچه مطالعات زیادی به بررسی ارتباط بین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش با عوامل خطر مربوط به شیوه زندگی پرداخته‌اند؛ اما مطالعه اپیدمیولوژیکی در رابطه با مجموع عوامل شیوه زندگی و این اختلالات موجود نیست. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین شیوه زندگی با اختلالات فوقانی دستگاه گوارش بزرگسالان استان اصفهان انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 3363 بزرگسال ایرانی (19 تا 70 سال) شاغل در 50 مرکز بهداشتی درمانی در سطح استان اصفهان به روش نمونه‌گیری غیراحتمالی آسان طی سال 1392 انجام شد. امتیاز شیوه زندگی سالم با استفاده از مجموع امتیازات پنج جزء شیوه زندگی شامل عادات غذایی، دریافت‌های غذایی، دیسترس روانی، سیگار کشیدن و فعالیت فیزیکی محاسبه گردید. برای ارزیابی اجزای امتیاز شیوه زندگی سالم از پرسشنامه معتبر بسامد غذایی 106- قلمی (Food Frequency Questionnaire: FFQ)، پرسشنامه GPPAQ (General Practice Physical Activity Questionnaire) و پرسشنامه GHQ (General Health Questionnaire) استفاده شد. نسخه اصلاح شده فارسی پرسشنامه III ROME برای ارزیابی اختلالات عملکردی دستگاه گوارش فوقانی مورد استفاده قرار گرفت.

یافته‌ها : شیوع سوء‌هاضمه عملکردی 14.5% و رفلاکس معدی – مروی 23.6% تعیین شد. پس از تعدیل مخدوشگرهای بالقوه، افراد با بیشترین امتیاز شیوه زندگی در مقایسه با افراد با کمترین امتیاز به ترتیب 79درصد و 74درصد خطر کمتری برای سوء‌هاضمه عملکردی (95% CI= 0.05-0.92, OR=0.21, P=0.03) و رفلاکس معدی - مروی (95% CI= 0.09-0.69, OR=0.26, P=0.01) داشتند. همچنین این افراد شانس کمتری برای سیری زودرس (95% CI= 0.11-0.73, OR=0.28, P=0.001)، احساس پری پس از غذا (95% CI= 0.09-0.50, OR=0.22, P=0.03) و درد اپی‌گاستر (95% CI= 0.21-0.92, OR=0.44, P=0.001) داشتند. علاوه بر امتیاز شیوه زندگی سالم، سطح پایین دیسترس روانی، رژیم غذایی سالم، عادات غذایی سالم و عدم استعمال دخانیات نیز به‌طور مستقل با اختلالات عملکردی دستگاه گوارش مرتبط بودند (P<0.05).

نتیجه‌گیری : پیروی از شیوه زندگی سالم با شیوع کمتر سوء‌هاضمه عملکردی و علایم آن و رفلاکس معدی - مروی در بزرگسالان ایرانی مرتبط است. همچنین اجزای شیوه زندگی سالم به صورت جداگانه با این اختلالات ارتباط دارند.


سیمین فاضلی پور، زهرا طوطیان، مینو شفیعی، مسلم دهمرده، صبا محجوب، ندا فعال همدانچی، فرزانه شیواپور،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: لووتیروکسین سدیم یکی از داروهای رایج مورد استفاده در درمان مبتلایان به هیپوتیروئیدی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف لووتیروکسین سدیم بر روی خط tidemark غضروف مفصل زانو، ضخامت غضروف و آنزیم‌های کبدی در هیپوتیروئیدیسم موش سوری انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 30 سر موش سوری ماده بالغ نژاد BALB/c به وزن 25 تا 30 گرم انجام شد. حیوانات به یک گروه کنترل و چهار گروه تجربی تقسیم شدند. در گروه یک (گروه کنترل) از هیچ دارویی استفاده نشد. گروه دوم دوزهای متفاوت افزایشی لووتیروکسین (دو هفته اول، دو هفته دوم، دو هفته سوم و دو هفته چهارم به ترتیب 1.5 ، 2 ، 2.5 و 3 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن) به طور روزانه در 8 هفته و گروه سوم از ابتدا دوز بالا و ثابت لووتیروکسین (3 mg/kg/bw) را روزانه به صورت گاواژ دریافت کردند. در گروه چهارم هیپوتیروئیدی با propylthiouracil (PTU) القاء گردید. در گروه پنجم، حیوانات هیپوتیروئید، لووتیروکسین سدیم را به روش گاواژ مانند گروه دوم دریافت نمودند. بعد از 8 هفته نمونه‌های سرمی برای اندازه‌گیری آلکالین فسفاتاز (Alkaline Phosphatase: ALP)، آسپارتات ترانس آمیناز (Aspartate transaminase: AST) و آلانین آمینو ترانسفراز (Alanine aminotransferase: ALT) تهیه شد. غضروف طبق تیبیای مفصل زانوها با روش هماتوکسیلین - ائوزین رنگ‌آمیزی شد. به کمک میکروسکوپ مجهز به دوربین عکسبرداری از اسلایدها صورت گرفت و میزان ضخامت غضروف، بخش کلسیفیه و غیرکلسیفیه برحسب میکرومتر توسط نرم‌افزار کامپیوتری axiovision اندازه‌گیری شد. همچنین وضعیت یکپارچگی خط tidemark در رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین - ائوزین با میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها:‌ نتایج نشان‌دهنده جداشدگی و از هم گسیختگی در خط tidemark در گروه سوم (گروه دریافت کننده لووتیروکسین سدیم با دوز بالا و ثابت) بود. در گروه‌های سوم، چهارم و پنجم کاهش ضخامت غضروف در منطقه غیرکلسیفیه دیده شد که این کاهش در گروه سوم نسبت به گروه کنترل معنی‌دار بود (P<0.05). ضخامت منطقه کلسیفیه در تمام گروه‌ها کاهش نشان داد که این کاهش در گروه سوم نسبت به گروه کنترل معنی‌دار بود (P<0.05). در بررسی آنزیم‌های ALP و AST در اکثر گروه‌ها با افزایش و میزان آنزیم ALT در اکثر گروه‌ها با کاهش همراه بود که این تغییرات نسبت به گروه کنترل معنی‌دار بود (P<0.05).

نتیجه‌گیری: مصرف لووتیروکسین سدیم با دوز ثابت و بالا باعث ایجاد تغییرات شدید غضروف مفصل زانو در مقایسه با دوز افزایشی در حیوانات مبتلا به هیپوتیروئیدیسم می‌گردد.


سیده ماهرخ علینقی مداح، پیمان اصغری، امیرحسین محمدشفیعی، فاطمه مهرآور، محمد آریایی،
دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: پروپوفول یکی از رایج‌ترین داروهای مورد استفاده در بیهوشی بوده و درد هنگام تزریق از عوارض جانبی این دارو است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر لیدوکائین، منیزیوم سولفات و کتامین در کاهش درد ناشی از تزریق وریدی پروپوفول در بیماران تحت عمل جراحی انجام شد.


روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی دوسویه کور 80 بیمار 18 تا 65 ساله به صورت تصادفی در 4 گروه 20 نفری لیدوکائین، کتامین، منیزیوم سولفات و نرمال سالین قرار گرفتند. برای ارزیابی درد از معیارAmbesh Score  استفاده شد. تغییرات همودینامیک گروه‌های مورد مطالعه در دقایق 1 و 3 و 5 ارزیابی شد.


یافته‌ها: بیماران در گروه‌های لیدوکائین، کتامین و منیزیم سولفات به ترتیب با مقادیر 75 درصد، 70 درصد و 55 درصد در مقایسه با گروه نرمال سالین (25 درصد) پس از تزریق پروپوفول، احساس درد نداشتند (P<0.05). میانگین روند زمانی فشار خون سیستولیک، فشار خون دیاستولیک و متوسط فشار خون شریانی بین گروه‌های مورد مطالعه از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05).


نتیجه‌گیری: استفاده از داروهای لیدوکایین یا کتامین در زمان تزریق پروپوفول می‌تواند در کاهش درد هنگام تزریق پروپوفول موثر باشد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 34 queries by YEKTAWEB 4645