24 نتیجه برای جلالی
کتایون جلالی آریا، اکرم ثناگو، لیلا جویباری،
دوره 3، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1380 )
چکیده
هر سال در جهان بیش از هشت میلیون شیر خوار قبل از یک سالگی می میرند و بیش از نیمی از آنان کمتر از یک ماه زنده می مانند.متاسفانه هنوز بسیاری از مادران بنا به دلایل مختلف شیردهی خود را زودتر از موعد(زمان مناسب) قطع کرده و یا همراه با آن از مایعات غیرضروری و تغذیه اضافی استفاده می کنند. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی - تحلیلی است که به منظور بررسی علل عدم موفقیت در شیردهی انحصاری مادران در شهر گرگان صورت گرفته است. بدین منظور 322 مادر دارای فرزند 12-4 ماهه مراجعه کننده به مراکز بهداشتی - درمانی شهر گرگان با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای حاوی سوالات باز و بسته در ارتباط با ویژگی های فردی، اجتماعی وخانوادگی مربوط به والدین و شیرخواران بود. یافته های پژوهش نشان داد که تنها 44.4 درصد واحدهای مورد پژوهش، تغذیه کاملا انحصاری با شیر مادر داشتند. همچنین رایج ترین مایع اضافی مصرفی در 59.9 درصد موارد آب قند و مهم ترین علت برای شروع تغذیه اضافی، دل درد کودک و در اکثر موارد (32.6 درصد) به توصیه مادر بزرگ بوده است. تحلیل آماری نتایج گویای آن است که سن بالای مادر و عدم اعتماد به نفس و کافی ندانستن شیر به وسیله مادر، ابتلا کودک به بیماری حاد و کم وزنی نوزاد در بدو تولد از علل عدم موفقیت در شیردهی انحصاری مادران در این مطالعه بوده است.
دکتر مریم اصغرنیا، دکتر عبدالرسول سبحانی، دکتر زهرا امیدوار جلالی،
دوره 4، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1381 )
چکیده
عوارض جنینی- نوزادی در نوزادان نارس نسبت به نوزادان رسیده شیوع بیشتری دارد. تعداد زیادی از داروها برای مهار زایمان زودرس به کار رفته اند ولی هیچ کدام به طور کامل موثر نبوده اند. هدف این مطالعه، مقایسه میزان موفقیت ایندومتاسین و سولفات منیزیوم در به تاخیر انداختن زایمان زودرس بوده است. در این مطالعه که به صورت کارآزمایی شاهددار تصادفی شده انجام گرفت، 120 زن حامله به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. معیارهای ورود برای ارزیابی شامل سن حاملگی 32-24 هفته و مبتلا به زایمان زودرس، پرده های جنینی سالم، اتساع (دیلاتاسیون) حداقل دو سانتی متر، عدم ابتلا به خون ریزی شدید یا کوریوآمنیونیت و حاملگی سه قلویی یا بیشتر، عدم هر گونه اندیکاسیون مادری یا جنینی برای ختم حاملگی، وجود حداقل دو انقباض رحمی در ده دقیقه. گروه اول با ایندومتاسین خوراکی، با دوز 25 میلی گرم هر 8 ساعت تا 4 دوز و گروه دیگر با سولفات منیزیوم، با دوز اولیه 4 گرم وریدی و سپس 2 گرم هر ساعت به صورت انفوزیون وریدی تا زمان کاهش یا توقف انقباضات رحمی تحت درمان و مقایسه قرار گرفتند. موفقیت درمان زایمان زودرس بر اساس کاهش و در نهایت توقف انقباضات رحمی و عدم افزایش دیلاتاسیون یا افاسمان نسبت به مقادیر اولیه تعریف شده بود. دو گروه مورد مطالعه از نظر سن مادر، سن حاملگی، تعداد زایمان، دیلاتاسیون و افاسمان اولیه و تعداد انقباضات رحم تفاوت معنی داری نداشتند. در گروه تحت مطالعه با سولفات منیزیوم، زایمان در 66.6 درصد به مدت 24 ساعت و 58.3 درصد به مدت 48 ساعت و در گروه تحت مطالعه با ایندومتاسین، زایمان در 40 درصد به مدت 24 ساعت و در 35 درصد به مدت 48 ساعت به تاخیر انداخته شد .(p<0.0001) هیچ گونه عارضه مادری و نوزادی در بین دو گروه گزارش نشد. نتیجه نهایی این که سولفات منیزیوم در به تاخیر انداختن زایمان زودرس موثرتر از ایندومتاسین است.
حمیدرضا جوشقانی، دکتر محمود جلالی، دکتر عباسعلی صاحبقدم لطفی، دکتر ابراهیم جوادی، احمد رضا بندگی،
دوره 4، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1381 )
چکیده
کبد یکی از اعضا بسیار مهم بدن است که در سوخت و ساز (متابولیسم) کربوهیدرات ها، پروتئین ها و چربی ها نقش اساسی دارد. همچنین این عضو نقش بسیار مهمی در دفع و ترشح سموم بازی می کند. این عضو حیاتی در معرض انواع عفونت های انگلی، ویروسی، باکتریایی و آسیب های جدی به وسیله سموم قرار دارد. امروزه یکی از راه های تشخیص و بررسی آسیب های کبدی سنجش برخی از آنزیم های کبدی مانند آلانین آمینوترانسفراز ALT) یا (GPT و آسپارتات آمینوترانسفراز AST) یا (GOTمی باشد. به علت آن که این آنزیم ها در سایر بافت ها نیز وجود دارند، نیاز به سنجش سایر آنزیم ها با ویژگی بیشتر احساس می گردد. در این مطالعه فعالیت آنزیم اورنیتین کربامیل ترانسفراز (EC2.1.3.3) ، دومین آنزیم چرخه اوره، در 56 بیمار کبدی (مبتلا به سیروز و هپاتیت ویروسی) مورد مطالعه قرار گرفت. برای تایید ضایعه کبدی در گروه بیماران و همچنین برای صحت سلامتی در گروه شاهد آزمایش های گلوتامیک پیروویک ترانس آمیناز سرم (SGPT) و گلوتامیک اگزالواستیک ترانس آمیناز سرم(SGOT) ، آلبومین، بیلی روبین، ?GT و آلکالن فسفاتاز انجام گردید. برای سنجش فعالیت اورنیتین کربامیل ترانسفراز (OCT) از روش رنگ سنجی استفاده شد. ما دریافتیم که بین فعالیت OCT با آنزیم P<0.001) SGOT ، (r=0.782 و P<0.001) SGPT ، (r=0.857 همبستگی وجود دارد. با توجه به این که آنزیم OCT برای کبد تا حد بسیار زیادی اختصاصی می باشد، لازم است که در سایر مطالعات، فعالیت این آنزیم در ضایعات مختلف کبدی مورد ارزیابی قرار گیرد.
محمدمهدی حسنزاده طاهری، دکتر محمدرضا نیکروش، دکتر مهدی جلالی، دکتر علیرضا فاضل،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1382 )
چکیده
زمینه و هدف: لکتینها قندی باند شده به پروتئینها هستند که دارای منشاء گیاهی و یا جانوری می باشند. این ترکیبات با قندهای انتهای گلیکوکانژوگیتها در سلولها و بافتها واکنش می نمایند. گلیکوکانژوگیتها در برخی فرایندهای بیولوژیکی از قبیل شناسایی، تکثیر، مهاجرت و تمایزات سلولی نقش اساسی ایفا می نمایند. هدف این مطالعه بررسی توزیع برخی گلیکوکانژوگیتا در نوتوکورد و عروق محوری دردوران مورفوژنز در جنیهای موش آزمایشگاهی می باشد.مواد و روشها: برای این منظور جنینهای 9 تا 14 روزه موشهای Balb/c در فرمالین فیکس شدند و سپس مقاطع میکروسکوپی از آنها تهیه گردید. این مقاطع جهت مطالعات هیستوشیمیایی پردازش شدند و سپس در مجاورت چهار لکتین کنجوگه شده با (HRP)Horseradish peroxidase قرار داده شدند که عبارت بودند از Maclura pomifera(MPA)، Vicia villosa(VVA) ,Glycin max(SBA) که برای قند انتهایی آن استیل گالاکتوز آمین اختصاصی می باشند و همچنینLotus tetragonolobus(LTA) که به قند انتهایی فوکوز باند می شود.یافته ها: نتایج حاصله نشان دادند که لکتینای اختصاصی آن استیل گالاکتوز آمین واکنشهای تقریبا مشابهی در نوتوکورد و آندوتلیوم عروق محوری دراثنای دوره مورفوژنز نشان می دهند. در حالی که لکتین حساس به فوکوز فقط با نوتوکورد واکنش نشان داد.نتیجه گیری: براساس یافته های این تحقیق زمان ظهور و نحوه توزیع گلیکوکانژوگیتها با قند انتهای ان استیل گالاکتوز آمین ممکن است نقش یا نقشهای کلیدی و مهمی در میان کنشهای بافتی و شکل گیری متعاقب آنها از قبیل تکامل عروق محوری در اثنای دوره مورفوژنز داشته باشند. به علاوه یافته های این پژوهش نشان دادند که گلیکوکانژوگیتها با قند انتهایی فوکوز ممکن است در تکامل عروق محوری و میان کنشهای نوتوکورد با این عروق در اثنای دوره مورفوژنز نقشی نداشته باشند.
دکتر علیرضا فاضل، دکتر محمدرضا نیکروش، دکتر مهدی جلالی،
دوره 5، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1382 )
چکیده
مقدمه و هدف: مطالعات مختلف نشان داده است که ترکیبات قندی در بسیاری از پدیده های بیولوژیکی دارای نقش کلیدی و بسیار بااهمیتی هستند. تا آنجایی که هر گونه اختلال در ظهور و یا زمان ظهور این ترکیبات می تواند اثرات نامطلوب بر تکامل جنین داشته باشد. لذا تکامل طبیعی در گرو ظهور به موقع آن دسته از گلیکوکانژوگیت هایی است که در پروسه های تکاملی نقش کلیدی دارند. بنابر این شاید بتوان گفت که شکل گیری نورون های حرکتی شاخ قدامی نخاع در گرو تغییرات وسیعی است که در ترکیبات قندی سطح این سلولها و ماده خارج سلولی آنها به وقوع می پیوندد. مواد و روش ها: در این پژوهش که روی جنین موشهای نژاد Balb/c انجام پذیرفت. طی روزهای نهم تا چهاردهم حاملگی جنین ها جمع آوری شده و پس از عمل فیکساسیون که با نرمالین و B4G انجام گرفت و آماده سازی بلوک های پارافینی، اقدام به تهیه برش های 5 میکرونی گردیده و جهت بررسی هیستوشیمیایی با لکتین WFA رنگ آمیزی شدند. در این نمونه ها برای رنگ آمیزی زمینه از آلسین بلو با 2.5=PH نیز استفاده شد. هم چنین برای بررسی و مقایسه ترکیبات قندی، بعضی از نمونه ها فقط در مجاورت آلسین بلو قرار گرفتند. سپس یافته های حاصل از این پژوهش بر اساس عکس العمل سلول ها، نسبت به لکتین درجه بندی شده و به وسیله آزمون کروسکال والیس مورد بررسی آماری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج مربوط به این مطالعه نشان داد که اولین عکس العمل سلول های پیش ساز نورون های حرکتی در طی روز سیزدهم جنینی به صورت پراکنده در حاشیه شاخ قدامی نخاع ظاهر می شود. در طی روز چهاردهم بر تعداد این سلول ها افزوده شده و با قدری تاخیر، سلول های بخش قدامی نخاع و استطاله های مربوط به آنان نیز با این لکتین واکنش مثبت نشان می دهند تا آنجا که در اواخر روز چهاردهم حاملگی به میزان قابل توجهی بر تعداد این سلولها افزوده می شود. در طی این فرایند بافت هایی که در مجاورت سلول های پیش ساز نورون های حرکتی واقع شده اند، فاقد عکس العمل با این لکتین هستند که احتمالاً ممکن است سلول های پشتیبان بافت عصبی آینده و با نورون هایی باشند که در مرحله بعدی تمایزات آنها شروع خواهد شد. نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهد که N-acetygalactosamine ممکن است نقش کلیدی در تمایز نورون های حرکتی شاخ قدامی نخاع داشته باشد.
دکتر علی شبستانی منفرد، دکتر سیدفرزاد جلالی، دکتر حسین مزدارانی، دکتر محمود حاجیاحمدی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: رامسر در شمال ایران، بالاترین میزان پرتوزایی زمینه را در سطح جهان داراست. این پرتوزایی عمدتاً به دلیل وجود عنصر رادیواکتیو رادیوم و فرآورده های استحاله آن است که توسط چشمه های آب گرم به سطح زمین آورده می شوند. آثار دزهای کم پرتو بر سلامت انسان همچنان در هاله ای از ابهام قرار داشته و هنوز تحت بررسی های متعدد قرار دارد. هدف از این تحقیق بررسی وضعیت سلامت ساکنین مناطق با پرتوزایی زمینه بالا در رامسر در مقایسه با وضعیت سلامت ساکنین مناطق با پرتوزایی معمولی است. مواد و روش ها: این مطالعه در سال 1383 و به روش تحلیلی- مقطعی روی 101 خانوار (402 نفر) از ساکنین منطقه طالش محله رامسر با پرتوزایی زمینه بالا و 98 خانوار (374 نفر) از ساکنین منطقه چپرسر رامسر که در محدوده پرتوزایی معمولی زندگی می کردند، صورت گرفت. پس از مصاحبه با ساکنین این مناطق و کسب رضایت آنان و همچنین با استفاده از اطلاعات موجود در خانه بهداشت منطقه، پرسشنامه حاوی برخی شاخص های اقتصادی- اجتماعی و بهداشتی تکمیل گردید و اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج به دست آمده در این مرحله تفاوت معنی داری را در رابطه با میزان مرگ و میر و معلولیت های مادرزادی در ساکنین دو منطقه نشان نمی دهد. همچنین تفاوت در فراوانی برخی بیماری های خاص و سقط جنین و نیز فراوانی افسردگی در میان ساکنین دو منطقه در گروه های سنی معین معنی دار نبود. اما بیماری های قلبی و بدخیمی ها در ساکنین مناطق با پرتوزایی زمینه بالا در مقایسه با مناطق دارای پرتوزایی زمینه عادی به طریقه معنی داری کمتر بود (P<0.05)نتیجه گیری: نتایج به دست آمده، نشان دهنده عدم تاثیر پرتوهای زمینه در سطوح بالا بر برخی شاخص های بیان کننده سلامت و تاثیر مثبت پرتوهای زمینه بالا بر برخی دیگر می باشد. اگر چه نتایج مطالعه حاضر به لحاظ استفاده از روش سرشماری در انتخاب نمونه ها، از پشتوانه آماری قوی برخوردار است، اما مطالعات رادیواپیدمیولوژیک دیگر به ویژه به شکل پایش شاخص های سلامت از نوع آینده نگر می تواند به اطلاعات موجود در زمینه بیولوژی دزهای کم پرتو بیافزاید.
دکتر فرزاد جلالی، دکتر محمدرضا خصوصی نیاکی، دکتر محمود حاج احمدی،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: طولانی شدن زمان کمپلکس QRS به ویژه در جریان بلوک کامل شاخه چپ (LBBB) با افزایش مرگ و میر در بیماران با بیماری زمینه ای قلبی همراه است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه مدت زمان کمپلکس QRS نوار قلبی با میزان کسر جهشی در اکوکاردیوگرافی بیماران دچار بلوک شاخه چپ انجام شد.روش بررسی: در این مطالعه توصیفی آینده نگر که از اردیبهشت ماه 1378 لغایت آذر 1381 در بخش های CCU، قلب و درمانگاه قلب بیمارستان شهید بهشتی انجام شد، تعداد 150 بیمار با تشخیص بلوک کامل شاخه چپ تحت مطالعه نوار قلبی و اکوکاردیوگرافی 2D ،M-Mode، رنگی و داپلر قرار گرفتند و ارتباط بین زمان کمپلکس QRS، انحراف محور به چپ (LAD) و کسر جهشی بطن چپ قلب (EF) (به روش Simpson) مورد بررسی قرار گرفت. داده ها در نرم افزار آماری SPSS 11.0 و با استفاده از آزمون های آماری تی و دو طرفه و کایدو و Fisher Exact مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: 131 بیمار (87 درصد) زمان QRS بین 0.16 – 0.12 ثانیه و متوسط کسر جهشی در آنها (0.36 ± 16) بود. 19 بیمار دیگر (13 درصد) QRS مساوی یا بیشتر از 0.16 ثانیه داشتند و متوسط کسر جهشی آنها (0.24 ± 10) بود (P<0.05). متوسط کسر جهشی در موارد QRS مساوی یا بیشتر از 0.16 ثانیه با انحراف محور به سمت چپ ( 25±16درصد) و در موارد بدون همراهی با انحراف محور به سمت چپ 13 ± 23 درصد بود. بین سن، جنس، نوع بیماری قلبی با کسر جهشی در بیماران دچار LBBB ارتباطی دیده نشد.نتیجه گیری: زمان کمپلکس QRS مساوی یا بیشتر از 0.16 ثانیه دارای یک ارتباط معکوس با کسر جهشی بطن چپ بوده و لذا بلوک کامل شاخه چپ در صورت زمان QRS بیشتر یا مساوی 0.16 می تواند معیاری مفید دال بر نارسایی سیستولیک شدید بطن چپ باشد.
دکتر محمدرضا جلالی ندوشن، دکتر مهدیه مرادی، دکتر حسن محمد حسینی اکبری، نادر فلاح،
دوره 9، شماره 4 - ( زمستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : آپاندیسیت شایعترین جراحی شکم حاد است که در حال حاضر پاتوژنز آن به درستی مشخص نیست. شواهد فزایندهای مبنی بر درگیری سیستم عصبی در تنظیم ایمنی و پاسخهای التهابی وجود دارد. در این مطالعه وضعیت سیستم عصبی و ماست سلهای رودهای در آپاندیسهای طبیعی و ملتهب ارزیابی گردید.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 45 نمونه آپاندیس بیمارانی که طی سالهای 79 لغایت پایان اسفند ماه 80 در مرکز پزشکی آموزشی درمانی شهید مصطفی خمینی تهران تحت عمل آپاندکتومی قرار گرفته بودند، انجام شد. بیماران به سه گروه 15 نفره آپاندیسیت حاد با علائم بالینی و پاتولوژی، آپاندیسیت حاد از نظر بالینی بدون یافتههای هیستولوژی و آپاندیس طبیعی به عنوان گروه کنترل تقسیم شدند. نمونهها با روش ایمونوهیستوشیمی برای مارکرهای سیناپتوفیزین به منظور مشاهده فیبرهای عصبی، S100 برای بررسی سلولهای شوان و نیز به روش هیستوشیمی رنگآمیزی تولوئیدن بلو برای مشاهده ماستسلها بررسی شدند. سپس تعداد فیبرهای عصبی، سلولهای شوان در زیر مخاط و لایه عضلانی و تعداد ماست سلها در زیر مخاط در 20 میدان میکروسکوپی شمارش و میانگین تعداد در هر میدان با بزرگنمایی 400 تعیین گردید. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها : در مطالعه انجام شده اختلاف معنیداری از نظر وجود سلولهای عصبی شوان، فیبر عصبی و سلول ایمنی ماست سل بین سه گروه وجود داشت. بدین ترتیب که در گروه اول در مقایسه با دو گروه بعدی خصوصاً گروه کنترل افزایش داشت (05/0P<). آزمون تکمیلی دانکن نشان داد که در مورد متوسط سلولهای شوان در زیر مخاط و لایه عضلانی و همچنین تعداد ماست سلها در زیر مخاط از لحاظ آماری در سه سطح جداگانه قرار داشتند. اما در مورد متوسط تعداد فیبرهای عصبی در زیرمخاط و لایه عضلانی گروه اول در یک سطح و گروه دوم و سوم در یک سطح قرار داشتند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که افزایش واضح در اجزاء عصبی و ماست سلها در آپاندیسیت حاد بیانگر این مطلب است که ارتباطی عملکردی بین سیستم عصبی روده ، ماست سلها و پاتوژنز آپاندیسیت حاد وجود دارد. اگر چه مکانیسم واقعی هنوز مشخص نمیباشد.
دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، دکتر عبدالحسین شیروی، دکتر سیدمجید جلالیان حسینی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : نقایص لوله عصبی و هایپوپلازی ناخنها از ناهنجاریهای شناخته شده کاربامازپین میباشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر داروی کاربامازپین بر القاء ناهنجاریهای چشمی موش انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش باردار از نژاد Balb/c به دو گروه تجربی و دو گروه کنترل تقسیم شدند و به ترتیب دوزهای 15 و 30 میلیگرم بر کیلوگرم روزانه از داروی کاربامازپین (در گروه تجربی Iو(II و نرمال سالین و تویین20 در نرمال سالین (در گروههای کنترل) از روز ششم دوره بارداری لغایت روز پانزدهم و به صورت داخل صفاقی دریافت نمودند. در روز هجدهم بارداری جنینها از رحم خارج شدند و پس از توزین و اندازهگیری طول بدن، جنینهای دارای ناهنجاری مورد رنگآمیزی اسکلتی و بافتی قرارگرفتند. یافتهها : میانگین وزن بدن و طول سری دمی در گروههای تجربی به صورت معنیداری در مقایسه با کنترل کاهش یافته بود (05/0P<). در گروه آزمایشی با دوز 15 و 30 میلیگرم بر کیلوگرم به ترتیب بدشکلی جمجمه در 7 و 8/10 درصد، کوتاهی انگشتان در 3/13 و 6/16 درصد، کوچکی ماندیبول در 8/7 و 7/11 درصد و کوتاهی دم در 2/10 و 2/9 درصد از جنینها مشاهد شد. نقایص چشمی به ترتیب در 6/8 درصد و 5/7 درصد از جنینهای گروه آزمایشی یک و دو مشاهده شد. نقایص چشمی به صورت باز بودن یک یا دو چشم، اگزوفتالمی، تغییراتی در شکل اپیتلیوم عدسی، چینخوردگی شبکیه و قرنیه مشاهده گردید. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که مصرف داروی کاربامازپین در طی مراحل اروگانوژنز موش میتواند، ناهنجاری چشمی را در جنین القاء نماید.
دکتر محمدرضا جلالی ندوشن، دکتر علی دواتی، دکتر شهاب باقرزاده شهیدی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان پستان شایعترین سرطان در زنان میباشد. اخیراً عوامل شناخته شده در پیشآگهی سرطان پستان افزایش یافته است که یکی از این عوامل حضور ژن MDM2 در بعضی کارسینومها، سارکومها و لوکمیها میباشد. هدف از این مطالعه تعیین حضور ژنMDM2 در بیماران با سرطان اولیه پستان و ارتباط آن با درجه بدخیمی، مرحله پیشرفت و درگیری گره لنفاوی زیربغل بود. روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 75 نمونه از بیماران با سرطان پستان اولیه در طی سالهای 1379 تا 1384 مراجعه کننده به بیمارستان مصطفی خمینی تهران صورت گرفت. در این مطالعه از بلوکهای پارافینی بایگانی شده دو برش بافتی از هر نمونه تهیه گردید که لام اول با روش هماتوکسیلین و ائوزین رنگآمیزی شد و در لام دوم MDM2 با روش آنتیبادی پلیکلونال با روش ایمونوهیستوشیمی مورد ارزیابی قرار گرفت. دادهها با کمک آزمون کایدو، منویتنی و به وسیله نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها :میانگین و انحراف معیار سنی بیماران 5/1254 تعیین شد. 7/58 درصد از تومور بیماران از نظر پیشرفت تومور در مرحله II و 7/42 درصد تومور بیماران از نظر درجه بدخیمی در مرحله III قرار داشت. بین درجه بدخیمی تومور بیماران و ژن MDM2 ارتباطی وجود نداشت، ولی از طرف دیگر 3/69درصد بیماران دارای درگیری گرهلنفاوی و 32درصد آنها MDM2 مثبت بودند. بین ظهور ژن MDM2 با مرحله تومور و درگیری گره لنفاوی ارتباط معنیداری وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ژن MDM2 میتواند به عنوان عامل مؤثری در پیشآگهی سرطان پستان در نظر گرفته شود.
سهراب حلالخور، دکتر دردی قوجق، دکتر فرزاد جلالی، دکتر مینا اسلامدوست،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : گلیکوزآمینوگلیکانها، پلیساکاریدهای بدون شاخهای میباشند و نقش کلیدی در ساختمان مولکولی و عملکرد غشاء سیتوپلاسمی دارند. گلیکوزآمینوگلیکانها در مکانیسم برخی بیماریها از جمله پرفشاری خون نیز نقش مهمی برعهده دارند. از آنجایی که افزایش فشارخون شریانی همواره از مهمترین معضلات سلامتی مردم در کشورهای مختلف بوده است، اما هنوز شاخص دقیق و قابل اعتمادی برای تشخیص زودرس این بیماری وجود ندارد. این مطالعه به منظور اندازهگیری گلیکوزآمینوگلیکانهای ادرار 24 ساعته و سرم به عنوان شاخص دقیق و زودرس برای بررسی بیماران مبتلا به پرفشاری خون اولیه انجام شد. روش بررسی: این مطالعه مورد – شاهدی روی 53 بیمار مبتلا به پرفشاری خون اولیه که برای درمان در بیمارستانهای آموزشی شهیدبهشتی و شهیدیحیینژاد بابل طی سالهای 82-1381 بستری شده بودند و 38 فرد سالم انجام شد. نمونه ادرار 24 ساعته و نمونه سرم از افراد شاهد بدون ابتلا به بیماری پرفشاری خون و افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون که از لحاظ سن و جنس همسان بودند، تهیه شد. مقدار گلیکوزآمینوگلیکان در نمونهها به روش (کالریمتریک) و با اسپکتروفتومتر اندازهگیری شد. یافتهها : نتایج این مطالعه نشان داد که بین میزان دفع گلیکوزآمینوگلیکانهای ادرار 24 ساعته و فشارخون سیستولیک نسبت مستقیمی وجود دارد و با افزایش فشارخون سیستولیک، مقدار دفع ادراری گیلکوزآمینوگلیکانها نیز افزایش مییابد. همچنین مقدارگلیکوزآمینوگلیکانها در سرم افراد مبتلا به پرفشاری خون اولیه نیز در مقایسه با گروه شاهد افزایش مییابد. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که در بیماران مبتلا به پرفشاری خون اولیه مقدار گلیکوزآمینوگلیکانها در ادرار24 ساعته و سرم نسبت به گروه شاهد افزایش مییابد. بنابراین اندازهگیری مقدار گلیکوزآمینوگلیکانهای ادرار 24 ساعته میتواند، شاخص مناسبی برای تشخیص زودرس پرفشاری خون باشد.
کتایون جلالی آریا، فاطمه ناهیدی، صدیقه امیر علی اکبری، دکتر سید حمید علوی مجد،
دوره 12، شماره 3 - ( پاييز 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : نوجوانی دوره پرتلاطمی است که تغییرات جسمانی، جنسی و روانی زیادی را در بردارد .لذا محققین معتقدند که نوجوانان در دوران بلوغ باید از آگاهیهای لازم این دوره بحرانی مطلع گردند؛ زیرا ناآگاهی و بیاطلاعی آنان امکان بروز انحرافات و لغزشهای جنسی را بیشتر میکند. این مطالعه به منظور تعیین زمان و روش مناسب آموزش بهداشت باروری به دختران از دیدگاه والدین و معلمان شهر گرگان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 400 والد (200 زوج) و 50 معلم دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه شهرگرگان طی سال 1382 به روش نمونهگیری چندمرحلهای انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه مشتمل بر دو بخش خصوصیات دموگرافیک و نظرسنجی که خود شامل سه مبحث لقاح و حاملگی، تنظیم خانواده و ایدز و بیماریهای مقاربتی بود؛ دادهها جمعآوری شدند. برای تعیین فراوانی و درصد دادهها از آمار توصیفی با استفاده از نرمافزار SPSS-9 استفاده شد. یافتهها : 43.5% از مادران و 38.5% پدران بهترین زمان آموزش لقاح و حاملگی را هنگام ازدواج و 46درصد از معلمان بهترین زمان را سال سوم و پیشدانشگاهی ذکر کردند. 55 درصد والدین و 56 درصد معلمان زمان مناسب برای آموزش تنظیم خانواده را هنگام ازدواج مناسب دانستند. 32 درصد معلمان بهترین زمان را برای آموزش ایدز و بیماریهای مقاربتی سال سوم دبیرستان و دوره پیشدانشگاهی ذکر نمودند. همچنین 30.7% پدران و 38درصد معلمان، سال اول و دوم دبیرستان را زمان مناسب برای آموزش عنوان نمودند. 45 درصد مادران و 44 درصد معلمان مناسبترین روش آموزش را مراجعه نوجوان به مامای حاضر در مدرسه بیان کردند. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که بیشتر والدین و معلمان با آموزش بهداشت باروری در دوران دبیرستان و هنگام ازدواج موافق بوده و مناسبترین روش اطلاعرسانی را تدریس در مدرسه و حضور ماما در مدارس به عنوان مشاور ذکر کردند.
مژگان جلالی، مریم طهرانی پور، ناصر مهدوی شهری،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : کمپرسیون یا قطع عصب سیاتیک سبب القای مرگ نورونی در آلفا موتونورونهای نخاع میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره الکلی دانه گیاه سیاه دانه بر دانسیته نورونهای حرکتی آلفای شاخ قدامی نخاع پس از کمپرسیون عصب سیاتیک در موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در چهار گروه کنترل، کمپرسیون، کمپرسیون+تیمار عصاره الکلی دانه سیاهدانه دوز 75 mg/kg و کمپرسیون+تیمارعصاره الکلی دانه سیاهدانه دوز mg/kg50 قرار داده شدند. در گروه کنترل عضله در محل عصب سیاتیک بدون آسیب شکافته شد. در گروههای کمپرسیون و تیمار، عصب سیاتیک پای راست تحت کمپرسیون (60 ثانیه) قرار گرفت. پس از 28 روز با نمونهبرداری از قطعات نخاعی L2-L4 و S1 ، S2 و S3 و برشهای 7میکرونی سریال و رنگآمیزی با آبی تولوئیدین، نورونهای حرکتی شاخ قدامی نخاع به روش دایسکتور شمارش شدند. یافتهها : دانسیته نورونی در گروه کمپرسیون (32±650) نسبت به گروه کنترل (24±1803) کاهش معنیداری داشت و در گروههای سوم (47±1581) و چهارم (49±1543) دانسیته نورونی نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنیداری نشان داد (P<0.001). نتیجهگیری : عصاره الکلی دانه سیاه دانه باعث افزایش دانسیته نورونهای حرکتی آلفا شاخ قدامی نخاع موش صحرایی پس از کمپرسیون عصب سیاتیک گردید.
مریم ربیعی، عباس رحیمی، احسان کاظم نژاد لیلی، بهنوش جلالیان، صبا مسعودی راد،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : رادیوتراپی به عنوان یکی از روشهای اصلی در درمان سرطانهای سروگردن، علاوه بر از بین بردن سلولهای سرطانی به سلولهای طبیعی نیز آسیب رسانده که بهدنبال آن عوارض سابژکتیو (ذهنی) و ابژکتیو (عینی) حادث میشود. این مطالعه به منظور تعیین عوارض سابژکتیو ناشی از رادیوتراپی در بیماران مبتلا به سرطانهای سروگردن انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی - تحلیلی 45 بیمار (28 مرد و 17 زن) مبتلا به سرطانهای سر و گردن کاندید دریافت رادیوتراپی، قبل، حین و یک تا سه ماه پس از درمان بررسی شدند. پرسشنامه LENT-SOMA فارسی شده برای بررسی عوارض سابژکتیو ناشی از رادیوتراپی از قبیل درد، خشکی دهان، دیسفاژی، تریسموس و اختلال چشایی استفاده شد. یافتهها : 80 درصد بیماران در تمامی زمانهای مورد بررسی تجربه درد داشتند. در تمامی زمانهای مورد بررسی، بالاترین رتبههای شدت درد، دفعات ابتلا به آن و دفعات مصرف مسکن به ترتیب مربوط به گلودرد و دردگوش بود. شدت و دفعات درد و در پی آن دفعات مصرف مسکن در نواحی گلو، گوش، فک، دهان (P<0.05) و دندان (P<0.05) در فاصله یک ماه پس از درمان بیش از سه ماه پس از درمان بود. زروستومیا، دیسفاژی و اختلال چشایی در فاصله یک ماه پس از درمان به طور معنیداری بیش از سه ماه پس از درمان بود (P<0.05). درد در ناحیه گوش و فک با دوز اشعه ارتباط داشت (P<0.05). نتیجهگیری : شدت عوارض سابژکتیو ناشی از رادیوتراپی در مبتلایان به سرطانهای سر و گردن پس از گذشت یک ماه از پایان درمان به اوج خود رسید و از آن پس تا پایان ماه سوم پس از درمان به سمت بهبودی پیش رفت تا جایی که به نقطه قبل از آغاز درمان نزدیک گردید؛ هرچند بر آن منطبق نشد.
خسرو جلالی دهکردی، غلامرضا شریفی، سجاد ارشدی،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : افزایش گلوکز و اکسیداسیون آن یکی از دلایل افزایش تولید رادیکالهای آزاد و ایجاد استرس اکسیداتیو است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین استقامتی شنا و عصاره آبی بذر شنبلیله بر سطح گلوکز سرم و آنتیاکسیدانهای بافت قلب موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین (STZ) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی نر بالغ به صورت تصادفی در پنج گروه ده تایی کنترل دیابتی (DC)، کنترل سالم (دارونما، HC)، تمرین استقامتی شنا (S)، تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا (SF1) (1.74 g/kg/bw) و تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز متوسط (SF2) (0.87 g/kg/bw) قرار گرفتند. در ابتدا دیابت در حیوانات گروههای دیابتیک، تمرین استقامتی، SF1 و SF2 با تزریق استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن القاء شد. پس از شش هفته، سطح گلوکز سرم و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز بافت قلب موشهای صحرایی اندازهگیری شد. یافتهها : کاهش وزن بدن در همه گروهها بهغیر از گروه دارونما مشاهده شد (P<0.05). سطح گلوکز سرم بهطور معنیداری در گروههای تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا و دارونما در مقایسه با گروه کنترل دیابتی کاهش نشان داد (P<0.05). افزایش معنیداری در میزان آنتیاکسیدانهای بافت قلبی در گروههای تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا و متوسط، تمرین استقامتی شنا و دارونما در مقایسه با گروه کنترل دیابتی مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : ترکیب تمرین استقامتی شنا و عصاره بذر شنبلیله سبب افزایش آنتیاکسیدانهای بافت قلب و کاهش سطح گلوکز سرم میگردد.
معصومه احمدی جلالی مقدم، حمیدرضا هنرمند، صادق فلاح دلاور، امین سعیدی نیا،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : گیاه سداب (Ruta graveolens) از کهنترین گیاهان مورد استفاده در طب سنتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ضدباکتریایی عصارههای آبی و هیدروالکلی برگ و ساقه گیاه سداب بر هشت سویه باکتری بیماریزا انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی سویههای استاندارد باکتریهای پاتوژن شایع انسانی شامل انتروکوک فکالیس، استافیلوکوک اورئوس، استافیلوکوک اپیدرمیس، استرپتوکوک پنومونیا، اشریشیا کولی، کلبسیلا پنومونیه، سالمونلا تیفی و انتروباکترکلواکه که به صورت لیوفیلیزه شده از مرکز کلکسیون باکتری و قارچ سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی خریداری شده بودند؛ انجام شد. اثر عصارههای آبی و هیدروالکلی گیاه سداب بر رشد سویههای باکتریهای بیماریزا بهطور جداگانه و با روش دیسک دیفوزیون و ماکرو دیلوشن و تعیین حداقل غلظت کشندگی (MIC) بررسی گردید. نتایج با اثر ضدمیکروبی هشت آنتیبیوتیک رایج شامل کوتریموکسازول، اکسیسیکلین، ونکومایسین، اریترومایسین، فورازولیدون، تتراسیکلین، آموکسیسیلین / کلاولانیک اسید و آمپیسیلین / سولباکتام مقایسه شد. یافتهها : عصارههای آبی، اتانولی و متانولی گیاه سداب حتی با غلظت بالا (3 میلیگرم بر میلیلیتر) اثر ممانعتکنندگی رشد علیه باکتریهای مورد مطالعه نداشتند. نتیجهگیری : عصارههای آبی، اتانولی و متانولی اندامهای هوایی گیاه سداب فاقد اثر بازدارندگی بر باکتریهای بیماریزا است.
فرهنگ بابامحمودی، محمدرضا مهدوی، بیتا طالبی، حسین جلالی، پیام روشن، مهراد مهدوی،
دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : پیدایش مقاومت دارویی مایکوباکتریوم توبرکلوزیس، بهخصوص سویههای مقاوم به چند دارو، درمان و کنترل شیوع بیماری سل را با مشکل مواجه کرده است. این مطالعه به منظور شناسایی جهشهای شایع منجر به مقاومت دارویی ایزولههای مایکوباکتریوم توبرکلوزیس با استفاده از روش Line Probe Assay در استان مازندران انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی نمونههای خلط مثبت 54 مسلول ریوی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی استان مازندران انجام شد. نمونه خلط بیماران روی محیط لوین اشتاین – جانسون کشت داده شد. نمونهها از نظر وجود ژنهای مقاوم و حساس به داروهای خط اول و دوم درمان بیماری سل (ایزونیازید، ریفامپین، استرپتومایسین، آمیکاسین / کانامایسین و کینولون) با روش LPA ارزیابی شدند. یافتهها : از 54 نمونه خلط، 3 نمونه مقاوم به کینولون (5.5%)، 3 نمونه مقاوم به کانامایسین / آمیکاسین (5.5%) و 4 نمونه مقاوم به استرپتومایسین (7.4%) بودند. در 2 نمونه (3.7%) جهش در کدون katG مشاهده شد که مربوط به مقاومت به ایزونیازید بود. 3 مورد (5.5%) مقاومت به ریفامپین با جهش ژنی rpoB 516 مشاهده شد. در مجموع 4 نمونه (7.4%) به دو دارو مقاوم بودند. بهطوری که 3 نمونه به دو داروی استرپتومایسین و کینولون و یک نمونه به دو داروی ریفامپین و کانامایسین مقاوم بودند. نتیجهگیری : 7.4% از نمونهها به دو داروی درمان کننده بیماری سل مقاوم بودند. همچنین روش Line Probe Assay در شناسایی مقاومت به چندین داروی ضدسل، روشی سریع و مناسب ارزیابی شد.
حسین جلالی، محمدرضا مهدوی، مهرنوش کوثریان، حسین کرمی، پیام روشن، فاطمه مداحیان،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : هموگلوبین D پنجاب یکی از انواع هموگلوبینوپاتیها است که در آن جهش در موقعیت 121 بر روی زنجیره بتا رخ داده است. این اختلال هموگلوبینی در هندوستان، پاکستان و ایران شایع است. اغلب افراد هتروزیگوت مبتلا به این بیماری بدون علامت بالینی خاصی هستند. در حالی که در حالت هتروزیگوت مرکب با هموگلوبین S افراد مبتلا بیماری کمخونی داسی شکل را بروز میدهند. این مطالعه به منظور شناسایی انواع هاپلوتیپهای همراه هموگلوبینD در مجموعه ژنی بتاگلوبین در ساری انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 18 نفر از خانوادههای افرادی با هموگلوبینD پنجاب انجام شد. DNA ژنومی از تمامی افراد با استفاده از روش استاندارد فنل- کلروفرم استخراج گردید. سپس نوع هاپلوتیپ همراه هموگلوبینD پنجاب با استفاده از روش PCR-RFLP و آنالیز پیوستگی در خانواده مشخص شد. یافتهها : در 17 خانواده آلل هموگلوبینD با هاپلوتیپ [+ + - - - - +] پیوستگی داشت. تنها در یک خانواده آلل دارای هموگلوبینD به همراه هاپلوتیپ [+ + + - + + -] مشاهده شد. نتیجهگیری : بخش عمده واریانت هموگلوبین D پنجاب در ساری دارای منشاء یگانه است. احتمالاً هاپلوتیپ نادر مشاهده شده یا منشاء ژنتیکی متفاوتی داشته و یا در اثر مکانیسمهایی از قبیل نوترکیبی ژنی به وجود آمده است.
مهرنوش کوثریان، محمدرضا مهدوی، حسین جلالی، پیام روشن،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : برنامه غربالگری کشوری برای شناسایی نوزادان مبتلا به نقص در عملکرد آنزیمی گلوکز-6- فسفات دهیدروژناز (G6PD) قادر نیست تمامی مبتلایان را شناسایی کند. این مطالعه به منظور مقایسه روشهای فلورسانت نقطهای، دکولوراسیون و اندازهگیری کمی آنزیمی در تشخیص نقص عملکردی G6PD نوزادان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی نمونههای خون بندناف 365 نوزاد بلافاصله پس از تولد جمعآوری و تست دکولوراسیون، اندازهگیری کمی آنزیمی و تست DNA انجام گردید. نوزادان مورد مطالعه وارد برنامه غربالگری کشوری G6PD شدند که در آن تست فلورسانت نقطهای روی نمونههای پاشنه پا و در روز سوم الی پنجم پس از تولد صورت میپذیرد. در تمامی نوزادان تست اندازهگیری کمی بهعنوان استاندارد طلایی در نظر گرفته شد. براساس نتایج تست اندازهگیری کمی آنزیمی، نوزادان با فعالیت آنزیمی کمتر از 20درصد میانگین فعالیت آنزیمی بهعنوان بیمار کامل و نوزادان با فعالیت آنزیمی 20 تا 60 درصد میانگین فعالیت آنزیمی بهعنوان بیمار جزیی تقسیمبندی شدند. یافتهها : تست فلورسانت نقطهای 13 مورد را شناسایی کرد که همگی آنها پسر بودند. تست دکولوراسیون 18 پسر و یک دختر را بهعنوان بیمار شناسایی کرد. تست اندازهگیری کمی آنزیمی نیز موفق به شناسایی 19 بیمار پسر و 28 بیمار دختر (26 نفر با نقص آنزیمی جزیی و 2 نفر با نقص آنزیمی کامل) شد. آنالیز DNA نیز 14 نوزاد پسر را در حالت همیزیگوت و 34 دختر را به صورت هتروزیگوت شناسایی کرد. نتیجهگیری : تست فلورسانت نقطهای دارای حساسیت لازم برای شناسایی تمامی نوزادان نیست. لذا توصیه میگردد تا از روش اندازهگیری کمی بهعنوان روش جایگزین استفاده گردد.
محمدرضا مهدوی، مهرنوش کوثریان، حسین کرمی، مهراد مهدوی، حسین جلالی، پیام روشن،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری تالاسمی آلفا شایعترین نوع هموگلوبینوپاتی در جهان است و ممکن است بیمار مبتلا علایم بالینی متنوعی را از کمخونی بدون علامت گرفته تا کمخونی شدید منجر به مرگ تجربه کند. این مطالعه به منظور ارزیابی فراوانی ناقلین جهشهای شایع ژن آلفاگلوبین در نوزادان متولد ساری انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 412 نمونه خون بند ناف نوزادان متولد بیمارستان امیر مازندرانی شهر ساری در سال 1391 بهطور تصادفی انتخاب گردید. سپس DNA ژنومی از خون آنان به روش استاندارد فنل- کلروفرم استخراج گردید. با استفاده از تکنیکهای Multiplex Gap- PCR و PCR-RFLP وجود سه جهش حذفی، یک تریپلیکیشن و یک جهش نقطهای ارزیابی شد. یافتهها : فراوانی آللی مجموع کروموزومهای بررسی شده برابر 0.0825 بهدست آمد. جهش حذفی –α3.7 با فراوانی آللی 0.0485 دارای بیشترین فراوانی آللی در 824 کروموزوم مورد بررسی بود. فراوانی آللی جهشهای –α4.2 ، αααanti3.7 تریپلیکیشن و α-5nt به ترتیب 0.0206 ، 0.0109 و 0.0024 تعیین شد. هیچیک از نوزادان حامل جهش دو حذفی –Med نداشتند. نتیجهگیری : در اکثر نوزادان مبتلا تنها یک نسخه از ژن آلفاگلوبین حذف شده و یا دارای نقص بود که این افراد بدون مشکل قادر به ادامه زندگی هستند. جهش دو حذفی –Med در هیچیک از نوزادان یافت نشد که نشان میدهد احتمال تولد نوزاد مبتلا به بیماری Hb H در منطقه پایین است.