پیام خود را بنویسید

نشریات نهاد نمایندگی : آیا شهاب ها برای راندن شیاطین می باشند؟

 | تاریخ ارسال: 1397/11/10 | 
 آیا شهاب ها برای راندن شیاطین می باشند؟

پرسش: 
در مورد 
راندن شیطان با شهاب ـ در قرآن آمده ـ و تعارض آن با علم توضیح دهید؟ 

پاسخ: 

خداوند متعال در 
آیاتی می فرماید: 

«وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُباً (۸) وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یسْتَمِعِ الْآنَ یجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (۹) وَ أَنَّا لا نَدْری أَ شَرٌّ أُریدَ بِمَنْ فِی 
الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً
؛ 
(جنّ ها گفتند) و این که ما آسمان را جستجو کردیم و همه را پر از محافظان قویّ و تیرهای شهاب یافتیم. (۸) و این که ما پیش از این به استراق سمع در آسمان ها می 
نشستیم؛ امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود می یابد. (۹) و این که ما نمی دانیم آیا اراده شرّی درباره اهل زمین شده یا پروردگارشان 
خواسته است آنان را هدایت کند؟»[۱] 

«وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَینَّاها لِلنَّاظِرینَ (۱۶)وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیطانٍ رَجیمٍ (۱۷) إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ؛ 
ما در آسمان برج هایی قرار دادیم؛ و آن را برای بینندگان آراستیم. (۱۶) و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم؛ (۱۷) مگر آن کس که استراق سمع کند که «شهاب مبین» او را تعقیب می کند. »[۲] 


«إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ (۴) رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَینَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ (۵) إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِبِ (۶) وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیطانٍ مارِدٍ (۷) لا یسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِالْأَعْلی وَ یقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جانِبٍ (۸) دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ (۹) إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ؛ 
همانا معبود شما یگانه است؛ (۴) پروردگار آسمان ها و زمین و آنچه میانآنهاست، و پروردگار مشرق ها (۵) ما آسمان نزدیک (پایین) را با ستارگان آراستیم، (۶) 
تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم. (۷) آنها نمی توانند به(سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هر گاه چنین کنند) از هر سو هدف قرار می گیرند. (۸) آنها به 
شدّت به عقب رانده می شوند؛ و برای آنان مجازاتی دائم است. (۹) مگر آنها که در لحظه ای کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که شهاب ثاقب آنها را تعقیب می کند. 
»[۳] 


الف ـ اختلاف با علم یا توهّم اختلاف 
به دو 
جمله زیر توجّه فرمایید! 
۱ـ ما شهاب ها را فقط برای این می فرستیم که شیاطین را از آسمان برانند. 

۲ـ ما به وسیله شهاب ها مانع از آن می شویم که شیاطین وارد آسمان شوند. 

برخی خیال کرده اند که حاصل کلام قرآن درباره راندن شیاطین با شهاب ها، گزاره اوّل است؛ لذا گفته اند: این گزاره با علم در تضادّ می باشد. چون علم ثابت نموده که بارش شهاب ها منشاء طبیعی دارد؛ پس چه شیاطین باشند یا نباشند، بارش شهاب ها وجود خواهد داشت. امّا آنچه از مجموع آیات در این باره حاصل می شود، گزاره دوم می باشد نه گزاره اوّل؛ یعنی بارش شهاب ها ربطی به وجود شیاطین ندارند؛ امّا هرگاه شیاطین بخواهند وارد فضای خارج از جوّ زمین گردند، به طور طبیعی مورد اصابت شهاب سنگ ها واقع می شوند. کما این که اگر انسان نیز بخواهد بدون حفاظ محکم، از جوّ خارج گردد با شهاب سنگ های ریز و درشت برخورد می نماید. بسیاری از این شهاب ها در حدّ غبار می باشند، امّا از آنجا که با سرعتی بسیار زیاد حرکت می کنند، به شدّت خطرناکند. لذا خداوند متعال فرمود: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (۳۳) فَبِأَی آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۳۴) یرْسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِران
ای گروه جنّ و انس! اگر می توانید از مرزهای آسمان ها و زمین بگذرید، پس بگذرید؛ ولی هرگز نمی توانید، مگر با سلطانی (با ابزاری که به شما سلطه لازم را بدهد) (۳۳) پس کدامین نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟! (۳۴) شعله هایی از آتش بی دود، و دودهایی متراکم بر شما فرستاده می شود؛ و نمی توانید از کسی یاری بطلبید»[۴] 

پس خداوند هیچگاه نفرموده که ما شهاب سنگ ها را برای زدن شیاطین می فرستیم؛ بلکه فرموده که اگر شیاطین بخواهند برای استراق سمع وارد آسمان شوند مورد اصابت شهاب سنگ ها واقع می شوند. یعنی شهاب سنگ ها به طور طبیعی در حال بارش به سمت زمین می باشند؛ پس اگر شیاطین جنّی هوس کنند که از جوّ زمین بیرون روند به طور طبیعی با شهاب ها برخورد خواهند داشت؛ کما این که هر چیزی بخواهد از جوّ زمین خارج گردد مورد اصابت شهاب ها 
قرار خواهد گرفت. لذا جداره های سفینه های فضایی و نیز لباس های فضانوردان را به گونه ای می سازند که در برابر برخورد این ذرّات ریز مقاومت لازم را داشته باشند. 
البته اگر اتّفاقاً شهاب سنگی نسبتاً بزرگ با فضانورد یا سفینه تصادم نماید، می تواند فاجعه بار باشد. 

ب ـ نگاهی عمقی به آیات قران کریم در باب راندن شیاطین با شهاب ثاقب و تفسیر آیات فوق، سه نگاه عمده در بین مفسّرین وجود دارد. عدّه ای این آیات را تعابیری استعاری و کنایی دانسته و گفته اند که مقصود از شهاب ثاقب، همین شهاب های مادّی نیستند؛ بلکه اموری هستند که از حیث درخشش، سرعت زیاد و ناگهانی و غیر قابل پیش بینی بودن و قدرت سوزانندگی، به شهاب تشبیه شده اند. امّا عدّه ای دیگر بر این باورند که مراد از شهاب در این آیات، حقیقتاً همین شهاب های آسمانی است و تعبیری کنایی و استعاری نمی باشد. امّا نگاه سوم قائل به این است که این آیات هم معانی ظاهری دارند، هم معانی باطنی؛ لذا در آیات مورد بحث و روایات اهل بیت (ع)، بر هر دو امر شواهدی وجود دارد. امّا معتقدین هر کدام از این سه نظر عمده، در بیان حقیقت امر، مطالب گوناگونی گفته اند که به اجمال به آنها خواهیم پرداخت. 

بیان نظر نخست 
(کنایی و استعاری بودن این آیات)
 
طبق این نظر، منظور از آسمان در این آیات، آسمان های معنوی و ملکوتی است که عالم ملائک می باشد. مقصود از شهاب نیز حقایقی بسیار نورانی و خیره کننده یا اموری گدازنده هستند. شیاطین جنّ زمانی قادر بودند که به عالم ملائک رفت و آمد داشته باشند، لذا ابلیس توانست در بهشت آدم (ع)، که بهشت ملکوتی بود، وارد شده آن حضرت را بفریبد. امّا بعد از تولّد حضرت عیسی (ع) رفت و آمد آنها به آسمان تا حدود محدود شد؛ و بعد از تولّد رسول خدا (ص)، آنان به کلّی از نفوذ در عالم ملکوت منع گردیدند. پس هرگاه شیاطین می خواهند به ملاء اعلی و عالم فرشتگان و آسمان معنوی راه یابند، نوری خیره کننده یا امری گدازنده به صورت ناگهانی ظاهر شده آنها را هدف قرار می دهد. شاهد این نظر آن است که در آیات فوق از مَلاءِ اعلی یاد شد که عالم ملائک می باشد. نیز سخن از مشارق به میان آمد که می تواند اشاره باشد به مشرق دنیا و مشرق ملکوت؛ چون ملکوت نیز افقی دارد. لذا خداوند متعال جایگاه جبرئیل (ع) را با واژه افق یاد نموده فرمود: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی (۴) عَلَّمَهُ شَدیدُ الْقُوی (۵) ذُو مِرَّهٍ فَاسْتَوی (۶) وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی؛ آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست (۴) آن کس که قدرت عظیمی دارد (جبرئیل امین) او را تعلیم داده است؛ (۵) همان کس که توانایی فوق العاده دارد؛ او سلطه یافت (۶) در حالی که در اُفق اعلی قرار داشت»[۵] و فرمود: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریمٍ (۱۹) ذی قُوَّهٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکینٍ (۲۰) مُطاعٍ ثَمَّ أَمینٍ (۲۱) وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (۲۲) وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبینِ؛ به درستی که این(قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است ( جبرئیل امین) (۱۹) که صاحب قدرت است و نزد(خداوند) صاحب عرش، مقام والایی دارد. (۲۰) در آسمان ها مورد اطاعت(فرشتگان) و امین است. (۲۱) و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست(۲۲) 
او (جبرئیل) را در اُفق روشن دیده است»[۶] امّا حقیقت این امر ملکوتی منع کننده و شهاب وار چیست؟ ممکن است آن حقیقت، نور خیره کننده وجود انسان کامل یا انوار ملائک یا اخگری از اخگرهای جهنّم ملکوتی باشد. 
امّا شواهد روایی 
این قول: 

۱ـ رسول خدا (ص) فرمودند: «وَ مَنْ زَنَی بِامْرَأَهٍ مُسْلِمَهٍ أَوْ غَیرِ مُسْلِمَهٍ حُرَّهٍ أَوْ أَمَهٍ فُتِحَتْ عَلَیهِ فِی قَبْرِهِ ثَمَانِیهُ آلَافِ بَابٍ مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ تَخْرُجُ إِلَیهِ حَیاتٌ وَ عَقَارِبُ وَ شُهُبٌ مِنَالنَّارِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ؛ هر که با زنی مسلمان یا غیر مسلمان، چه آزاد باشد و چه برده، زنا کند، هشت هزار در از آتش جهنّم به سوی قبر او گشوده می شود، که از آن درها خارج می شود به سوی او مارها و عقرب ها و شهاب هایی از آتش تا روز قیامت. ([۷] 
امّا مقصود از قبر در فرهنگ اهل بیت (ع)، مدفن خاکی شخص نیست بلکه مراد همان جایگاه برزخی شخص می باشد که در عالمی است مجرّد و غیر مادّی. لذا عَمْرِو بْنِ یزِید گوید: به امام صادق (ع) گفتم: مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِینِ مَوْتِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ؛ برزخ چیست؟ فرمودند: همان قبر است از زمان مرگ تا روز قیامت»[۸] 
طبق این حدیث، از گدازه های جهنّم که به سوی جایگاه برزخی شخص فرود می آیند، تعبیر به شهاب شده است. پس چه بسا وقتی شیاطین می خواهند وارد فضای عالم برزخ (ملکوت) شده از آن عالم اطّلاعاتی به دست آورند، گدازه هایی از جهنّم به سوی آنها پرتاب می شود. چرا که این ها نیز اهل جهنّم می باشد؛ و هر گاه وارد عالم برزخ (ملکوت) شوند، جهنّم طالب آن ها می شود. 
۲ـ در یکی از زیارات امام زمان (عج) می خوانیم: «... السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ الْحُجَجِ الْمُنِیرَهِ وَ السُّرُجِ الْمُضِیئَهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ قَوَاعِدِ الْعِلْمِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ مَعَادِنِ الْحِلْمِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ الْکَوَاکِبِ الزَّاهِرَهِ وَ النُّجُومِ الْبَاهِرَهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ الشُّمُوسِ الطَّالِعَهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یا ابْنَ الْأَقْمَارِ السَّاطِعَه؛ سلام بر تو ای فرزند حجّت های نور دهنده و چراغ های درخشان؛ سلام بر تو ای فرزند شهاب های ثاقب؛ سلام بر تو ای فرزند ستون های علم؛ سلام بر تو ای فرزند معادن حلم؛ سلام بر تو ای فرزند ستارگان درخشان و اختران تابناک؛ سلام بر تو ای فرزند خورشیدهای طلوع کننده؛ سلام بر تو ای فرزند ماه های اوج گیرنده»[۹] 
باز مشابه همین تعبیر در دعای ندبه آمده که: «... أَینَ الشُّمُوسُ الطَّالِعَهُ أَینَ الْأَقْمَارُ الْمُنِیرَهُ أَینَ الْأَنْجُمُ الزَّاهِرَه» و آمده: «... یا ابْنَ الْأَطَایبِ الْمُسْتَظْهَرِینَ یا ابْنَ الْخَضَارِمَهِالْمُنْتَجَبِینَ یا ابْنَ الْقَمَاقِمَهِ الْأَکْبَرِینَ یا ابْنَ الْبُدُورِ الْمُنِیرَهِ یا ابْنَ السُّرُجِ الْمُضِیئَهِ یا ابْنَ الشُّهُبِ الثَّاقِبَهِ یا ابْنَ الْأَنْجُمِ الزَّاهِرَهِ یا ابْنَ السُّبُلِ الْوَاضِحَه»[۱۰] 
پس چه بسا مراد از آن شهاب ها که شیاطین را می رانند، نور ملکوتی حضرات معصومین (ع) باشند. به خصوص که در روایات گفته شده که چون حضرت عیسی (ع) متولّد گشت شیاطین در صعود به آسمان ها محدود شدند و چون رسول خدا متولّد شد، به طور کلّی از این کار منع شدند. پس ربطی هست بین وجود این بزرگواران و آن شهاب هایی که شیاطین را می رانند. 
بیان نظر دوم 
(این که آیات اشاره به عالم مادّه دارند) طبق این نظر مراد از آسمان، همین آسمان های مادّی و منظور از شهاب نیز همین شهاب های معمولی است. شاهد صدق این نظر آن است که در آیات مورد بحث، به صراحت از آسمان دنیا سخن گفته شده و نیز از آسمانی بحث شده که به زینت ستارگان آراسته شده است. پس اگر مراد از آسمان، همین آسمان های مادّی است، پس باقی امور مطرح در آیات مورد بحث نیز باید حمل بر حقیقت شوند نه مجاز و کنایه و استعاره. 
شواهد روایی این قول 
در روایتی طولانی جناب آمنه مادر رسول خدا (ص) فرموده اند که: ... چون رسول خدا زاده شد، بر دو دست و زانوها تکیه کرده سر به آسمان نمود؛ و نوری از وجود من برخاست که بین آسمان و زمین را منوّر ساخت و شیاطین با ستارگان مورد اصابت قرار گرفتند و از آسمان منع شدند و قریش دیدند که شهاب ها و ستارگان در آسمان به حرکت در آمده اند؛ به همین سبب هراسان شده و گفتند این لحظه قیامت است؛ جمع شدند بر ولید بن مغیره و او را از این امر خبر دادند؛ و او پیر مردی بزرگ و با تجربه بود. پس گفت: به ستارگانی که با آنها در خشکی و دریا راه خویش را می یابید نظر کنید، اگر آنها لغزیده اند، پس قیامت است و اگر ثابت باشند، این اتّفاق برای امر دیگری است. شیاطین نیز این واقعه را دیده و بر ابلیس جمع شده و او را باخبر ساختند که از آسمان ها منع شده اند و با شهاب ها مورد اصابت واقع می شوند. ابلیس گفت: بگردید! پس همانا امر جدیدی واقع شده؛ پس در دنیا پخش شدند و برگشته و گفتند چیزی ندیدیم. گفت: این کار من است. پس بین مشرق و مغرب را شکافت و به حرم رسید و حرم را انباشته از ملائک یافت. پس چون خواست داخل شود، جبرئیل داد زد که: چخه! ای ملعون! ... »[۱۱] این روایت 
و امثال آن به وضوح گواهی می دهند که شهاب باران شدن شیاطین در همین آسمان دنیا 
بوده، لذا اهل مکه نیز بارش شهاب را به چشم خود دیده و از آن هراسان گشته اند. از 
آیه های ۳۳ و ۳۵ الرحمن نیز استفاده می شود که همان گونه که خروج از جوّ برای انسان 
ها خطرناک می باشد، خروج از جوّ برای جنّ ها نیز دارای خطراتی است. خداوند متعال می 
فرماید: «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ 
اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا 
لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ 

(۳۳) 
فَبِأَی آلاءِ 
رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۳۴) یرْسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا 
تَنْتَصِران
؛ 
ای گروه جنّ و انس!  اگر می توانید از مرزهای آسمان ها و زمین بگذرید، پس بگذرید؛ ولی هرگز نمی توانید، مگر با سلطانی (با ابزاری که به شما سلطه لازم را بدهد (۳۳) پس کدامین نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟! (۳۴) شعله هایی از آتش بی دود، و دودهایی متراکم بر شما فرستاده می شود؛ و نمی توانید از کسی یاری بطلبید»[۱۲] 
طبق آنچه علم امروز ثابت نموده، جوّ زمین دائماً با شهاب های ریز و درشت مورد اصابت واقع می شوند که بسیاری از آنها به خاطر کوچکی قابل رؤیت نمی باشند. لذا اگر کسی بدون ابزار محافظتی به طبقات فوقانی جوّ نزدیک شود، مورد اصابت شهاب ها واقع می شود. بنا بر این بعید نیست که در دوره ای این آتشبار شهاب ها متوقّف بوده و در آن زمان جنّ ها می توانسته اند از جوّ زمین خارج شوند. چرا که حرکت سریع در هوا و فضا برای جنّ ها امکان پذیر می باشد. پس هنگام تولّد عیسی (ع) بارش شهاب ها بعد از مدّتی توقّف آغاز شده، لکن حجم آن به قدری نبوده که شیاطین را به کلّی از ورود به فضا ممانعت نماید؛ امّا در زمان تولّد رسول خدا (ص)، منظومه شمسی وارد یک توده غبار کیهانی بزرگ شده، و ورود آن مصادف بوده با یک بارش شهابی بسیار عظیم؛ و از آن موقع تا اکنون منظومه شمسی در درون این توده غبار کیهانی سفر می کند؛ لذا دائماً در معرض بارش شهاب ها می باشد. البته قبل از خلقت انسان نیز منظومه شمسی بارها این گونه بارش ها و بلکه بزرگتر از آنها را تجربه نموده است که چهره آبله زده کره ماه گواه آن می باشد. 
بیان نظر سوم 
نظر آخر این است که هر کدام از نظرات پیش گفته تنها بخشی از حقیقت را بیان نموده اند نه تمام آن را. نظر به آیات مورد بحث به وضوح نشان می دهد که در این آیات شریفه هم از آسمان مادّی سخن گفته شده، هم از آسمان های مجرّد و غیر مادّی. لذا طرفداران هر دو نظر برای تأیید ادّعای خود از همین آیات شاهد آوردند و حقیقتاً برای هر دو نظر نیز شاهد وجود داشت. پس دو نظر قبلی در مقابل یکدیگر نیستند؛ بلکه باید آن دو را در ضمن نظر سومی جمع نمود. 
درباره آیات مورد بحث باید پرسید که: شیاطین در آسمان به دنیال چه هستند؟ آیا آنچه آنها طالب آنند در آسمان مادّی است یا در آسمان های ملکوتی؟ و اگر مطلوب آنها در آسمان ملکوتی است چه نیازی دارند که به آسمان مادّی نیز صعود نمایند؟ چرا که آسمان ملکوت اساساً واقع در مکان نیست؛ بلکه امری مجرّد و فرامکانی است. 
*** 

سوال دیگر این که 
آیا در عالم ملکوت نیز شهاب وجود دارد، و اگر شهاب های ملکوتی نیز وجود دارند، چه نسبتی با شهاب سنگ های فضایی دارند؟ 
و پرسش آخر این که آسمان های ملکوتی چه نسبتی با آسمان های مادّی و فیزیکی دارند؟ 
از آیات استفاده می شود که شیاطین به آسمان ها می رفتند تا از تقدیرات زمین و اهل زمین مطّلع گردند. طبق آیات قرآن کریم، امور زمین از سوی آسمان تدبیر می شود؛ 
«یدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ...؛ امر را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند».[۱۳] 
طبق آیات قرآن، تقدیر عذاب ها و بلایا از آسمان می آید و حتّی روزی مردم نیز در آسمان است «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ؛ روزی شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده می شود».[۱۴] حتّی نعمت های روی زمین و موجودات زنده آن نیز از آسمان ملکوت نازل می شوند؛ 
«وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ؛ و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است»[۱۵]؛ «وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیهَ أَزْواج؛ و برای شما هشت زوج از چهارپایان را نازل نمود»[۱۶]؛ 
«یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیکُمْ لِباساً یواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً؛ ای فرزندان آدم! بی شک نازل نمودیم برای شما لباسی که اندام شما را می پوشاند و مایه زینت شماست»[۱۷]از نگاه ما انسان ها ظاهراً همه این امور از زمین بر می آیند، امّا در منطق قرآن کریم، مادّه فقط قابل است و دهنده صورت ها ملکوت می باشد. در مکتب حکمت متعالیه (مکتب فلسفی ملاصدرا) نیز با براهین قاطع اثبات می شود که مادّه قابل و ملکوت فاعل است؛ لذا صورتگری به اذن خدا کار ملائک می باشد. پس شیاطین به آسمان می رفتند تا هنگام نزول تقدیرات و تدبیرات از آنها مطّلع گردند و پیشاپیش بدانند که روزی هر کسی چه خواهد بود و چه حوادثی در زمین رخ خواهد داد و مردم با چه اموری امتحان خواهند شد. امّا این آسمان که محلّ تقدیرات می باشد، همان عالم ملائک و عالم ملکوت است نه آسمان عالم مادّه؛ پس شیاطین می خواستند به ندای ملکوت گوش فرا دهند. لکن باید دانست که جنّ ها نیز موجودات مادّی و دارای بدن های مادّی نامرئی می باشند و بدون ترفندهایی خاصّ نمی توانند به آسانی از عالم ملکوت مطّلع گردند. لذا باید علوم و فنونی را به کار گیرند تا به چنین اطّلاعاتی دست یابند؛ همانگونه که انسان های مرتاض یا اهل علوم غریبه یا عرفا با کارهایی ویژه و به کار بستن فنونی می توانند از عالم ملکوت کسب 
اطّلاع نمایند. و چه بسا یکی از زمینه هایی که جنّ ها برای رسیدن به چنین اطّلاعاتی 
نیاز دارند، این است که بتوانند از جوّ زمین خارج شوند؛ یعنی آن ها اطّلاعات را از 
بالای جوّ به دست نمی آورند؛ بلکه برای این که بتوانند از فنون غریبه خاصّ خودشان 
استفاده کنند، نیاز دارند که در چنان محیطی قرار گیرند. و اکنون بارش مداوم شهاب 
سنگ ها مانع از این کار شیاطین می باشد. همان گونه که مرتاض ها برای دریافت 
اطّلاعات از عالم مثال نیاز دارند که به حالت خلسه فرو بروند و حالت خلسه در هر 
محیطی ایجاد نمی شود. همچنین اهل علوم غریبه برای دریافت برخی اطّلاعات از عالم 
ملکوت، افزون بر داشتن علم ویژه، نیاز به ابزارهای خاصّی نیز دارند که تا آن 
ابزارها در دسترسشان نباشد نمی توانند کاری از پیش ببرند؛ و گاه آن ابزار، خودِ 
آسمان و وضعیت قرار گیری ستاره هاست. ارتباط نزدیک انسان و جنّ نیز اگر چه امری است 
ممکن امّا هر دو طرف تنها با داشتن علومی خاصّ و استفاده از ابزارهای ویژه می 
توانند با یکدیگر تماسّ حاصل نمایند. لذا کسانی که عالم به علم تسخیر جنّ می باشند، 
با ابزارهایی ویژه دست به این عمل می زنند. ارتباط نزدیک جنّ ها با انسان نیز خلاف 
طبیعت آنهاست؛ لذا طبیعی است که بدون داشتن علم و ابزارهای خاصّ قادر به این کار 
نباشند. پس قاعدتاً تنها برخی جنّ ها چنین توانی را دارند؛ همانگونه که در بین 
انسان ها نیز تنها برخی افراد توان ارتباط با جنّ ها را دارا می باشند. 

حاصل کلام 
این که، شیاطین جنّ، اطّلاعات مربوط به تقدیرات را از ملاء اعلی و عالم ملکوت می 
گیرند، امّا این کار وقتی برایشان امکان پذیر می باشد که بتوانند به طبقات بالای 
جوّ راه یابند و در چنان محیطی فنون خود را به کار گیرند. و اکنون قادر به چنین 
کاری نیستند مگر با پذیرش خطر اصابت شهاب سنگ ها. 

*** 

حال می رسیم به 
این پرسش که چه نسبتی بین آسمان مادّی و آسمان ملکوت وجود دارد و چه نسبتی است بین 
شبهاب های ملکوتی و مادّی؟ 
طبق براهین 
حکمای اسلامی و مشاهدات عرفا، عالم ملکوت یا عالم مثال، باطن و حقیقت عالم مادّه 
است. لذا هر چه در عالم مادّه وجود دارد، حقیقت غیر مادّی آن در عالم ملکوت می 
باشد؛ و از آنجاست که در زمان و مکان خاصّ خود در عالم مادّه ظاهر می شود. به قول 
عارف بزرگ، جناب میر فندرسکی: «چرخ با این اختران، نُغز و خوش و زیباستی ـ صورتی در 
زیر دارد آنچه در بالاستی ـ صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با 
اصل خود یکتاستی». به تعبیر دیگر، رابطه ملکوت امور مادّی با خود آن امور مادّی، 
مثل رابطه روح است با بدن یا مثل رابطه معنا و مفهوم است با لفظ . از منظر حکمت 
متعالیه، روح و بدن دو چیز نیستند بلکه روح مرتبه بالای بدن و بدن مرتبه مادّی روح 
می باشد. 

قرآن کریم 
نیز دقیقاً همین حقیقت را بیان فرموده و اصل هر امر مادّی را امری ملکوتی و فوق 
ملکوتی دانسته است که به برخی از آیات مربوط به این حقیقت، پیش تر اشاره و عرض شد 
که از منظر قرآن حکیم، اصل هر چیزی در آسمان ملکوت می باشد و از آن مقام به عالم 
مادّه تنزّل می یابد. حال می پردازیم به آیاتی دیگر که این حقیقت را در بُعد کلان 
نیز مطرح می سازند. 

خداوند 
متعال می فرماید: 

«وَ إِنْ مِنْ شَی 
ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم؛
 
و هیچ چیزی نیست مگر این که خزائن (حقایق) آن نزد ماست؛ و ما آن را نازل نمی 
کنیم مگر به اندازه معلوم و معین»[۱۸]؛ 
این آیه گواه است که اصل و حقیقت هر موجود مادّی در نزد خداست و با تقدیری مشخّص و 
معلوم به مراتب پایین هستی تنزّل می یابد. 


«فَسُبْحانَ 
الَّذی بِیدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَی ءٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ؛
 
پس منزّه است خداوندی که ملکوت همه چیز در دست اوست؛ و شما به سوی او باز گردانده 
می شوید»[۱۹]؛ 
این آیه نیز شهادت می دهد که هر موجودی ملکوتی دارد که تدبیر آن به دست خداست و این 
که انسان دوباره به ملکوت خویش که نزد خداست (در پیشگاه علم اوست) باز خواهد گشت. 


«وَ کَذلِکَ نُری 
إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیکُونَ مِنَ الْمُوقِنین
؛ 
و این گونه، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین 
کنندگان باشد»[۲۰]؛ 
این آیه نیز گواهی می دهد که زمین و آسمان مادّی، دارای حقیقتی ملکوتی نیز می 
باشند؛ که حضرت ابراهیم (ع) از آن آگاه گشته تا از اهل یقین گردد. 


«أَ وَ لَمْ 
ینْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَی ءٍ 
وَ أَنْ عَسی أَنْ یکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَی حَدیثٍ بَعْدَهُ 
یؤْمِنُونَ
؛ 
آیا در ملکوت آسمان ها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریسته اند و این که 
شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد؟ پس به کدام سخن، بعد از قرآن ایمان می آورند؟»[۲۱] 
در این آیه 
نیز تمام مطالب پیش گفته مورد تأکید واقع شده اند؛ و افزون بر آن، اشاره شده که بین 
ملکوت عالم و اجل انسان ها رابطه ای وجود دارد. 



نتیجه بحث 
پس طبق 
آنچه بیان شد، شهاب سنگ های مادّی نیز حقیقتی در عالم ملکوت دارند و تدبیر آنها به 
دست ملائک می باشد. و قوانین علمی حاکم بر عالم چیزی نیستند جز ظهور دنیایی سبک کار 
ملائک عالم ملکوت که در زبان قرآن کریم از این قوانین با عنوان سنّت های الهی یاد 
می شود. پس آنگاه که شیاطین به آسمان مادّی صعود می کنند که با ترفندهای خاصّ خود 
از ملکوت آسمان کسب اطّلاع نمایند، مورد اصابت شهاب سنگ های موجود در فضا قرار می 
گیرند؛ و چون این شهاب های مادّی بند به ملکوت خویش می باشند و ظهور دنیایی آنها 
هستند، لذا همانگونه که رجم و سنگسار شدن شیاطین را می توان به شهاب های مادّی نسبت 
داد، می توان آن را به حقیقت ملکوتی این شهاب ها هم نسبت داد. چرا که نسبت ملکوت به 
ناسوت (طبیعت) مثل نسبت روح است به بدن. پس همان گونه که تا روح اراده نکند بدن 
کاری نمی کند؛ و کار بدن نشان از فعل روح دارد، بین ملکوت شهاب سنگ ها و وجود مادّی 
آنها نیز چنین رابطه ای وجود دارد. البته روشن است که کار شهاب ملکوتی در عالم 
مادّه طبق قوانین خاصّ همین عالم خواهد؛ همانگونه که کار غیر فیزیکی روح، به هنگام 
ظهور در بدن مادّی، طبق قواعد عالم مادّه ظاهر می گردد. 

*** 


سخن آخر: 
شیاطین جنّ 
چگونه به آسمان می روند؟ 
درباره 
ماهیت بدن جنّ ها سه قول عمده وجود دارد. برخی بر این باورند که بدن آن ها حالت 
گسترده دارد؛ یعنی اجزاء آن مثل اجزاء گازها دور از هم می باشند؛ لذا مثل گازها 
دیده نمی شوند؛ امّا گاه این قدرت را پیدا می کنند که بدن های خود را فشرده ساخته و 
بدنی ابر مانند یا حتّی جامد برای خود ایجاد نمایند. امّا تا کنون کسی نتوانسته است 
چنین فرضیه ای را اثبات نماید. با توجّه به اطّلاعات علمی بشر در حیطه های فیزیک، 
شیمی و زیست شناسی نیز بعید به نظر می رسد که چنین ساختار جانداری وجود داشته باشد. 
البته مشاهدات برخی که ادّعای رؤیت جنّ ها را داشته اند حاکی از آن است که برخی جنّ 
ها هنگام نمودار شدن برای انسان، ابتدا حالت دود به خود می گیرند و در نهایت به 
صورت بدنی محسوس ظاهر می شوند. احتمالاً ریشه این فرضیه نیز چنین مشاهداتی بوده 
است. امّا چنین شواهدی ـ به فرض درستی آنها ـ قادر به اثبات چنین فرضیه ای نمی 
باشند؛ چرا که این گونه شواهد با دو فرضیه ای دیگر نیز امکان سازگاری دارند. 

فرضیه دیگر 
این است که جنّ ها موجوداتی مادّی و جامدند؛ لکن فاقد رنگ می باشند؛ لذا مثل شیشه 
ای که فاقد هر گونه لکه ای است، قابل رؤیت نمی باشند. این فرضیه نیز نه تنها دلیل 
عقلی یا تجربی ندارد، بلکه با اموری که در روایات و آیات و نقل شاهدان عینی، از جنّ 
ها گزارش شده، منافات دارد. 

امّا فرضیه 
سوم این است که جنّ ها موجوداتی چهار بعدی یا پنج بعدی یا 
n بعدی می 
باشند؛ لذا آنها موجودات بُعد سوم مثل ما انسان ها را می توانند ببینند؛ ولی ما 
قادر به مشاهده آنها نیستم «إِنَّهُ یراکُمْ هُوَ وَ 
قَبیلُهُ مِنْ حَیثُ لا تَرَوْنَهُم
؛ همانا او (ابلیس) و همکارانش شما 
را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید» (الاعراف:۲۷). امّا اگر آنها 
بخواهند در بُعد سوم دیده شوند برایشان ممکن است؛ که روایات اهل بیت (ع) نیز نشان 
می دهند که چنین امکانی وجود دارد؛ لکن در صورت ظاهر شدن با شکل حقیقی خودشان دیده 
نخواهند شد. بسیاری از آثار که به جنّ ها نسبت داده می شوند، مثل سرعت زیاد، قدرت 
فراوان، ظاهر شدن و غیب شدن ناگهانی، وارد شدن به محیط های کاملاً بسته بدون قفل 
گشایی، خارج نمودن اشیاء از محیط های کاملاً مسدود بدون این که قفلی را باز کنند و 
... ، همگی مؤیدات این فرضیه می باشند. امّا چون خود همین آثار، مشاهدات افراد 
خاصّی هستند و نمی توان آنها را در آزمایشگاه مشاهده نمود یا با برهان عقلی اثبات 
کرد، لذا نمی توان آنها را اثباتگر این فرضیه دانست. 

اگر این 
فرضیه اخیر را مبنا قرار دهیم، می توان گفت که آنان نه از طریق حرکت در بُعد سوم، 
بلکه از طریق بُعد بالاتر به فضای اطراف زمین راه می یابند؛ لکن به محض این که می 
خواهند وارد بُعد فضایی شوند، با خطر برخورد شهاب سنگ ها مواجه می گردند. البته طبق 
نظریه m 
 (نظریه 
جهان ده یا یازده بُعدی) که در بین فیزیکدانان امروزی مطرح می باشد، فرضیه های 
دیگری نیز در این باره می توان ارائه نمود؛ که به خاطر دشواری این گونه بحث ها وارد 
این مقوله نمی شویم. 


پی نوشت ها: 


[سوره الجنّ 


[۲] 
سوره الحجرات 

[۳] 
سوره الصّافات 
[۴] 
سوره الرحمن

[۵] 
سوره النجم 
[۶] 
سوره تکویر

[۷] 
مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۳۳۸ 
[۸] 
الکافی،ج۳،ص۲۴۲ 

[۹] 
بحارالأنوار، ج۹۹، ص۸۷ 

[۱۰] 
بحارالأنوار، ج۹۹، ص۱۰۶ و ۱۰۸ 
[۱۱] 
بحارالأنوار، ج۱۵، ص۲۶۹ 
[۱۲] 
سوره الرحمن 
[۱۳] 
السجده:۵ 
[۱۴] 
الذاریات:۲۲ 

[۱۵] 
الحدید:۲۵ 

[۱۶] 
الزمر:۶ 


[۱۷] 
الأعراف:۲۶ 

[۱۸] 
الحجر:۲۱ 

[۱۹] 
یس:۸۳ 

[۲۰] 
الأنعام:۷۵ 

[۲۱] 
الأعراف:۱۸۵ 

دفعات مشاهده: 2585 بار   |   دفعات چاپ: 101 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر



CAPTCHA